- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

 پس از موشکافی های فراوان و هزاران ترفند موفق شد اولین کاندید شورای شهر را پیدا کند و با او به گفتگو بنشیند.بخش اول این گفتگو را در زیر بخوانید.

*-لطفا خودتان را معرفی کنید.
-به من میگن آقای کُفرات زاده.بعضی ها هم دوستانه به من می گویند " کُفرات".به خصوص مادرزنم.

*-چرا تصمیم گرفتید کاندید شوید؟
-راستش رو بخواهید همینطور الکی و از سر بیکاری، نِق زدنهای عیالم هم بی تاثیر نبوده!!

*-عجب، خب بفرمایید برنامه های آینده شما چیه؟
- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

*-خیلی هم ممنون، صداقت شما مایه شگفتی است.یعنی صداقتت منو کشته.خب بحث رو از زیر ساختها شروع می کنیم، اصولا تعریف شما از " زیر ساخت " چیست؟
-زیر ساخت هم مثل روساخت است فرقی نداره و قابل ساخت نیست.درست مثل آسفالتهای سطح شهر.

*-از برنامه های آینده تان بگویید.
-ببینید چند برنامه دارم که همشهریها قطعا لذت خواهند برد.برای نمونه :
مرم باید بیشتر ورزش کنند بنابراین من در بخش سلامت به این نتیجه رسیدم که داروهایی مثل استامینوفن و سفالکسین رو از برنامه داروخانه بیمارستان حذف کنم تا مردم کمی بیشتر پیاده روی کنند و برای گرفتن این داروها به داروخانه شبانه روزی مراجعه کنند که البته اونجا هم بعد از ساعت شب10 و همچنین روزهای تعطیل، کلا تعطیله و مردم باید بدوند و بگردند تا داروخانه شیفت رو پیدا کنند.کلا برنامه توپیه.چون مردم بیشتر ورزش خواهند کرد.
از دیگر برنامه های آینده من اینه که از نانواییهای سطح شهر بیشتر حمایت کنم.به این صورت که از اونها خواهم خواست تا نان سرده و مانده بیشتری لای نانهای همشهریان عزیز بگذارند تا از آنها حمایت بیشتری بشود.دلیلی ندارد نانهای سرده و مانده آنها روی دستشان باد کند.!!!

*-آقای کفرات زاده، این دو برنامه ای که فرمودید الان در حال اجراست و مایه شگفتی است که شما هنوز برنامه های منحصربفردتان را شروع نکرده اید این اتفاقات در حال رخ دادن است.ای والله به شما.
-ببین عزیزم به این میگن مدیریت پنهان!!!

*-ادامه بدید لطفاً.
-بله می فرمودم، ببینید، با اداره مخابرات صحبت خواهم کرد تا اول تلفنها را یکطرفه کند و بعد قطع کند، چرا؟ چون چاپ قبض تلفن هزینه های سرسام آوری دارد و مردم خودشان باید ماهی یکبار به باجه های خدماتی بروند و قبضشان را پرداخت کنند تا ارتباط مردم با باجه های خدماتی صمیمی تر و بهتر بشود و مخابرات کمتر هزینه کند.این رویکردی منحصربفرد است ، هم هزینه ها کاهش می یابد هم الکی تلفنها قطع می شود و هم باجه های خدماتی پر رونق تر می شوند.قبض بنده هم صادر نمی شود اما در راستای ارتباط مفید با باجه های خدماتی شخصاً یک روز مرخصی می گیرم و قبضم را پرداخت می کنم.

*-عجب!!! ، ادامه بدید لطفاً.
-یادم رفت بگم که در جهت حمایت بیشتر از نانوایی ها اجازه خواهم داد که اونها از ساعت 6 صبح به بعد پخت کنند ، شاید هم از ساعت 6 و نیم صبح به بعد.مثلاً بروند داخل مغازه و لامپ را خاموش کنند و از این قبیل حمایتهای مدیریتی به درد بخور.

*-بخش سلامت خیلی مهم است نظرتان راجع به آن چیست؟
-بله، ببینید، من هماهنگ خواهم کرد تا وقتی اتفاقات بیمارستان خیلی شلوغ میشه، پزشکان عزیز، اول مریضان غیر سرماخوردگی رو ویزیت کنند و بعد به بیماران سرما خورده رسیدگی کنند.چه کاریه همه به ترتیب وارد بشن.به پزشکان هم کمی حال بدهیم بد نیست.

*-عجب، این یکی محشره....می فرمودید.نظرتان راجع به داروخانه شبانه روزی چیست؟
-نظری ندارم، ولی بگم که اسمش شبانه روزیه ولی بیشتر روزکاره .آخه چه مَرضیه که شب تا صبح باز باشه؟هر کی مریض شد خب بره بیمارستان مرکزی شهر ، البته اونجا هم برخی از داروها رو در برخی روزها و شبها ندارن(مثل استامینوفن و یا سفالکسین و شربت ضد خلط ...) که اونهم به دلیل اهمیت دادن به سلامتی مردم است تا ورزش کنند و برگردن وسط شهر، فاصله هم که کم است!!!.

*-داریم استفاده می کنیم، ادامه بدید لطفاً.
-شما هی نپر وسط حرف من، بله می گفتم...در آینده تصمیم خواهم گرفت که خیابانهای سطح شهر را تبدیل به المجیقو کنم، المجیقو که دیدی؟

*-بله عزیزم اتفاقا سوار هم شدم.
-به به ، آقا اگر بارندگی ها سه تا چهار ساعت ادامه داشته باشه کانالهای سطح شهر-منظورم کانال مخابرات و گاز و آبه- بر اثر بارندگی و عدم پر شدن صحیح، فروکش می کنند و کاملا انعطاف پذیر می شوند و مثل فنر به راحتی بالا و پایین می روند.خب حالا با ماشین که از روی اونها رد بشی حالت کاملا عوض میشه و حال خوشی بهت دست میده.

*-برنامه شما برای ایجاد همدلی بیشتر بین مسئولین شهری چیست؟
-یه برنامه خیلی توپ دارم براشون.هر روز صبح که وارد دفترم بشوم به منشی ام خواهم گفت که برای همه روسای ادارات و سازمانها یک جُکِ دست اول و آبدار از طرف من sms کند.هم روحیه شان صبحِ اول صبحی شاد میشود و هم با هم رفیق تر میشویم.آخه کلی قوم و خویش بیکار دارم که باید سرکار بروند.مثلاً همین اداره بوق که هنوز چند نفر استخدام نشده دارد معمولاً با پارتی های قوم و خویشی، تازه واردین را به عنوان مدیر گروه، بالای دست این ن....های بیچاره می گذارن.حرف هم بزنی حق ا... نمیشی که هیچ، باید بروی چند تا بی ... پیدا کنی تا آخر عمرت الف و ب یادشون بدی.استخدام رسمی هم نمیشوی.

*-یه سوال مهم دارم آقای بوق!! ، ببخشید آقای کفرات زاده!!، نظرتون راجع به عملکرد شهرداری چیه؟
-شهردار باید مطابق با برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده و بر اساس نیازهای شهر پیش بره که خب همین که به حرف کسی گوش نمیده و طبق برنامه های قبلی پیش میره کافیه.

*-یعنی آدم باحالیه؟
-صددرصد.جواب سوالتان را گرفتید؟

*-بله.از برنامه های فوق مدرن آینده تان بگویید.
-ایجاد ارتباطات سازنده و سالم بین ادارات.یه جور بروکراسی بیرون سازمانی است(برون سازمانی).من کاکای تو رو استخدام می کنم و تو هم کاکای منو سر کار می بری.این به اون در.خیلی هم سازنده است.دنیا رو چه دیدی شاید قوم و خویش هم شدیم.ارتباط سازنده از اینجا شروع میشه.درک نمی کنید من چه می گویم.

*-این مبحث مدیریتی جذاب و فوق العاده ایه....در علم مدیریت بهش میگن" بده بستان".نظرتان راجع به زمینهای فاز چیه، میگن خرید و فروش دست چند نفره؟
-فاز؟! کدوم فاز؟! فروش؟دست؟ چند نفر؟سوال بعدی لطفاً...!!!!!!!!!!!!

*-شما که قرار نبود محافظه کار باشید.شما چرا؟نظرتان راجع به عملکرد مدیران چیست؟
-مدیران همه فوق العاده هستند.مثلاً برای مثال باید عرض کنم که هر مغازه ای برنج رو با یک قیمت مخصوص عرضه می کند.فوق العاده است.به این میگن تجارت آزاد.یا مثلا بعضی راننده تاکسیهای عزیز، قیمت کورسهایشان با تاکسیهای نیویورک یکی است و به این میگن کورسهای فرا بین المللی.بعضی از رانندگان عزیز با تاکسیهای نیویورک به طور آنلاین در تماس هستند و تبادل نظر می کنند.خیلی مبحث مهمیه.توجه کن چی میگم.اینترنشنال کانکشن!!! میگیری چی میگم یا نه؟

*-بله حالیمه...
-مثلا همین گیرنده دیجیتال، خب باشه هم توفیری نداره چون هزار و یک کانال دیگه هست.نه؟....

اگر خدا بخواهد این گفتگو ادامه دارد...


- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

 پس از موشکافی های فراوان و هزاران ترفند موفق شد اولین کاندید شورای شهر را پیدا کند و با او به گفتگو بنشیند.بخش اول این گفتگو را در زیر بخوانید.

*-لطفا خودتان را معرفی کنید.
-به من میگن آقای کُفرات زاده.بعضی ها هم دوستانه به من می گویند " کُفرات".به خصوص مادرزنم.

*-چرا تصمیم گرفتید کاندید شوید؟
-راستش رو بخواهید همینطور الکی و از سر بیکاری، نِق زدنهای عیالم هم بی تاثیر نبوده!!

*-عجب، خب بفرمایید برنامه های آینده شما چیه؟
- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

*-خیلی هم ممنون، صداقت شما مایه شگفتی است.یعنی صداقتت منو کشته.خب بحث رو از زیر ساختها شروع می کنیم، اصولا تعریف شما از " زیر ساخت " چیست؟
-زیر ساخت هم مثل روساخت است فرقی نداره و قابل ساخت نیست.درست مثل آسفالتهای سطح شهر.

*-از برنامه های آینده تان بگویید.
-ببینید چند برنامه دارم که همشهریها قطعا لذت خواهند برد.برای نمونه :
مرم باید بیشتر ورزش کنند بنابراین من در بخش سلامت به این نتیجه رسیدم که داروهایی مثل استامینوفن و سفالکسین رو از برنامه داروخانه بیمارستان حذف کنم تا مردم کمی بیشتر پیاده روی کنند و برای گرفتن این داروها به داروخانه شبانه روزی مراجعه کنند که البته اونجا هم بعد از ساعت شب10 و همچنین روزهای تعطیل، کلا تعطیله و مردم باید بدوند و بگردند تا داروخانه شیفت رو پیدا کنند.کلا برنامه توپیه.چون مردم بیشتر ورزش خواهند کرد.
از دیگر برنامه های آینده من اینه که از نانواییهای سطح شهر بیشتر حمایت کنم.به این صورت که از اونها خواهم خواست تا نان سرده و مانده بیشتری لای نانهای همشهریان عزیز بگذارند تا از آنها حمایت بیشتری بشود.دلیلی ندارد نانهای سرده و مانده آنها روی دستشان باد کند.!!!

*-آقای کفرات زاده، این دو برنامه ای که فرمودید الان در حال اجراست و مایه شگفتی است که شما هنوز برنامه های منحصربفردتان را شروع نکرده اید این اتفاقات در حال رخ دادن است.ای والله به شما.
-ببین عزیزم به این میگن مدیریت پنهان!!!

*-ادامه بدید لطفاً.
-بله می فرمودم، ببینید، با اداره مخابرات صحبت خواهم کرد تا اول تلفنها را یکطرفه کند و بعد قطع کند، چرا؟ چون چاپ قبض تلفن هزینه های سرسام آوری دارد و مردم خودشان باید ماهی یکبار به باجه های خدماتی بروند و قبضشان را پرداخت کنند تا ارتباط مردم با باجه های خدماتی صمیمی تر و بهتر بشود و مخابرات کمتر هزینه کند.این رویکردی منحصربفرد است ، هم هزینه ها کاهش می یابد هم الکی تلفنها قطع می شود و هم باجه های خدماتی پر رونق تر می شوند.قبض بنده هم صادر نمی شود اما در راستای ارتباط مفید با باجه های خدماتی شخصاً یک روز مرخصی می گیرم و قبضم را پرداخت می کنم.

*-عجب!!! ، ادامه بدید لطفاً.
-یادم رفت بگم که در جهت حمایت بیشتر از نانوایی ها اجازه خواهم داد که اونها از ساعت 6 صبح به بعد پخت کنند ، شاید هم از ساعت 6 و نیم صبح به بعد.مثلاً بروند داخل مغازه و لامپ را خاموش کنند و از این قبیل حمایتهای مدیریتی به درد بخور.

*-بخش سلامت خیلی مهم است نظرتان راجع به آن چیست؟
-بله، ببینید، من هماهنگ خواهم کرد تا وقتی اتفاقات بیمارستان خیلی شلوغ میشه، پزشکان عزیز، اول مریضان غیر سرماخوردگی رو ویزیت کنند و بعد به بیماران سرما خورده رسیدگی کنند.چه کاریه همه به ترتیب وارد بشن.به پزشکان هم کمی حال بدهیم بد نیست.

*-عجب، این یکی محشره....می فرمودید.نظرتان راجع به داروخانه شبانه روزی چیست؟
-نظری ندارم، ولی بگم که اسمش شبانه روزیه ولی بیشتر روزکاره .آخه چه مَرضیه که شب تا صبح باز باشه؟هر کی مریض شد خب بره بیمارستان مرکزی شهر ، البته اونجا هم برخی از داروها رو در برخی روزها و شبها ندارن(مثل استامینوفن و یا سفالکسین و شربت ضد خلط ...) که اونهم به دلیل اهمیت دادن به سلامتی مردم است تا ورزش کنند و برگردن وسط شهر، فاصله هم که کم است!!!.

*-داریم استفاده می کنیم، ادامه بدید لطفاً.
-شما هی نپر وسط حرف من، بله می گفتم...در آینده تصمیم خواهم گرفت که خیابانهای سطح شهر را تبدیل به المجیقو کنم، المجیقو که دیدی؟

*-بله عزیزم اتفاقا سوار هم شدم.
-به به ، آقا اگر بارندگی ها سه تا چهار ساعت ادامه داشته باشه کانالهای سطح شهر-منظورم کانال مخابرات و گاز و آبه- بر اثر بارندگی و عدم پر شدن صحیح، فروکش می کنند و کاملا انعطاف پذیر می شوند و مثل فنر به راحتی بالا و پایین می روند.خب حالا با ماشین که از روی اونها رد بشی حالت کاملا عوض میشه و حال خوشی بهت دست میده.

*-برنامه شما برای ایجاد همدلی بیشتر بین مسئولین شهری چیست؟
-یه برنامه خیلی توپ دارم براشون.هر روز صبح که وارد دفترم بشوم به منشی ام خواهم گفت که برای همه روسای ادارات و سازمانها یک جُکِ دست اول و آبدار از طرف من sms کند.هم روحیه شان صبحِ اول صبحی شاد میشود و هم با هم رفیق تر میشویم.آخه کلی قوم و خویش بیکار دارم که باید سرکار بروند.مثلاً همین اداره بوق که هنوز چند نفر استخدام نشده دارد معمولاً با پارتی های قوم و خویشی، تازه واردین را به عنوان مدیر گروه، بالای دست این ن....های بیچاره می گذارن.حرف هم بزنی حق ا... نمیشی که هیچ، باید بروی چند تا بی ... پیدا کنی تا آخر عمرت الف و ب یادشون بدی.استخدام رسمی هم نمیشوی.

*-یه سوال مهم دارم آقای بوق!! ، ببخشید آقای کفرات زاده!!، نظرتون راجع به عملکرد شهرداری چیه؟
-شهردار باید مطابق با برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده و بر اساس نیازهای شهر پیش بره که خب همین که به حرف کسی گوش نمیده و طبق برنامه های قبلی پیش میره کافیه.

*-یعنی آدم باحالیه؟
-صددرصد.جواب سوالتان را گرفتید؟

*-بله.از برنامه های فوق مدرن آینده تان بگویید.
-ایجاد ارتباطات سازنده و سالم بین ادارات.یه جور بروکراسی بیرون سازمانی است(برون سازمانی).من کاکای تو رو استخدام می کنم و تو هم کاکای منو سر کار می بری.این به اون در.خیلی هم سازنده است.دنیا رو چه دیدی شاید قوم و خویش هم شدیم.ارتباط سازنده از اینجا شروع میشه.درک نمی کنید من چه می گویم.

*-این مبحث مدیریتی جذاب و فوق العاده ایه....در علم مدیریت بهش میگن" بده بستان".نظرتان راجع به زمینهای فاز چیه، میگن خرید و فروش دست چند نفره؟
-فاز؟! کدوم فاز؟! فروش؟دست؟ چند نفر؟سوال بعدی لطفاً...!!!!!!!!!!!!

*-شما که قرار نبود محافظه کار باشید.شما چرا؟نظرتان راجع به عملکرد مدیران چیست؟
-مدیران همه فوق العاده هستند.مثلاً برای مثال باید عرض کنم که هر مغازه ای برنج رو با یک قیمت مخصوص عرضه می کند.فوق العاده است.به این میگن تجارت آزاد.یا مثلا بعضی راننده تاکسیهای عزیز، قیمت کورسهایشان با تاکسیهای نیویورک یکی است و به این میگن کورسهای فرا بین المللی.بعضی از رانندگان عزیز با تاکسیهای نیویورک به طور آنلاین در تماس هستند و تبادل نظر می کنند.خیلی مبحث مهمیه.توجه کن چی میگم.اینترنشنال کانکشن!!! میگیری چی میگم یا نه؟

*-بله حالیمه...
-مثلا همین گیرنده دیجیتال، خب باشه هم توفیری نداره چون هزار و یک کانال دیگه هست.نه؟....

اگر خدا بخواهد این گفتگو ادامه دارد...


- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

 پس از موشکافی های فراوان و هزاران ترفند موفق شد اولین کاندید شورای شهر را پیدا کند و با او به گفتگو بنشیند.بخش اول این گفتگو را در زیر بخوانید.

*-لطفا خودتان را معرفی کنید.
-به من میگن آقای کُفرات زاده.بعضی ها هم دوستانه به من می گویند " کُفرات".به خصوص مادرزنم.

*-چرا تصمیم گرفتید کاندید شوید؟
-راستش رو بخواهید همینطور الکی و از سر بیکاری، نِق زدنهای عیالم هم بی تاثیر نبوده!!

*-عجب، خب بفرمایید برنامه های آینده شما چیه؟
- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

*-خیلی هم ممنون، صداقت شما مایه شگفتی است.یعنی صداقتت منو کشته.خب بحث رو از زیر ساختها شروع می کنیم، اصولا تعریف شما از " زیر ساخت " چیست؟
-زیر ساخت هم مثل روساخت است فرقی نداره و قابل ساخت نیست.درست مثل آسفالتهای سطح شهر.

*-از برنامه های آینده تان بگویید.
-ببینید چند برنامه دارم که همشهریها قطعا لذت خواهند برد.برای نمونه :
مرم باید بیشتر ورزش کنند بنابراین من در بخش سلامت به این نتیجه رسیدم که داروهایی مثل استامینوفن و سفالکسین رو از برنامه داروخانه بیمارستان حذف کنم تا مردم کمی بیشتر پیاده روی کنند و برای گرفتن این داروها به داروخانه شبانه روزی مراجعه کنند که البته اونجا هم بعد از ساعت شب10 و همچنین روزهای تعطیل، کلا تعطیله و مردم باید بدوند و بگردند تا داروخانه شیفت رو پیدا کنند.کلا برنامه توپیه.چون مردم بیشتر ورزش خواهند کرد.
از دیگر برنامه های آینده من اینه که از نانواییهای سطح شهر بیشتر حمایت کنم.به این صورت که از اونها خواهم خواست تا نان سرده و مانده بیشتری لای نانهای همشهریان عزیز بگذارند تا از آنها حمایت بیشتری بشود.دلیلی ندارد نانهای سرده و مانده آنها روی دستشان باد کند.!!!

*-آقای کفرات زاده، این دو برنامه ای که فرمودید الان در حال اجراست و مایه شگفتی است که شما هنوز برنامه های منحصربفردتان را شروع نکرده اید این اتفاقات در حال رخ دادن است.ای والله به شما.
-ببین عزیزم به این میگن مدیریت پنهان!!!

*-ادامه بدید لطفاً.
-بله می فرمودم، ببینید، با اداره مخابرات صحبت خواهم کرد تا اول تلفنها را یکطرفه کند و بعد قطع کند، چرا؟ چون چاپ قبض تلفن هزینه های سرسام آوری دارد و مردم خودشان باید ماهی یکبار به باجه های خدماتی بروند و قبضشان را پرداخت کنند تا ارتباط مردم با باجه های خدماتی صمیمی تر و بهتر بشود و مخابرات کمتر هزینه کند.این رویکردی منحصربفرد است ، هم هزینه ها کاهش می یابد هم الکی تلفنها قطع می شود و هم باجه های خدماتی پر رونق تر می شوند.قبض بنده هم صادر نمی شود اما در راستای ارتباط مفید با باجه های خدماتی شخصاً یک روز مرخصی می گیرم و قبضم را پرداخت می کنم.

*-عجب!!! ، ادامه بدید لطفاً.
-یادم رفت بگم که در جهت حمایت بیشتر از نانوایی ها اجازه خواهم داد که اونها از ساعت 6 صبح به بعد پخت کنند ، شاید هم از ساعت 6 و نیم صبح به بعد.مثلاً بروند داخل مغازه و لامپ را خاموش کنند و از این قبیل حمایتهای مدیریتی به درد بخور.

*-بخش سلامت خیلی مهم است نظرتان راجع به آن چیست؟
-بله، ببینید، من هماهنگ خواهم کرد تا وقتی اتفاقات بیمارستان خیلی شلوغ میشه، پزشکان عزیز، اول مریضان غیر سرماخوردگی رو ویزیت کنند و بعد به بیماران سرما خورده رسیدگی کنند.چه کاریه همه به ترتیب وارد بشن.به پزشکان هم کمی حال بدهیم بد نیست.

*-عجب، این یکی محشره....می فرمودید.نظرتان راجع به داروخانه شبانه روزی چیست؟
-نظری ندارم، ولی بگم که اسمش شبانه روزیه ولی بیشتر روزکاره .آخه چه مَرضیه که شب تا صبح باز باشه؟هر کی مریض شد خب بره بیمارستان مرکزی شهر ، البته اونجا هم برخی از داروها رو در برخی روزها و شبها ندارن(مثل استامینوفن و یا سفالکسین و شربت ضد خلط ...) که اونهم به دلیل اهمیت دادن به سلامتی مردم است تا ورزش کنند و برگردن وسط شهر، فاصله هم که کم است!!!.

*-داریم استفاده می کنیم، ادامه بدید لطفاً.
-شما هی نپر وسط حرف من، بله می گفتم...در آینده تصمیم خواهم گرفت که خیابانهای سطح شهر را تبدیل به المجیقو کنم، المجیقو که دیدی؟

*-بله عزیزم اتفاقا سوار هم شدم.
-به به ، آقا اگر بارندگی ها سه تا چهار ساعت ادامه داشته باشه کانالهای سطح شهر-منظورم کانال مخابرات و گاز و آبه- بر اثر بارندگی و عدم پر شدن صحیح، فروکش می کنند و کاملا انعطاف پذیر می شوند و مثل فنر به راحتی بالا و پایین می روند.خب حالا با ماشین که از روی اونها رد بشی حالت کاملا عوض میشه و حال خوشی بهت دست میده.

*-برنامه شما برای ایجاد همدلی بیشتر بین مسئولین شهری چیست؟
-یه برنامه خیلی توپ دارم براشون.هر روز صبح که وارد دفترم بشوم به منشی ام خواهم گفت که برای همه روسای ادارات و سازمانها یک جُکِ دست اول و آبدار از طرف من sms کند.هم روحیه شان صبحِ اول صبحی شاد میشود و هم با هم رفیق تر میشویم.آخه کلی قوم و خویش بیکار دارم که باید سرکار بروند.مثلاً همین اداره بوق که هنوز چند نفر استخدام نشده دارد معمولاً با پارتی های قوم و خویشی، تازه واردین را به عنوان مدیر گروه، بالای دست این ن....های بیچاره می گذارن.حرف هم بزنی حق ا... نمیشی که هیچ، باید بروی چند تا بی ... پیدا کنی تا آخر عمرت الف و ب یادشون بدی.استخدام رسمی هم نمیشوی.

*-یه سوال مهم دارم آقای بوق!! ، ببخشید آقای کفرات زاده!!، نظرتون راجع به عملکرد شهرداری چیه؟
-شهردار باید مطابق با برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده و بر اساس نیازهای شهر پیش بره که خب همین که به حرف کسی گوش نمیده و طبق برنامه های قبلی پیش میره کافیه.

*-یعنی آدم باحالیه؟
-صددرصد.جواب سوالتان را گرفتید؟

*-بله.از برنامه های فوق مدرن آینده تان بگویید.
-ایجاد ارتباطات سازنده و سالم بین ادارات.یه جور بروکراسی بیرون سازمانی است(برون سازمانی).من کاکای تو رو استخدام می کنم و تو هم کاکای منو سر کار می بری.این به اون در.خیلی هم سازنده است.دنیا رو چه دیدی شاید قوم و خویش هم شدیم.ارتباط سازنده از اینجا شروع میشه.درک نمی کنید من چه می گویم.

*-این مبحث مدیریتی جذاب و فوق العاده ایه....در علم مدیریت بهش میگن" بده بستان".نظرتان راجع به زمینهای فاز چیه، میگن خرید و فروش دست چند نفره؟
-فاز؟! کدوم فاز؟! فروش؟دست؟ چند نفر؟سوال بعدی لطفاً...!!!!!!!!!!!!

*-شما که قرار نبود محافظه کار باشید.شما چرا؟نظرتان راجع به عملکرد مدیران چیست؟
-مدیران همه فوق العاده هستند.مثلاً برای مثال باید عرض کنم که هر مغازه ای برنج رو با یک قیمت مخصوص عرضه می کند.فوق العاده است.به این میگن تجارت آزاد.یا مثلا بعضی راننده تاکسیهای عزیز، قیمت کورسهایشان با تاکسیهای نیویورک یکی است و به این میگن کورسهای فرا بین المللی.بعضی از رانندگان عزیز با تاکسیهای نیویورک به طور آنلاین در تماس هستند و تبادل نظر می کنند.خیلی مبحث مهمیه.توجه کن چی میگم.اینترنشنال کانکشن!!! میگیری چی میگم یا نه؟

*-بله حالیمه...
-مثلا همین گیرنده دیجیتال، خب باشه هم توفیری نداره چون هزار و یک کانال دیگه هست.نه؟....

اگر خدا بخواهد این گفتگو ادامه دارد...


- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

 پس از موشکافی های فراوان و هزاران ترفند موفق شد اولین کاندید شورای شهر را پیدا کند و با او به گفتگو بنشیند.بخش اول این گفتگو را در زیر بخوانید.

*-لطفا خودتان را معرفی کنید.
-به من میگن آقای کُفرات زاده.بعضی ها هم دوستانه به من می گویند " کُفرات".به خصوص مادرزنم.

*-چرا تصمیم گرفتید کاندید شوید؟
-راستش رو بخواهید همینطور الکی و از سر بیکاری، نِق زدنهای عیالم هم بی تاثیر نبوده!!

*-عجب، خب بفرمایید برنامه های آینده شما چیه؟
- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

*-خیلی هم ممنون، صداقت شما مایه شگفتی است.یعنی صداقتت منو کشته.خب بحث رو از زیر ساختها شروع می کنیم، اصولا تعریف شما از " زیر ساخت " چیست؟
-زیر ساخت هم مثل روساخت است فرقی نداره و قابل ساخت نیست.درست مثل آسفالتهای سطح شهر.

*-از برنامه های آینده تان بگویید.
-ببینید چند برنامه دارم که همشهریها قطعا لذت خواهند برد.برای نمونه :
مرم باید بیشتر ورزش کنند بنابراین من در بخش سلامت به این نتیجه رسیدم که داروهایی مثل استامینوفن و سفالکسین رو از برنامه داروخانه بیمارستان حذف کنم تا مردم کمی بیشتر پیاده روی کنند و برای گرفتن این داروها به داروخانه شبانه روزی مراجعه کنند که البته اونجا هم بعد از ساعت شب10 و همچنین روزهای تعطیل، کلا تعطیله و مردم باید بدوند و بگردند تا داروخانه شیفت رو پیدا کنند.کلا برنامه توپیه.چون مردم بیشتر ورزش خواهند کرد.
از دیگر برنامه های آینده من اینه که از نانواییهای سطح شهر بیشتر حمایت کنم.به این صورت که از اونها خواهم خواست تا نان سرده و مانده بیشتری لای نانهای همشهریان عزیز بگذارند تا از آنها حمایت بیشتری بشود.دلیلی ندارد نانهای سرده و مانده آنها روی دستشان باد کند.!!!

*-آقای کفرات زاده، این دو برنامه ای که فرمودید الان در حال اجراست و مایه شگفتی است که شما هنوز برنامه های منحصربفردتان را شروع نکرده اید این اتفاقات در حال رخ دادن است.ای والله به شما.
-ببین عزیزم به این میگن مدیریت پنهان!!!

*-ادامه بدید لطفاً.
-بله می فرمودم، ببینید، با اداره مخابرات صحبت خواهم کرد تا اول تلفنها را یکطرفه کند و بعد قطع کند، چرا؟ چون چاپ قبض تلفن هزینه های سرسام آوری دارد و مردم خودشان باید ماهی یکبار به باجه های خدماتی بروند و قبضشان را پرداخت کنند تا ارتباط مردم با باجه های خدماتی صمیمی تر و بهتر بشود و مخابرات کمتر هزینه کند.این رویکردی منحصربفرد است ، هم هزینه ها کاهش می یابد هم الکی تلفنها قطع می شود و هم باجه های خدماتی پر رونق تر می شوند.قبض بنده هم صادر نمی شود اما در راستای ارتباط مفید با باجه های خدماتی شخصاً یک روز مرخصی می گیرم و قبضم را پرداخت می کنم.

*-عجب!!! ، ادامه بدید لطفاً.
-یادم رفت بگم که در جهت حمایت بیشتر از نانوایی ها اجازه خواهم داد که اونها از ساعت 6 صبح به بعد پخت کنند ، شاید هم از ساعت 6 و نیم صبح به بعد.مثلاً بروند داخل مغازه و لامپ را خاموش کنند و از این قبیل حمایتهای مدیریتی به درد بخور.

*-بخش سلامت خیلی مهم است نظرتان راجع به آن چیست؟
-بله، ببینید، من هماهنگ خواهم کرد تا وقتی اتفاقات بیمارستان خیلی شلوغ میشه، پزشکان عزیز، اول مریضان غیر سرماخوردگی رو ویزیت کنند و بعد به بیماران سرما خورده رسیدگی کنند.چه کاریه همه به ترتیب وارد بشن.به پزشکان هم کمی حال بدهیم بد نیست.

*-عجب، این یکی محشره....می فرمودید.نظرتان راجع به داروخانه شبانه روزی چیست؟
-نظری ندارم، ولی بگم که اسمش شبانه روزیه ولی بیشتر روزکاره .آخه چه مَرضیه که شب تا صبح باز باشه؟هر کی مریض شد خب بره بیمارستان مرکزی شهر ، البته اونجا هم برخی از داروها رو در برخی روزها و شبها ندارن(مثل استامینوفن و یا سفالکسین و شربت ضد خلط ...) که اونهم به دلیل اهمیت دادن به سلامتی مردم است تا ورزش کنند و برگردن وسط شهر، فاصله هم که کم است!!!.

*-داریم استفاده می کنیم، ادامه بدید لطفاً.
-شما هی نپر وسط حرف من، بله می گفتم...در آینده تصمیم خواهم گرفت که خیابانهای سطح شهر را تبدیل به المجیقو کنم، المجیقو که دیدی؟

*-بله عزیزم اتفاقا سوار هم شدم.
-به به ، آقا اگر بارندگی ها سه تا چهار ساعت ادامه داشته باشه کانالهای سطح شهر-منظورم کانال مخابرات و گاز و آبه- بر اثر بارندگی و عدم پر شدن صحیح، فروکش می کنند و کاملا انعطاف پذیر می شوند و مثل فنر به راحتی بالا و پایین می روند.خب حالا با ماشین که از روی اونها رد بشی حالت کاملا عوض میشه و حال خوشی بهت دست میده.

*-برنامه شما برای ایجاد همدلی بیشتر بین مسئولین شهری چیست؟
-یه برنامه خیلی توپ دارم براشون.هر روز صبح که وارد دفترم بشوم به منشی ام خواهم گفت که برای همه روسای ادارات و سازمانها یک جُکِ دست اول و آبدار از طرف من sms کند.هم روحیه شان صبحِ اول صبحی شاد میشود و هم با هم رفیق تر میشویم.آخه کلی قوم و خویش بیکار دارم که باید سرکار بروند.مثلاً همین اداره بوق که هنوز چند نفر استخدام نشده دارد معمولاً با پارتی های قوم و خویشی، تازه واردین را به عنوان مدیر گروه، بالای دست این ن....های بیچاره می گذارن.حرف هم بزنی حق ا... نمیشی که هیچ، باید بروی چند تا بی ... پیدا کنی تا آخر عمرت الف و ب یادشون بدی.استخدام رسمی هم نمیشوی.

*-یه سوال مهم دارم آقای بوق!! ، ببخشید آقای کفرات زاده!!، نظرتون راجع به عملکرد شهرداری چیه؟
-شهردار باید مطابق با برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده و بر اساس نیازهای شهر پیش بره که خب همین که به حرف کسی گوش نمیده و طبق برنامه های قبلی پیش میره کافیه.

*-یعنی آدم باحالیه؟
-صددرصد.جواب سوالتان را گرفتید؟

*-بله.از برنامه های فوق مدرن آینده تان بگویید.
-ایجاد ارتباطات سازنده و سالم بین ادارات.یه جور بروکراسی بیرون سازمانی است(برون سازمانی).من کاکای تو رو استخدام می کنم و تو هم کاکای منو سر کار می بری.این به اون در.خیلی هم سازنده است.دنیا رو چه دیدی شاید قوم و خویش هم شدیم.ارتباط سازنده از اینجا شروع میشه.درک نمی کنید من چه می گویم.

*-این مبحث مدیریتی جذاب و فوق العاده ایه....در علم مدیریت بهش میگن" بده بستان".نظرتان راجع به زمینهای فاز چیه، میگن خرید و فروش دست چند نفره؟
-فاز؟! کدوم فاز؟! فروش؟دست؟ چند نفر؟سوال بعدی لطفاً...!!!!!!!!!!!!

*-شما که قرار نبود محافظه کار باشید.شما چرا؟نظرتان راجع به عملکرد مدیران چیست؟
-مدیران همه فوق العاده هستند.مثلاً برای مثال باید عرض کنم که هر مغازه ای برنج رو با یک قیمت مخصوص عرضه می کند.فوق العاده است.به این میگن تجارت آزاد.یا مثلا بعضی راننده تاکسیهای عزیز، قیمت کورسهایشان با تاکسیهای نیویورک یکی است و به این میگن کورسهای فرا بین المللی.بعضی از رانندگان عزیز با تاکسیهای نیویورک به طور آنلاین در تماس هستند و تبادل نظر می کنند.خیلی مبحث مهمیه.توجه کن چی میگم.اینترنشنال کانکشن!!! میگیری چی میگم یا نه؟

*-بله حالیمه...
-مثلا همین گیرنده دیجیتال، خب باشه هم توفیری نداره چون هزار و یک کانال دیگه هست.نه؟....

اگر خدا بخواهد این گفتگو ادامه دارد...


- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

 پس از موشکافی های فراوان و هزاران ترفند موفق شد اولین کاندید شورای شهر را پیدا کند و با او به گفتگو بنشیند.بخش اول این گفتگو را در زیر بخوانید.

*-لطفا خودتان را معرفی کنید.
-به من میگن آقای کُفرات زاده.بعضی ها هم دوستانه به من می گویند " کُفرات".به خصوص مادرزنم.

*-چرا تصمیم گرفتید کاندید شوید؟
-راستش رو بخواهید همینطور الکی و از سر بیکاری، نِق زدنهای عیالم هم بی تاثیر نبوده!!

*-عجب، خب بفرمایید برنامه های آینده شما چیه؟
- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

*-خیلی هم ممنون، صداقت شما مایه شگفتی است.یعنی صداقتت منو کشته.خب بحث رو از زیر ساختها شروع می کنیم، اصولا تعریف شما از " زیر ساخت " چیست؟
-زیر ساخت هم مثل روساخت است فرقی نداره و قابل ساخت نیست.درست مثل آسفالتهای سطح شهر.

*-از برنامه های آینده تان بگویید.
-ببینید چند برنامه دارم که همشهریها قطعا لذت خواهند برد.برای نمونه :
مرم باید بیشتر ورزش کنند بنابراین من در بخش سلامت به این نتیجه رسیدم که داروهایی مثل استامینوفن و سفالکسین رو از برنامه داروخانه بیمارستان حذف کنم تا مردم کمی بیشتر پیاده روی کنند و برای گرفتن این داروها به داروخانه شبانه روزی مراجعه کنند که البته اونجا هم بعد از ساعت شب10 و همچنین روزهای تعطیل، کلا تعطیله و مردم باید بدوند و بگردند تا داروخانه شیفت رو پیدا کنند.کلا برنامه توپیه.چون مردم بیشتر ورزش خواهند کرد.
از دیگر برنامه های آینده من اینه که از نانواییهای سطح شهر بیشتر حمایت کنم.به این صورت که از اونها خواهم خواست تا نان سرده و مانده بیشتری لای نانهای همشهریان عزیز بگذارند تا از آنها حمایت بیشتری بشود.دلیلی ندارد نانهای سرده و مانده آنها روی دستشان باد کند.!!!

*-آقای کفرات زاده، این دو برنامه ای که فرمودید الان در حال اجراست و مایه شگفتی است که شما هنوز برنامه های منحصربفردتان را شروع نکرده اید این اتفاقات در حال رخ دادن است.ای والله به شما.
-ببین عزیزم به این میگن مدیریت پنهان!!!

*-ادامه بدید لطفاً.
-بله می فرمودم، ببینید، با اداره مخابرات صحبت خواهم کرد تا اول تلفنها را یکطرفه کند و بعد قطع کند، چرا؟ چون چاپ قبض تلفن هزینه های سرسام آوری دارد و مردم خودشان باید ماهی یکبار به باجه های خدماتی بروند و قبضشان را پرداخت کنند تا ارتباط مردم با باجه های خدماتی صمیمی تر و بهتر بشود و مخابرات کمتر هزینه کند.این رویکردی منحصربفرد است ، هم هزینه ها کاهش می یابد هم الکی تلفنها قطع می شود و هم باجه های خدماتی پر رونق تر می شوند.قبض بنده هم صادر نمی شود اما در راستای ارتباط مفید با باجه های خدماتی شخصاً یک روز مرخصی می گیرم و قبضم را پرداخت می کنم.

*-عجب!!! ، ادامه بدید لطفاً.
-یادم رفت بگم که در جهت حمایت بیشتر از نانوایی ها اجازه خواهم داد که اونها از ساعت 6 صبح به بعد پخت کنند ، شاید هم از ساعت 6 و نیم صبح به بعد.مثلاً بروند داخل مغازه و لامپ را خاموش کنند و از این قبیل حمایتهای مدیریتی به درد بخور.

*-بخش سلامت خیلی مهم است نظرتان راجع به آن چیست؟
-بله، ببینید، من هماهنگ خواهم کرد تا وقتی اتفاقات بیمارستان خیلی شلوغ میشه، پزشکان عزیز، اول مریضان غیر سرماخوردگی رو ویزیت کنند و بعد به بیماران سرما خورده رسیدگی کنند.چه کاریه همه به ترتیب وارد بشن.به پزشکان هم کمی حال بدهیم بد نیست.

*-عجب، این یکی محشره....می فرمودید.نظرتان راجع به داروخانه شبانه روزی چیست؟
-نظری ندارم، ولی بگم که اسمش شبانه روزیه ولی بیشتر روزکاره .آخه چه مَرضیه که شب تا صبح باز باشه؟هر کی مریض شد خب بره بیمارستان مرکزی شهر ، البته اونجا هم برخی از داروها رو در برخی روزها و شبها ندارن(مثل استامینوفن و یا سفالکسین و شربت ضد خلط ...) که اونهم به دلیل اهمیت دادن به سلامتی مردم است تا ورزش کنند و برگردن وسط شهر، فاصله هم که کم است!!!.

*-داریم استفاده می کنیم، ادامه بدید لطفاً.
-شما هی نپر وسط حرف من، بله می گفتم...در آینده تصمیم خواهم گرفت که خیابانهای سطح شهر را تبدیل به المجیقو کنم، المجیقو که دیدی؟

*-بله عزیزم اتفاقا سوار هم شدم.
-به به ، آقا اگر بارندگی ها سه تا چهار ساعت ادامه داشته باشه کانالهای سطح شهر-منظورم کانال مخابرات و گاز و آبه- بر اثر بارندگی و عدم پر شدن صحیح، فروکش می کنند و کاملا انعطاف پذیر می شوند و مثل فنر به راحتی بالا و پایین می روند.خب حالا با ماشین که از روی اونها رد بشی حالت کاملا عوض میشه و حال خوشی بهت دست میده.

*-برنامه شما برای ایجاد همدلی بیشتر بین مسئولین شهری چیست؟
-یه برنامه خیلی توپ دارم براشون.هر روز صبح که وارد دفترم بشوم به منشی ام خواهم گفت که برای همه روسای ادارات و سازمانها یک جُکِ دست اول و آبدار از طرف من sms کند.هم روحیه شان صبحِ اول صبحی شاد میشود و هم با هم رفیق تر میشویم.آخه کلی قوم و خویش بیکار دارم که باید سرکار بروند.مثلاً همین اداره بوق که هنوز چند نفر استخدام نشده دارد معمولاً با پارتی های قوم و خویشی، تازه واردین را به عنوان مدیر گروه، بالای دست این ن....های بیچاره می گذارن.حرف هم بزنی حق ا... نمیشی که هیچ، باید بروی چند تا بی ... پیدا کنی تا آخر عمرت الف و ب یادشون بدی.استخدام رسمی هم نمیشوی.

*-یه سوال مهم دارم آقای بوق!! ، ببخشید آقای کفرات زاده!!، نظرتون راجع به عملکرد شهرداری چیه؟
-شهردار باید مطابق با برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده و بر اساس نیازهای شهر پیش بره که خب همین که به حرف کسی گوش نمیده و طبق برنامه های قبلی پیش میره کافیه.

*-یعنی آدم باحالیه؟
-صددرصد.جواب سوالتان را گرفتید؟

*-بله.از برنامه های فوق مدرن آینده تان بگویید.
-ایجاد ارتباطات سازنده و سالم بین ادارات.یه جور بروکراسی بیرون سازمانی است(برون سازمانی).من کاکای تو رو استخدام می کنم و تو هم کاکای منو سر کار می بری.این به اون در.خیلی هم سازنده است.دنیا رو چه دیدی شاید قوم و خویش هم شدیم.ارتباط سازنده از اینجا شروع میشه.درک نمی کنید من چه می گویم.

*-این مبحث مدیریتی جذاب و فوق العاده ایه....در علم مدیریت بهش میگن" بده بستان".نظرتان راجع به زمینهای فاز چیه، میگن خرید و فروش دست چند نفره؟
-فاز؟! کدوم فاز؟! فروش؟دست؟ چند نفر؟سوال بعدی لطفاً...!!!!!!!!!!!!

*-شما که قرار نبود محافظه کار باشید.شما چرا؟نظرتان راجع به عملکرد مدیران چیست؟
-مدیران همه فوق العاده هستند.مثلاً برای مثال باید عرض کنم که هر مغازه ای برنج رو با یک قیمت مخصوص عرضه می کند.فوق العاده است.به این میگن تجارت آزاد.یا مثلا بعضی راننده تاکسیهای عزیز، قیمت کورسهایشان با تاکسیهای نیویورک یکی است و به این میگن کورسهای فرا بین المللی.بعضی از رانندگان عزیز با تاکسیهای نیویورک به طور آنلاین در تماس هستند و تبادل نظر می کنند.خیلی مبحث مهمیه.توجه کن چی میگم.اینترنشنال کانکشن!!! میگیری چی میگم یا نه؟

*-بله حالیمه...
-مثلا همین گیرنده دیجیتال، خب باشه هم توفیری نداره چون هزار و یک کانال دیگه هست.نه؟....

اگر خدا بخواهد این گفتگو ادامه دارد...


- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

 پس از موشکافی های فراوان و هزاران ترفند موفق شد اولین کاندید شورای شهر را پیدا کند و با او به گفتگو بنشیند.بخش اول این گفتگو را در زیر بخوانید.

*-لطفا خودتان را معرفی کنید.
-به من میگن آقای کُفرات زاده.بعضی ها هم دوستانه به من می گویند " کُفرات".به خصوص مادرزنم.

*-چرا تصمیم گرفتید کاندید شوید؟
-راستش رو بخواهید همینطور الکی و از سر بیکاری، نِق زدنهای عیالم هم بی تاثیر نبوده!!

*-عجب، خب بفرمایید برنامه های آینده شما چیه؟
- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

*-خیلی هم ممنون، صداقت شما مایه شگفتی است.یعنی صداقتت منو کشته.خب بحث رو از زیر ساختها شروع می کنیم، اصولا تعریف شما از " زیر ساخت " چیست؟
-زیر ساخت هم مثل روساخت است فرقی نداره و قابل ساخت نیست.درست مثل آسفالتهای سطح شهر.

*-از برنامه های آینده تان بگویید.
-ببینید چند برنامه دارم که همشهریها قطعا لذت خواهند برد.برای نمونه :
مرم باید بیشتر ورزش کنند بنابراین من در بخش سلامت به این نتیجه رسیدم که داروهایی مثل استامینوفن و سفالکسین رو از برنامه داروخانه بیمارستان حذف کنم تا مردم کمی بیشتر پیاده روی کنند و برای گرفتن این داروها به داروخانه شبانه روزی مراجعه کنند که البته اونجا هم بعد از ساعت شب10 و همچنین روزهای تعطیل، کلا تعطیله و مردم باید بدوند و بگردند تا داروخانه شیفت رو پیدا کنند.کلا برنامه توپیه.چون مردم بیشتر ورزش خواهند کرد.
از دیگر برنامه های آینده من اینه که از نانواییهای سطح شهر بیشتر حمایت کنم.به این صورت که از اونها خواهم خواست تا نان سرده و مانده بیشتری لای نانهای همشهریان عزیز بگذارند تا از آنها حمایت بیشتری بشود.دلیلی ندارد نانهای سرده و مانده آنها روی دستشان باد کند.!!!

*-آقای کفرات زاده، این دو برنامه ای که فرمودید الان در حال اجراست و مایه شگفتی است که شما هنوز برنامه های منحصربفردتان را شروع نکرده اید این اتفاقات در حال رخ دادن است.ای والله به شما.
-ببین عزیزم به این میگن مدیریت پنهان!!!

*-ادامه بدید لطفاً.
-بله می فرمودم، ببینید، با اداره مخابرات صحبت خواهم کرد تا اول تلفنها را یکطرفه کند و بعد قطع کند، چرا؟ چون چاپ قبض تلفن هزینه های سرسام آوری دارد و مردم خودشان باید ماهی یکبار به باجه های خدماتی بروند و قبضشان را پرداخت کنند تا ارتباط مردم با باجه های خدماتی صمیمی تر و بهتر بشود و مخابرات کمتر هزینه کند.این رویکردی منحصربفرد است ، هم هزینه ها کاهش می یابد هم الکی تلفنها قطع می شود و هم باجه های خدماتی پر رونق تر می شوند.قبض بنده هم صادر نمی شود اما در راستای ارتباط مفید با باجه های خدماتی شخصاً یک روز مرخصی می گیرم و قبضم را پرداخت می کنم.

*-عجب!!! ، ادامه بدید لطفاً.
-یادم رفت بگم که در جهت حمایت بیشتر از نانوایی ها اجازه خواهم داد که اونها از ساعت 6 صبح به بعد پخت کنند ، شاید هم از ساعت 6 و نیم صبح به بعد.مثلاً بروند داخل مغازه و لامپ را خاموش کنند و از این قبیل حمایتهای مدیریتی به درد بخور.

*-بخش سلامت خیلی مهم است نظرتان راجع به آن چیست؟
-بله، ببینید، من هماهنگ خواهم کرد تا وقتی اتفاقات بیمارستان خیلی شلوغ میشه، پزشکان عزیز، اول مریضان غیر سرماخوردگی رو ویزیت کنند و بعد به بیماران سرما خورده رسیدگی کنند.چه کاریه همه به ترتیب وارد بشن.به پزشکان هم کمی حال بدهیم بد نیست.

*-عجب، این یکی محشره....می فرمودید.نظرتان راجع به داروخانه شبانه روزی چیست؟
-نظری ندارم، ولی بگم که اسمش شبانه روزیه ولی بیشتر روزکاره .آخه چه مَرضیه که شب تا صبح باز باشه؟هر کی مریض شد خب بره بیمارستان مرکزی شهر ، البته اونجا هم برخی از داروها رو در برخی روزها و شبها ندارن(مثل استامینوفن و یا سفالکسین و شربت ضد خلط ...) که اونهم به دلیل اهمیت دادن به سلامتی مردم است تا ورزش کنند و برگردن وسط شهر، فاصله هم که کم است!!!.

*-داریم استفاده می کنیم، ادامه بدید لطفاً.
-شما هی نپر وسط حرف من، بله می گفتم...در آینده تصمیم خواهم گرفت که خیابانهای سطح شهر را تبدیل به المجیقو کنم، المجیقو که دیدی؟

*-بله عزیزم اتفاقا سوار هم شدم.
-به به ، آقا اگر بارندگی ها سه تا چهار ساعت ادامه داشته باشه کانالهای سطح شهر-منظورم کانال مخابرات و گاز و آبه- بر اثر بارندگی و عدم پر شدن صحیح، فروکش می کنند و کاملا انعطاف پذیر می شوند و مثل فنر به راحتی بالا و پایین می روند.خب حالا با ماشین که از روی اونها رد بشی حالت کاملا عوض میشه و حال خوشی بهت دست میده.

*-برنامه شما برای ایجاد همدلی بیشتر بین مسئولین شهری چیست؟
-یه برنامه خیلی توپ دارم براشون.هر روز صبح که وارد دفترم بشوم به منشی ام خواهم گفت که برای همه روسای ادارات و سازمانها یک جُکِ دست اول و آبدار از طرف من sms کند.هم روحیه شان صبحِ اول صبحی شاد میشود و هم با هم رفیق تر میشویم.آخه کلی قوم و خویش بیکار دارم که باید سرکار بروند.مثلاً همین اداره بوق که هنوز چند نفر استخدام نشده دارد معمولاً با پارتی های قوم و خویشی، تازه واردین را به عنوان مدیر گروه، بالای دست این ن....های بیچاره می گذارن.حرف هم بزنی حق ا... نمیشی که هیچ، باید بروی چند تا بی ... پیدا کنی تا آخر عمرت الف و ب یادشون بدی.استخدام رسمی هم نمیشوی.

*-یه سوال مهم دارم آقای بوق!! ، ببخشید آقای کفرات زاده!!، نظرتون راجع به عملکرد شهرداری چیه؟
-شهردار باید مطابق با برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده و بر اساس نیازهای شهر پیش بره که خب همین که به حرف کسی گوش نمیده و طبق برنامه های قبلی پیش میره کافیه.

*-یعنی آدم باحالیه؟
-صددرصد.جواب سوالتان را گرفتید؟

*-بله.از برنامه های فوق مدرن آینده تان بگویید.
-ایجاد ارتباطات سازنده و سالم بین ادارات.یه جور بروکراسی بیرون سازمانی است(برون سازمانی).من کاکای تو رو استخدام می کنم و تو هم کاکای منو سر کار می بری.این به اون در.خیلی هم سازنده است.دنیا رو چه دیدی شاید قوم و خویش هم شدیم.ارتباط سازنده از اینجا شروع میشه.درک نمی کنید من چه می گویم.

*-این مبحث مدیریتی جذاب و فوق العاده ایه....در علم مدیریت بهش میگن" بده بستان".نظرتان راجع به زمینهای فاز چیه، میگن خرید و فروش دست چند نفره؟
-فاز؟! کدوم فاز؟! فروش؟دست؟ چند نفر؟سوال بعدی لطفاً...!!!!!!!!!!!!

*-شما که قرار نبود محافظه کار باشید.شما چرا؟نظرتان راجع به عملکرد مدیران چیست؟
-مدیران همه فوق العاده هستند.مثلاً برای مثال باید عرض کنم که هر مغازه ای برنج رو با یک قیمت مخصوص عرضه می کند.فوق العاده است.به این میگن تجارت آزاد.یا مثلا بعضی راننده تاکسیهای عزیز، قیمت کورسهایشان با تاکسیهای نیویورک یکی است و به این میگن کورسهای فرا بین المللی.بعضی از رانندگان عزیز با تاکسیهای نیویورک به طور آنلاین در تماس هستند و تبادل نظر می کنند.خیلی مبحث مهمیه.توجه کن چی میگم.اینترنشنال کانکشن!!! میگیری چی میگم یا نه؟

*-بله حالیمه...
-مثلا همین گیرنده دیجیتال، خب باشه هم توفیری نداره چون هزار و یک کانال دیگه هست.نه؟....

اگر خدا بخواهد این گفتگو ادامه دارد...


- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

 پس از موشکافی های فراوان و هزاران ترفند موفق شد اولین کاندید شورای شهر را پیدا کند و با او به گفتگو بنشیند.بخش اول این گفتگو را در زیر بخوانید.

*-لطفا خودتان را معرفی کنید.
-به من میگن آقای کُفرات زاده.بعضی ها هم دوستانه به من می گویند " کُفرات".به خصوص مادرزنم.

*-چرا تصمیم گرفتید کاندید شوید؟
-راستش رو بخواهید همینطور الکی و از سر بیکاری، نِق زدنهای عیالم هم بی تاثیر نبوده!!

*-عجب، خب بفرمایید برنامه های آینده شما چیه؟
- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

*-خیلی هم ممنون، صداقت شما مایه شگفتی است.یعنی صداقتت منو کشته.خب بحث رو از زیر ساختها شروع می کنیم، اصولا تعریف شما از " زیر ساخت " چیست؟
-زیر ساخت هم مثل روساخت است فرقی نداره و قابل ساخت نیست.درست مثل آسفالتهای سطح شهر.

*-از برنامه های آینده تان بگویید.
-ببینید چند برنامه دارم که همشهریها قطعا لذت خواهند برد.برای نمونه :
مرم باید بیشتر ورزش کنند بنابراین من در بخش سلامت به این نتیجه رسیدم که داروهایی مثل استامینوفن و سفالکسین رو از برنامه داروخانه بیمارستان حذف کنم تا مردم کمی بیشتر پیاده روی کنند و برای گرفتن این داروها به داروخانه شبانه روزی مراجعه کنند که البته اونجا هم بعد از ساعت شب10 و همچنین روزهای تعطیل، کلا تعطیله و مردم باید بدوند و بگردند تا داروخانه شیفت رو پیدا کنند.کلا برنامه توپیه.چون مردم بیشتر ورزش خواهند کرد.
از دیگر برنامه های آینده من اینه که از نانواییهای سطح شهر بیشتر حمایت کنم.به این صورت که از اونها خواهم خواست تا نان سرده و مانده بیشتری لای نانهای همشهریان عزیز بگذارند تا از آنها حمایت بیشتری بشود.دلیلی ندارد نانهای سرده و مانده آنها روی دستشان باد کند.!!!

*-آقای کفرات زاده، این دو برنامه ای که فرمودید الان در حال اجراست و مایه شگفتی است که شما هنوز برنامه های منحصربفردتان را شروع نکرده اید این اتفاقات در حال رخ دادن است.ای والله به شما.
-ببین عزیزم به این میگن مدیریت پنهان!!!

*-ادامه بدید لطفاً.
-بله می فرمودم، ببینید، با اداره مخابرات صحبت خواهم کرد تا اول تلفنها را یکطرفه کند و بعد قطع کند، چرا؟ چون چاپ قبض تلفن هزینه های سرسام آوری دارد و مردم خودشان باید ماهی یکبار به باجه های خدماتی بروند و قبضشان را پرداخت کنند تا ارتباط مردم با باجه های خدماتی صمیمی تر و بهتر بشود و مخابرات کمتر هزینه کند.این رویکردی منحصربفرد است ، هم هزینه ها کاهش می یابد هم الکی تلفنها قطع می شود و هم باجه های خدماتی پر رونق تر می شوند.قبض بنده هم صادر نمی شود اما در راستای ارتباط مفید با باجه های خدماتی شخصاً یک روز مرخصی می گیرم و قبضم را پرداخت می کنم.

*-عجب!!! ، ادامه بدید لطفاً.
-یادم رفت بگم که در جهت حمایت بیشتر از نانوایی ها اجازه خواهم داد که اونها از ساعت 6 صبح به بعد پخت کنند ، شاید هم از ساعت 6 و نیم صبح به بعد.مثلاً بروند داخل مغازه و لامپ را خاموش کنند و از این قبیل حمایتهای مدیریتی به درد بخور.

*-بخش سلامت خیلی مهم است نظرتان راجع به آن چیست؟
-بله، ببینید، من هماهنگ خواهم کرد تا وقتی اتفاقات بیمارستان خیلی شلوغ میشه، پزشکان عزیز، اول مریضان غیر سرماخوردگی رو ویزیت کنند و بعد به بیماران سرما خورده رسیدگی کنند.چه کاریه همه به ترتیب وارد بشن.به پزشکان هم کمی حال بدهیم بد نیست.

*-عجب، این یکی محشره....می فرمودید.نظرتان راجع به داروخانه شبانه روزی چیست؟
-نظری ندارم، ولی بگم که اسمش شبانه روزیه ولی بیشتر روزکاره .آخه چه مَرضیه که شب تا صبح باز باشه؟هر کی مریض شد خب بره بیمارستان مرکزی شهر ، البته اونجا هم برخی از داروها رو در برخی روزها و شبها ندارن(مثل استامینوفن و یا سفالکسین و شربت ضد خلط ...) که اونهم به دلیل اهمیت دادن به سلامتی مردم است تا ورزش کنند و برگردن وسط شهر، فاصله هم که کم است!!!.

*-داریم استفاده می کنیم، ادامه بدید لطفاً.
-شما هی نپر وسط حرف من، بله می گفتم...در آینده تصمیم خواهم گرفت که خیابانهای سطح شهر را تبدیل به المجیقو کنم، المجیقو که دیدی؟

*-بله عزیزم اتفاقا سوار هم شدم.
-به به ، آقا اگر بارندگی ها سه تا چهار ساعت ادامه داشته باشه کانالهای سطح شهر-منظورم کانال مخابرات و گاز و آبه- بر اثر بارندگی و عدم پر شدن صحیح، فروکش می کنند و کاملا انعطاف پذیر می شوند و مثل فنر به راحتی بالا و پایین می روند.خب حالا با ماشین که از روی اونها رد بشی حالت کاملا عوض میشه و حال خوشی بهت دست میده.

*-برنامه شما برای ایجاد همدلی بیشتر بین مسئولین شهری چیست؟
-یه برنامه خیلی توپ دارم براشون.هر روز صبح که وارد دفترم بشوم به منشی ام خواهم گفت که برای همه روسای ادارات و سازمانها یک جُکِ دست اول و آبدار از طرف من sms کند.هم روحیه شان صبحِ اول صبحی شاد میشود و هم با هم رفیق تر میشویم.آخه کلی قوم و خویش بیکار دارم که باید سرکار بروند.مثلاً همین اداره بوق که هنوز چند نفر استخدام نشده دارد معمولاً با پارتی های قوم و خویشی، تازه واردین را به عنوان مدیر گروه، بالای دست این ن....های بیچاره می گذارن.حرف هم بزنی حق ا... نمیشی که هیچ، باید بروی چند تا بی ... پیدا کنی تا آخر عمرت الف و ب یادشون بدی.استخدام رسمی هم نمیشوی.

*-یه سوال مهم دارم آقای بوق!! ، ببخشید آقای کفرات زاده!!، نظرتون راجع به عملکرد شهرداری چیه؟
-شهردار باید مطابق با برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده و بر اساس نیازهای شهر پیش بره که خب همین که به حرف کسی گوش نمیده و طبق برنامه های قبلی پیش میره کافیه.

*-یعنی آدم باحالیه؟
-صددرصد.جواب سوالتان را گرفتید؟

*-بله.از برنامه های فوق مدرن آینده تان بگویید.
-ایجاد ارتباطات سازنده و سالم بین ادارات.یه جور بروکراسی بیرون سازمانی است(برون سازمانی).من کاکای تو رو استخدام می کنم و تو هم کاکای منو سر کار می بری.این به اون در.خیلی هم سازنده است.دنیا رو چه دیدی شاید قوم و خویش هم شدیم.ارتباط سازنده از اینجا شروع میشه.درک نمی کنید من چه می گویم.

*-این مبحث مدیریتی جذاب و فوق العاده ایه....در علم مدیریت بهش میگن" بده بستان".نظرتان راجع به زمینهای فاز چیه، میگن خرید و فروش دست چند نفره؟
-فاز؟! کدوم فاز؟! فروش؟دست؟ چند نفر؟سوال بعدی لطفاً...!!!!!!!!!!!!

*-شما که قرار نبود محافظه کار باشید.شما چرا؟نظرتان راجع به عملکرد مدیران چیست؟
-مدیران همه فوق العاده هستند.مثلاً برای مثال باید عرض کنم که هر مغازه ای برنج رو با یک قیمت مخصوص عرضه می کند.فوق العاده است.به این میگن تجارت آزاد.یا مثلا بعضی راننده تاکسیهای عزیز، قیمت کورسهایشان با تاکسیهای نیویورک یکی است و به این میگن کورسهای فرا بین المللی.بعضی از رانندگان عزیز با تاکسیهای نیویورک به طور آنلاین در تماس هستند و تبادل نظر می کنند.خیلی مبحث مهمیه.توجه کن چی میگم.اینترنشنال کانکشن!!! میگیری چی میگم یا نه؟

*-بله حالیمه...
-مثلا همین گیرنده دیجیتال، خب باشه هم توفیری نداره چون هزار و یک کانال دیگه هست.نه؟....

اگر خدا بخواهد این گفتگو ادامه دارد...


- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

 پس از موشکافی های فراوان و هزاران ترفند موفق شد اولین کاندید شورای شهر را پیدا کند و با او به گفتگو بنشیند.بخش اول این گفتگو را در زیر بخوانید.

*-لطفا خودتان را معرفی کنید.
-به من میگن آقای کُفرات زاده.بعضی ها هم دوستانه به من می گویند " کُفرات".به خصوص مادرزنم.

*-چرا تصمیم گرفتید کاندید شوید؟
-راستش رو بخواهید همینطور الکی و از سر بیکاری، نِق زدنهای عیالم هم بی تاثیر نبوده!!

*-عجب، خب بفرمایید برنامه های آینده شما چیه؟
- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

*-خیلی هم ممنون، صداقت شما مایه شگفتی است.یعنی صداقتت منو کشته.خب بحث رو از زیر ساختها شروع می کنیم، اصولا تعریف شما از " زیر ساخت " چیست؟
-زیر ساخت هم مثل روساخت است فرقی نداره و قابل ساخت نیست.درست مثل آسفالتهای سطح شهر.

*-از برنامه های آینده تان بگویید.
-ببینید چند برنامه دارم که همشهریها قطعا لذت خواهند برد.برای نمونه :
مرم باید بیشتر ورزش کنند بنابراین من در بخش سلامت به این نتیجه رسیدم که داروهایی مثل استامینوفن و سفالکسین رو از برنامه داروخانه بیمارستان حذف کنم تا مردم کمی بیشتر پیاده روی کنند و برای گرفتن این داروها به داروخانه شبانه روزی مراجعه کنند که البته اونجا هم بعد از ساعت شب10 و همچنین روزهای تعطیل، کلا تعطیله و مردم باید بدوند و بگردند تا داروخانه شیفت رو پیدا کنند.کلا برنامه توپیه.چون مردم بیشتر ورزش خواهند کرد.
از دیگر برنامه های آینده من اینه که از نانواییهای سطح شهر بیشتر حمایت کنم.به این صورت که از اونها خواهم خواست تا نان سرده و مانده بیشتری لای نانهای همشهریان عزیز بگذارند تا از آنها حمایت بیشتری بشود.دلیلی ندارد نانهای سرده و مانده آنها روی دستشان باد کند.!!!

*-آقای کفرات زاده، این دو برنامه ای که فرمودید الان در حال اجراست و مایه شگفتی است که شما هنوز برنامه های منحصربفردتان را شروع نکرده اید این اتفاقات در حال رخ دادن است.ای والله به شما.
-ببین عزیزم به این میگن مدیریت پنهان!!!

*-ادامه بدید لطفاً.
-بله می فرمودم، ببینید، با اداره مخابرات صحبت خواهم کرد تا اول تلفنها را یکطرفه کند و بعد قطع کند، چرا؟ چون چاپ قبض تلفن هزینه های سرسام آوری دارد و مردم خودشان باید ماهی یکبار به باجه های خدماتی بروند و قبضشان را پرداخت کنند تا ارتباط مردم با باجه های خدماتی صمیمی تر و بهتر بشود و مخابرات کمتر هزینه کند.این رویکردی منحصربفرد است ، هم هزینه ها کاهش می یابد هم الکی تلفنها قطع می شود و هم باجه های خدماتی پر رونق تر می شوند.قبض بنده هم صادر نمی شود اما در راستای ارتباط مفید با باجه های خدماتی شخصاً یک روز مرخصی می گیرم و قبضم را پرداخت می کنم.

*-عجب!!! ، ادامه بدید لطفاً.
-یادم رفت بگم که در جهت حمایت بیشتر از نانوایی ها اجازه خواهم داد که اونها از ساعت 6 صبح به بعد پخت کنند ، شاید هم از ساعت 6 و نیم صبح به بعد.مثلاً بروند داخل مغازه و لامپ را خاموش کنند و از این قبیل حمایتهای مدیریتی به درد بخور.

*-بخش سلامت خیلی مهم است نظرتان راجع به آن چیست؟
-بله، ببینید، من هماهنگ خواهم کرد تا وقتی اتفاقات بیمارستان خیلی شلوغ میشه، پزشکان عزیز، اول مریضان غیر سرماخوردگی رو ویزیت کنند و بعد به بیماران سرما خورده رسیدگی کنند.چه کاریه همه به ترتیب وارد بشن.به پزشکان هم کمی حال بدهیم بد نیست.

*-عجب، این یکی محشره....می فرمودید.نظرتان راجع به داروخانه شبانه روزی چیست؟
-نظری ندارم، ولی بگم که اسمش شبانه روزیه ولی بیشتر روزکاره .آخه چه مَرضیه که شب تا صبح باز باشه؟هر کی مریض شد خب بره بیمارستان مرکزی شهر ، البته اونجا هم برخی از داروها رو در برخی روزها و شبها ندارن(مثل استامینوفن و یا سفالکسین و شربت ضد خلط ...) که اونهم به دلیل اهمیت دادن به سلامتی مردم است تا ورزش کنند و برگردن وسط شهر، فاصله هم که کم است!!!.

*-داریم استفاده می کنیم، ادامه بدید لطفاً.
-شما هی نپر وسط حرف من، بله می گفتم...در آینده تصمیم خواهم گرفت که خیابانهای سطح شهر را تبدیل به المجیقو کنم، المجیقو که دیدی؟

*-بله عزیزم اتفاقا سوار هم شدم.
-به به ، آقا اگر بارندگی ها سه تا چهار ساعت ادامه داشته باشه کانالهای سطح شهر-منظورم کانال مخابرات و گاز و آبه- بر اثر بارندگی و عدم پر شدن صحیح، فروکش می کنند و کاملا انعطاف پذیر می شوند و مثل فنر به راحتی بالا و پایین می روند.خب حالا با ماشین که از روی اونها رد بشی حالت کاملا عوض میشه و حال خوشی بهت دست میده.

*-برنامه شما برای ایجاد همدلی بیشتر بین مسئولین شهری چیست؟
-یه برنامه خیلی توپ دارم براشون.هر روز صبح که وارد دفترم بشوم به منشی ام خواهم گفت که برای همه روسای ادارات و سازمانها یک جُکِ دست اول و آبدار از طرف من sms کند.هم روحیه شان صبحِ اول صبحی شاد میشود و هم با هم رفیق تر میشویم.آخه کلی قوم و خویش بیکار دارم که باید سرکار بروند.مثلاً همین اداره بوق که هنوز چند نفر استخدام نشده دارد معمولاً با پارتی های قوم و خویشی، تازه واردین را به عنوان مدیر گروه، بالای دست این ن....های بیچاره می گذارن.حرف هم بزنی حق ا... نمیشی که هیچ، باید بروی چند تا بی ... پیدا کنی تا آخر عمرت الف و ب یادشون بدی.استخدام رسمی هم نمیشوی.

*-یه سوال مهم دارم آقای بوق!! ، ببخشید آقای کفرات زاده!!، نظرتون راجع به عملکرد شهرداری چیه؟
-شهردار باید مطابق با برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده و بر اساس نیازهای شهر پیش بره که خب همین که به حرف کسی گوش نمیده و طبق برنامه های قبلی پیش میره کافیه.

*-یعنی آدم باحالیه؟
-صددرصد.جواب سوالتان را گرفتید؟

*-بله.از برنامه های فوق مدرن آینده تان بگویید.
-ایجاد ارتباطات سازنده و سالم بین ادارات.یه جور بروکراسی بیرون سازمانی است(برون سازمانی).من کاکای تو رو استخدام می کنم و تو هم کاکای منو سر کار می بری.این به اون در.خیلی هم سازنده است.دنیا رو چه دیدی شاید قوم و خویش هم شدیم.ارتباط سازنده از اینجا شروع میشه.درک نمی کنید من چه می گویم.

*-این مبحث مدیریتی جذاب و فوق العاده ایه....در علم مدیریت بهش میگن" بده بستان".نظرتان راجع به زمینهای فاز چیه، میگن خرید و فروش دست چند نفره؟
-فاز؟! کدوم فاز؟! فروش؟دست؟ چند نفر؟سوال بعدی لطفاً...!!!!!!!!!!!!

*-شما که قرار نبود محافظه کار باشید.شما چرا؟نظرتان راجع به عملکرد مدیران چیست؟
-مدیران همه فوق العاده هستند.مثلاً برای مثال باید عرض کنم که هر مغازه ای برنج رو با یک قیمت مخصوص عرضه می کند.فوق العاده است.به این میگن تجارت آزاد.یا مثلا بعضی راننده تاکسیهای عزیز، قیمت کورسهایشان با تاکسیهای نیویورک یکی است و به این میگن کورسهای فرا بین المللی.بعضی از رانندگان عزیز با تاکسیهای نیویورک به طور آنلاین در تماس هستند و تبادل نظر می کنند.خیلی مبحث مهمیه.توجه کن چی میگم.اینترنشنال کانکشن!!! میگیری چی میگم یا نه؟

*-بله حالیمه...
-مثلا همین گیرنده دیجیتال، خب باشه هم توفیری نداره چون هزار و یک کانال دیگه هست.نه؟....

اگر خدا بخواهد این گفتگو ادامه دارد...


- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

 پس از موشکافی های فراوان و هزاران ترفند موفق شد اولین کاندید شورای شهر را پیدا کند و با او به گفتگو بنشیند.بخش اول این گفتگو را در زیر بخوانید.

*-لطفا خودتان را معرفی کنید.
-به من میگن آقای کُفرات زاده.بعضی ها هم دوستانه به من می گویند " کُفرات".به خصوص مادرزنم.

*-چرا تصمیم گرفتید کاندید شوید؟
-راستش رو بخواهید همینطور الکی و از سر بیکاری، نِق زدنهای عیالم هم بی تاثیر نبوده!!

*-عجب، خب بفرمایید برنامه های آینده شما چیه؟
- فعلاً که برنامه خاصی ندارم ، بعداً هم معلوم نیست، شاید اصلاً برنامه ارائه ندهم.

*-خیلی هم ممنون، صداقت شما مایه شگفتی است.یعنی صداقتت منو کشته.خب بحث رو از زیر ساختها شروع می کنیم، اصولا تعریف شما از " زیر ساخت " چیست؟
-زیر ساخت هم مثل روساخت است فرقی نداره و قابل ساخت نیست.درست مثل آسفالتهای سطح شهر.

*-از برنامه های آینده تان بگویید.
-ببینید چند برنامه دارم که همشهریها قطعا لذت خواهند برد.برای نمونه :
مرم باید بیشتر ورزش کنند بنابراین من در بخش سلامت به این نتیجه رسیدم که داروهایی مثل استامینوفن و سفالکسین رو از برنامه داروخانه بیمارستان حذف کنم تا مردم کمی بیشتر پیاده روی کنند و برای گرفتن این داروها به داروخانه شبانه روزی مراجعه کنند که البته اونجا هم بعد از ساعت شب10 و همچنین روزهای تعطیل، کلا تعطیله و مردم باید بدوند و بگردند تا داروخانه شیفت رو پیدا کنند.کلا برنامه توپیه.چون مردم بیشتر ورزش خواهند کرد.
از دیگر برنامه های آینده من اینه که از نانواییهای سطح شهر بیشتر حمایت کنم.به این صورت که از اونها خواهم خواست تا نان سرده و مانده بیشتری لای نانهای همشهریان عزیز بگذارند تا از آنها حمایت بیشتری بشود.دلیلی ندارد نانهای سرده و مانده آنها روی دستشان باد کند.!!!

*-آقای کفرات زاده، این دو برنامه ای که فرمودید الان در حال اجراست و مایه شگفتی است که شما هنوز برنامه های منحصربفردتان را شروع نکرده اید این اتفاقات در حال رخ دادن است.ای والله به شما.
-ببین عزیزم به این میگن مدیریت پنهان!!!

*-ادامه بدید لطفاً.
-بله می فرمودم، ببینید، با اداره مخابرات صحبت خواهم کرد تا اول تلفنها را یکطرفه کند و بعد قطع کند، چرا؟ چون چاپ قبض تلفن هزینه های سرسام آوری دارد و مردم خودشان باید ماهی یکبار به باجه های خدماتی بروند و قبضشان را پرداخت کنند تا ارتباط مردم با باجه های خدماتی صمیمی تر و بهتر بشود و مخابرات کمتر هزینه کند.این رویکردی منحصربفرد است ، هم هزینه ها کاهش می یابد هم الکی تلفنها قطع می شود و هم باجه های خدماتی پر رونق تر می شوند.قبض بنده هم صادر نمی شود اما در راستای ارتباط مفید با باجه های خدماتی شخصاً یک روز مرخصی می گیرم و قبضم را پرداخت می کنم.

*-عجب!!! ، ادامه بدید لطفاً.
-یادم رفت بگم که در جهت حمایت بیشتر از نانوایی ها اجازه خواهم داد که اونها از ساعت 6 صبح به بعد پخت کنند ، شاید هم از ساعت 6 و نیم صبح به بعد.مثلاً بروند داخل مغازه و لامپ را خاموش کنند و از این قبیل حمایتهای مدیریتی به درد بخور.

*-بخش سلامت خیلی مهم است نظرتان راجع به آن چیست؟
-بله، ببینید، من هماهنگ خواهم کرد تا وقتی اتفاقات بیمارستان خیلی شلوغ میشه، پزشکان عزیز، اول مریضان غیر سرماخوردگی رو ویزیت کنند و بعد به بیماران سرما خورده رسیدگی کنند.چه کاریه همه به ترتیب وارد بشن.به پزشکان هم کمی حال بدهیم بد نیست.

*-عجب، این یکی محشره....می فرمودید.نظرتان راجع به داروخانه شبانه روزی چیست؟
-نظری ندارم، ولی بگم که اسمش شبانه روزیه ولی بیشتر روزکاره .آخه چه مَرضیه که شب تا صبح باز باشه؟هر کی مریض شد خب بره بیمارستان مرکزی شهر ، البته اونجا هم برخی از داروها رو در برخی روزها و شبها ندارن(مثل استامینوفن و یا سفالکسین و شربت ضد خلط ...) که اونهم به دلیل اهمیت دادن به سلامتی مردم است تا ورزش کنند و برگردن وسط شهر، فاصله هم که کم است!!!.

*-داریم استفاده می کنیم، ادامه بدید لطفاً.
-شما هی نپر وسط حرف من، بله می گفتم...در آینده تصمیم خواهم گرفت که خیابانهای سطح شهر را تبدیل به المجیقو کنم، المجیقو که دیدی؟

*-بله عزیزم اتفاقا سوار هم شدم.
-به به ، آقا اگر بارندگی ها سه تا چهار ساعت ادامه داشته باشه کانالهای سطح شهر-منظورم کانال مخابرات و گاز و آبه- بر اثر بارندگی و عدم پر شدن صحیح، فروکش می کنند و کاملا انعطاف پذیر می شوند و مثل فنر به راحتی بالا و پایین می روند.خب حالا با ماشین که از روی اونها رد بشی حالت کاملا عوض میشه و حال خوشی بهت دست میده.

*-برنامه شما برای ایجاد همدلی بیشتر بین مسئولین شهری چیست؟
-یه برنامه خیلی توپ دارم براشون.هر روز صبح که وارد دفترم بشوم به منشی ام خواهم گفت که برای همه روسای ادارات و سازمانها یک جُکِ دست اول و آبدار از طرف من sms کند.هم روحیه شان صبحِ اول صبحی شاد میشود و هم با هم رفیق تر میشویم.آخه کلی قوم و خویش بیکار دارم که باید سرکار بروند.مثلاً همین اداره بوق که هنوز چند نفر استخدام نشده دارد معمولاً با پارتی های قوم و خویشی، تازه واردین را به عنوان مدیر گروه، بالای دست این ن....های بیچاره می گذارن.حرف هم بزنی حق ا... نمیشی که هیچ، باید بروی چند تا بی ... پیدا کنی تا آخر عمرت الف و ب یادشون بدی.استخدام رسمی هم نمیشوی.

*-یه سوال مهم دارم آقای بوق!! ، ببخشید آقای کفرات زاده!!، نظرتون راجع به عملکرد شهرداری چیه؟
-شهردار باید مطابق با برنامه ریزیهای از پیش تعیین شده و بر اساس نیازهای شهر پیش بره که خب همین که به حرف کسی گوش نمیده و طبق برنامه های قبلی پیش میره کافیه.

*-یعنی آدم باحالیه؟
-صددرصد.جواب سوالتان را گرفتید؟

*-بله.از برنامه های فوق مدرن آینده تان بگویید.
-ایجاد ارتباطات سازنده و سالم بین ادارات.یه جور بروکراسی بیرون سازمانی است(برون سازمانی).من کاکای تو رو استخدام می کنم و تو هم کاکای منو سر کار می بری.این به اون در.خیلی هم سازنده است.دنیا رو چه دیدی شاید قوم و خویش هم شدیم.ارتباط سازنده از اینجا شروع میشه.درک نمی کنید من چه می گویم.

*-این مبحث مدیریتی جذاب و فوق العاده ایه....در علم مدیریت بهش میگن" بده بستان".نظرتان راجع به زمینهای فاز چیه، میگن خرید و فروش دست چند نفره؟
-فاز؟! کدوم فاز؟! فروش؟دست؟ چند نفر؟سوال بعدی لطفاً...!!!!!!!!!!!!

*-شما که قرار نبود محافظه کار باشید.شما چرا؟نظرتان راجع به عملکرد مدیران چیست؟
-مدیران همه فوق العاده هستند.مثلاً برای مثال باید عرض کنم که هر مغازه ای برنج رو با یک قیمت مخصوص عرضه می کند.فوق العاده است.به این میگن تجارت آزاد.یا مثلا بعضی راننده تاکسیهای عزیز، قیمت کورسهایشان با تاکسیهای نیویورک یکی است و به این میگن کورسهای فرا بین المللی.بعضی از رانندگان عزیز با تاکسیهای نیویورک به طور آنلاین در تماس هستند و تبادل نظر می کنند.خیلی مبحث مهمیه.توجه کن چی میگم.اینترنشنال کانکشن!!! میگیری چی میگم یا نه؟

*-بله حالیمه...
-مثلا همین گیرنده دیجیتال، خب باشه هم توفیری نداره چون هزار و یک کانال دیگه هست.نه؟....

اگر خدا بخواهد این گفتگو ادامه دارد...