اسلامي به درستي روشن نيست . بررسي ها و كاوش هاي محوطه ها و شهرهاي اسلامي حكايت از آن دارد كه ار اواخر قرن چهارم هجري هنرمندان با ساخت كاشي و نحوه لعاب دهي آن آشنا بوده اند .همچنين در بعضي منابع تاريخي و ادبي مي خوانيم كه استفاده از كاشي ها در آرايش بناها در اوايل اسلام مرسوم و متداول بوده است . معماران ايراني از اوايل دوره ي اسلامي در پوشش آجر با لعاب يك رنگ پيشقدم و مبتكر بودند و در رنگ آميزي كاشي رنگ آبي فيروزه اي را بر ساير رنگ ها برتر دانسته و مورد توجه قرار داده و همراه با تلفيق آجر از كاشي فيروزه رنگ استفاده كرده و به نحوي مانند نشانيدن نگين انگشتري تكه هاي رنگين كاشي را به اشكال هندسي در اندازه هاي مختلف ميان آجرهاي قالب زده  و يا در بين آجرهاي تزييني به صورت كتيبه هاي كوفي قرار داده اند . مانند مساجد جامع و حيدريه ي قزوين ، گنبد كبود مراغه ، برج هاي خرقان ، در 460-486 ه ق . ، و بالاخره در قرن بعدي مسجد ملك زوزن و برج رادكان خراسان ، مسجد جامع گناباد و منار مسجد جامع دامغان كه با كاشي فيروزه اي تزيين يافتند .  از نمونه هاي كاشي لعابدار يكرنگ اوليه مي توان از دو قطعه كاشي  باقي مانده از يك كتيبه متعلق به موزه ملي ايران ياد كرد كه از يكي از شهرهاي معروف دوره ي اسلامي به نام جرجان به دست آمده و به تاريخ اواخر قرن چهارم هجري است .همچنين در سفرنامه ي ابن بطوطه به هنگام مسافرتش به مشهد مي خوانيم : " مشهد امام رضا قبه ي بزرگي دارد . قبر امام در داخل زاويه است كه مدرسه و مسجدي در كنار آن وجود دارد و اين عمارت ها با سبكي زيبا و مليح ساخته شده و ديوارهاي ان از كاشي ست . " به اين ترتيب به نظر مي رسد كه استادكاران ايراني در عهد اسلام ، در پوشش بناها از كاشي هاي يكرنگ اوليه استفاده مي كردند .  

مسجد جامع و مسجد حيدريه ي قزوين ( حدود 500 هجري قمري ) ، مناره ي مسجد سين در گز اصفهان   ( 516 هجري قمري ) ، گنبد سرخ مراغه (542 هجري قمري ) و كنبد كبود مراغه ( 563 هجري قمري ) ، مسجد ملك زوزن خراسان (حدود 600 هجري قمري ) و آجركاري زيباي دو برج خرقان ( 486 و 460 هجري قمري ) كه داراي 20 طرح مختلف و توام آجر و كاشي فيروزه زنگ هستند را مي توان به نمونه هايي از استفاده از كاشي يكرنگ در دوره ي اسلامي ياد كرد .

2)كاشي با تلفيق آجر ( كاشي معقلي ) :

شيوه ي اين نوع تزيين معماري اسلامي همانند شيوه ي آجر و كاشي يكرنگ بوده با اين تفاوت كه به جاي كاشي يكرنگ از كاشي هاي رنگارنگ استفاده مي شود .تلفيق آجر و كاشي كه عموما با حركت زيباي شطرنجي شكل مي گيرد ، ارزش ويژه اي به معماري دوره ي اسلامي ايران بخشيده است .

استفاده از كاشي و آجر در آرايش بناهاي مذهبي و غيرمذهبي از قرن هفتم هجري به بعد و از زماني توسعه يافت كه هنرمندان كاشي كار در صنعت كاشي سازي با لعاب الوان به مرحله ي پيشرفته اي رسيدند ، و به رنگ هاي موردنظر مانند لاجوردي ، سفيد ، آبي و سبز با لعاب هاي گوناگون دست يافتند .تزيينات خط بنايي كه به علت شيوه ي خاص نگارش آن به خط معقلي نيز شهرت يافته زيباترين شكل تركيب آجر و كاشي را به روي بناها نمايش مي دهد ، اين شيوه به خصوص نقش آفرين سطوح بناهاي مذهبي متعدد گرديده است .بناهايي چون مسجد جامع اصفهان ( متعلق به قرن هشتم ه ق . ) مسجد علي اصفهان ( بنا شده به تاريخ 929 ه ق . ) مسجد حكيم اصفهان ( 1067 ه ق . ) و مسجد گوهرشاد مشهد ( 821 ه ق . ) نمونه هاي از كاربرد توام اين دو عنصر را نشان مي دهند .

مسجد جامع اشترجان (715 ه ق . )  ، مسجد جامع ورامين ( 722 ه ق . ) ، گنبد سلطانيه ( 704-713 ه ق . ) ، مدرسه خان شيراز ( 1024 ه ق . ) ، مسجد وكيل ( 1187 ه ق . ) و مسجد نصيرالملك ( قرن دوازدهم هجري ) از جمله بناهايي هستند كه تزييناتي با تلفيق آجر و كاشي بر سطوح آن ها ديده مي شود .

3)كاشي معرق ( تراش ) :

هنر كاشي سازي معرق يا كاشي گل و بته اي كه نزد اروپاييان به موزاييك شهرت دارد ، براي نخستين بار در آناتولي آغاز سده هفتم اقتباس و يك سده بعد در ايران و آسياي مركز پديدار گرديده است .

اهميت كاشي معرق نسبت به انواع ديگر كاشي ، زيبايي فوق العاده و درجه ي استحكام آن است ، كه از سده  هفتم به تدريج زينت بخش معماري ايرن به ويژه بناهاي مذهبي شد و به همين دليل پس از گذشت ساليان بر روي بناها به جا مانده است .

براي ساختن كاشي معرق ابتدا كاشي را پخته و سپس به قطعات كوچك يا بزرگ بريده و طبق نقشه اي كه قبلا تهيه شده پهلوي هم مي چينند و سپس با دوغاب منافذ و درز ها را پر مي كنند . به طوري كه تمامي آن به صورت يكپارچه در آيد و زماني كه محكم شد ، آن را بر روي بنا نصب مي كنند . چرا كه اگر كاشي از پيش بريده مي شده ، قطعه ها كوچكتر مي گرديدند . در حقيقت كاشي سازان بايد عامل كوچك و جمع شدن همه ي كاشي ها و ارزيابي اندازه و تعداد مورد نياز كاشي براي پوشانيدن هر سطح را حساب مي كردند .

هنرمندان دوره تيموري كاشيكاري معرق را به شرق ايران توسعه داده و بسياري از بناهاي مذهبي اين ناحيه به ويژه در هرات ، سمرقند و بخارا پايتخت تيمور و جانشينان او ، با كاشي معرق تزيين شده است . به موازان رونق اين نوع كاشي در خراسان بزرگ ، استفاده از آن در هرهاي ديگر ايران رواج يافت .

كاخ تيموري آق سرا ( اواخر قرن هفتم )  ، مسجد مولانا ( 848 هجري قمري ) ، مدرسه ي غياثيه ي خرگرد ( 848 هجري قمري ) ، مسجد گوهرشاد مشهد ( 821 هجري قمري ) ، مدرسه ي دو در مشهد ( 843 هجري قمري ) ، مقبره ي شيخ صفي الدين اردبيلي و مسجد كبود تبريز از نمونه هاي اين نوع كاشي كاري در ايران هستند .

كاشي كاري معرق بناي سبز مقبره قراختائيان كرمان در قرن هفتم هجري ، به عنوان قديميترين معرق ايران مورد بررسي قرار مي گيرد. فرضيه اي كه اين كاشي كاري را قديميترين معرق كاري ايران معرفي مي كند نظريه مرحوم دكتر پيرنيا مي باشد كه فرموده اند : در قبه سبز كاشي كاري به حد اعلاي خود رسيده كه حتي زيباترين كاشي هاي دنيا مثل مسجد كبود تبريز به پاي آن نمي رسد و قديمي ترين كاشي كاري ايران است .

4)كاشي هفت رنگ :

تكنيكي كه همگام با كاشي معرق در اواخر سده ي  چهاردهم / هشتم در آسياي مركزي گسترش يافت ، كاشي هفت رنگ بود كه در اسپانيا از نظر ادبي به معناي ريسمان خشك است . نقاشي اين كاشي ها با رمگدانه هايي كه از هم جدا مي شده ، صورت مي پذيرفت و به وسيله ي مخلوط يك ماده ي روغني با منگنز از فرو لغزيدن رنگ جلوگيري مي شد و حاشيه ي تيره اي پس از پخته شدن بر جاي مي گذاشت . همچنين بر روي برخي كاشي ها مانند لاجوردي ورقه ي طلا و رنگ قرمز به كار مي رفت . براي ساخت كاشي هفت رنگ ابتدا طرح هاي مورد نظر را روي كاشي ساده آماده ساخته سپس نقش و نگاره ها را به رنگ هاي مختلف در آورده ، لعاب داده و به كوره مي برند كه هر يك از كاشي هاي مربع ، خود قسمتي از طرح تزييني را تشكيل مي دهند .

  اين تكنيك به طور گسترده در دوران تيموري و صفوي براي توليد كاشي و پوشانيدن سطح هاي بزرگ به كار مي رفت . ازجمله ي طرح هاي متنوع كاشي هفت رنگ ، طرح اسليمي است كه هنرمندان دوره ي صفويه (مسجد شيخ لطف ا... و مسجد امام اصفهان )  به آن توجه فراواني داشته اند . از ديگر طرح های کاشی های هفت رنگ،گل و برگ های معمولی،گل های افشان،بته جقه ايي و شاه عباسی در رنگ های متنوع ونيز انواع خط به خصوص خط ثلث،برای کتيبه ها بکار می رود. رنگ آميزی اين نوع در دوره های مختلف متفاوت بوده؛در دوره تيموری بيشتر رنگ هايي مثل سفيد ، لاجوردی ، فيروزه ای در زمينه آجری بود ولی در دوره صفويه ؛ سفيد ، زرد تغاری يا حنايی ، فيروزه ای ، لاجوردی ، چمنی ، مشکی (هفت رنگ اصلی) به کار می رفت.  سفالگران تبريزي در سده ي پانزدهم / نهم عامل انتقال تكنيك هفت رنگ به تركيه بودند .  مسجد سپه سالار و مسجد امام سمنان و مسجد شاه قزوين و مسجد گنبد کبود

5)كاشي زرين فام :

در زمينه ي سراميك ها زرين فام بيانگر درخشش فلزي است كه بازتابي رنگارنگ دارد .  بسیاری از محقیقین ساخت این ظروف در جهان اسلام آن روز را به دلیل جلوگیری دین اسلام از استعمال ظروف سیمسن و زرین می دانند ، در حقیقت این گروه این ظروف را جانشینی برای ظروف نقره ای و طلایی دوران ساسانی دانسته اند . اين تكنيك ابتدا در سده ي دوم در مصر براي تزيين شيشه استفاده مي شد كه احتمالا بعدها در آنجا و نيز بصره ي عراق ، بر روي سفال انتقال يافت . كاشي هاي زرين فام براي نخستين بار حدود سده ي سوم ساخته شد و در سامراي عراق و مسجد قيروان تونس پيدا شده است . درخشان ترين دوران توليد كاشي زرين فام بين سده هاي ششم و  هشتم متعلق به سفال هاي كاشان مي باشد . توليد انواع كاشي تزييني زرين فام يا طلايي و به كار گيري آن در معماري به ويژه بناهاي مذهبي در اواخر دوره ي سلجوقيان با توسعه تدريجي همراه بود و در دوره ي خوارزمشاهيان به خصوص ايلخانيان به اوج ترقي رسيد و در آن تحولي چشم گير به وجود آمد . تصاوير نقش گرفته بر اين نوع كاشي بيشتر اشكال انساني ، حيواني ، گياهي و هندسي را در بر مي گيرد . همچنين نگارش شيوه هاي متفاوت و موزوني از اشعار فارسي ، ضرب المثل ها ، احاديثي از پيغمبر اكرم و ائمه ي اطهار از ديگر تزييناتي هستند كه عموما بر دور و لبه ي كاشي شكل گرفته اند بدنه ی اين ظروف رنگی بوده ولی سطح آن ها را يک لايه لعاب کدر سفيد پوشانده است . لعاب اين نوع ظروف دارای جلای خاصی تقريبا مشابه جلای فلزی که ناشی از احيای اکسيدهای فلزی در کوره بوده و به همين دليل نيز به سفال های زرين فام مشهور شده اند . توليد لعاب زرين فام فرآيندي پيچيده و ابهام آميز دارد ، اين نوع لعاب از بكارگيري تركيبي از اكسيد نقره و مس بر روي سطح سرد يك ظرف لعابدار يا كاشي و از طريق پختن دوباره در يك كوره خاموش به دست مي آيد . در اين كوره از طريق محدود شدن مقدار هواي وارد شده ، دي اكسيد كربن توليد مي شود كه در نتيجه ، اكسيژن اكسيدها خارج گرديده و به يك فلز خالص تبديل و سرانجام ، بر سطح كار ثابت مي شود . هنگامي كه اشيا از كوره خارج مي شوند ، براي رفع هرگونه نشت خاكي ، به آرامي ساييده شده و به قول ابوالقاسم كه مي فرمايد :" ظرفي كه به اين صورت حرارت ديده است مانند طلاي سرخ بازتاب دارد و چون خورشيد مي درخشد ." هرکاشی لختی زرين فام نيست ولی هر زرين فامی نوعی از کاشی لخت است . بسياری از کاشی های زرين فام به دست دو استاد کار به نام علی ابن ابوزيد و محمد ابن ابی طاهر و عمدتا برای اماکن متبرکه ساخته شده اند يك طرح عجيب و قابل توجه بر پشت تعدادي از كاشي هاي زرين فام سده هاي هفتم ديده شده كه نشان مي دهد اين كاشي هنگام پخت دوباره بسيار نزديك به هم قرار داشته اند .

ساخت و طراحي كوره يك عامل حساس بود ، همچنين محل اشيا در داخل كوره ، نوع و مقدار سوخت از اهميت ويژه اي برخوردار بود . قطعات لعاب زرين فام تكنيكي نبود كه با ديدن اشيا به آساني آموخته شود و استادكاران مي بايستي آن را آموزش دهند . همچنين پيوستگي طرح ها بر روي ظرف هاي زرين فام بين سده هاي سوم تا  هشتم نشان داده است كه سفالگران زرين فام بين مراكز دوستدار هنر در تردد بوده و اين تكنيك را با خود انتقال دادند .

برجسته كاري روي كاشي در دوره ي مغول رواج و عموميت يافته است . در كارگاه هاي كاشي سازي تخت سليمان تعداد زيادي كاشي هاي ستاره اي شكل با كتيبه در حاشيه و نقوش انسان ، حيوان يا گل و گياه در وسط ساخته مي شده ، مخصوصا نقش اژدها روي كاشي هاي مستطيل شكل بيشتر به شيوه برجسته به چشم مي خورد .

 

 

بايد دانست كه از جرجان ، سلطانيه و ساوه به عنوان ديگر مراكز مهم ساخت كاشي زرين فام نام برده  مي شود .

 

لعاب زرين فام:
زرين فام ماده ايست که با آن بر روی ظروف لعابی نقاشی می کنند.اين مايع پس از پخت به قشر نازک فلزی تبديل می شود.به دو صورت انجام می شود:
1-در شرايط اکسيداسيون
2-در شرايط احيا
در زرين فام نوع اول ،با نمک های فلزی بر لعاب قليايي نقاشی مي کنند .در نوع دوم که به وسيله ايرانيان به کمال رسيد،از سولفات مس(کات کبود)و نيترات نقره(سنگ جهنم) و کلريد طلا و نيترات بيسموت و گاه هم از کربنات مس و کربنات نقره بکار مي بردند.ترکيبات مس رنگ قرمز مسی،طلائی روشن يا عنابی روشن به وجود می آورند وترکيبات نقره؛بيشتر رنگ زرد يا عاجی و با ترکيبات بيسموت،رنگ های قوس و قزحی.
يک قسمت از مواد بالا را به همراه سه قسمت گل اخرا و کمی صمغ عربی مخلوط می کنند و می سايند .
بسياری از زرين فام های ايران قديم ايران را بر روی لعاب قليليي شفافی که در زير آن دوغاب سفيد رنگ کشيده می شد اجرا می کردند.می توان رنگ های زرين فام را با لعاب مخلوط نمود و در شرايط دودزدگی پخت.

 

6) كاشي هاي فلز رنگ :

شاردن مي نويسد كه در ميان ظروف كاشي آنهايي كه داراري انعكاس فلزي باشند در اروپا بيشتر طالب دارند . اين ظروف در غالب ايلات و ولايات ايران يافت مي شود . ولي بيشتر در شهر كاشان و نواحي آن مخصوصا نطنز ساخته مي شوند .

نوع ديگر اين ظروف زمينه ي آبي لاجوردي دارند و نقش هاي آن با آب طلا ترسيم شده اند . رنگ آن ها گاهي مانند برنج و گاهي متنند مس قرمز است و پاره اي هم داراي رنگي مايل به سبز هستند . از اين نوع كاشي فلزي رنگ ظروف گوناگون بزرگ و كوچك بسيار ساخته اند .       

7) كاشي زيررنگي :

كاشي زير رنگي يكي ازقديمترين انواع كاشي است كه دربنا مخصوص در محرابها به عنوان تزئين بكار رفته، و نوع سلطان سنجري آن را از دوران سلجوقي بسيار مشهور است، كه نمونه آن را در حرم مطهر حضرت رضا( ع) ميتوان ديد.

كاشي زير رنگي همانطور كه گفته شدن بيشتر در محرابها بكار ميرفته و بعد از آن كه كاشي به عنوان تزئين در بنا بكار رفت انواع مختلف آن را بكار بردند در دوران صفوي نيز اين دو نوع كاشي جهت تزئين ازاره بناها استفاهد نمودند. در مقبره خواجه ربيع در مشهد و امامزاده محمد محروق كه بناهائي از دوران صفوي هستند، نمونه‌هاي زيبايي از اين نوع كاشي بكار رفته،‌كه قابل توجه و اهميت است. اين كاشي، هم از كاشي گلي و هم از كاشي جسمي ساخته مي شود.

   طرز تهيه آن درصورتي كه از كاشي گلي ساخته شود به اينصورت است كه ،كاشي گلي را خوم پز مي كنند و مانند تهيه كاشي هفت رنگي عمل مينمايند.

ابتدا طرحي تهيه مي شود و پس از سوراخ سوراخ كردن طرح به وسيله سوزن و گرده نمودن ، ‌با رنگ مقن قلم   مي زنند و سپس بوم مي كنند و در انتها لعاب شيشه بر روي آن داده مي شود و يك باره به كوره مي رود .  و اما درمورد تهيه كاشي زير رنگي جسمي ، بايد گفت كه احتياج به خوم پز كردن ندارد، از اين رو ابتدا طرح مورد نظر را تهيه نموده و مانند كاشي هفت رنگي عمل مي كنند و پس از تمام شدن رنگ آميزي ، ‌يك لعاب شيشه بر روي آن داده مي شود و سپس به كوره مي رود .

فرق كاشي زير رنگي با هفت رنگي در اين است كه اولا كاشي زير رنگي قدمت بيشتري دارد و دوم اينكه وقتي كاشي هفت رنگي را به كوره ‌مي برند در حقيقت رنگ روي آن را ثابت كرده و در صورت كشيدن دست بر روي آن ، ‌رنگ ها محو نمي شود و در حقيقت جزء جدا نشدني كاشي است . در حالي كه كاشي زير رنگي اين چنين نيست و با كشيدن دست بر روي آن رنگ ها در صورتي كه لعاب شيشه بر روي آنها داده نشده باشد پاك و محو مي گردد و لعاب شيشه فقط محافظي براي جلوگيري از خرابي يا محو شدن رنگ كاشي است و بيشتر ‌در دوران سلجوقي  و بعد از آن ديده شده كه از كاشي زير رنگي ، در تزئين محراب ها استفاده شود و اغلب آنها داراي كتيبه و آيات قرآن مي باشد كه بصورت گود يا برجسته بكار رفته است .

تهيه خشت هاي كاشي زير رنگي برجسته به اين صورت است كه طرح را روي خشت آنها پياده نموده و مانند كاشي هفت رنگي ، مراحل گرده كردن و كشيدن طرح با مقن و قلم زدن انجام مي شود سپس قسمت هايي را كه مي بايست به صورت برجسته باشد ، باقي گذاشته و قسمت هاي ديگر را با وسائل مخصوص گود و نقش‌هاي متنوع و مورد نظر را بر روي آن كشيده ،‌ لعاب شيشه بر روي آن داده و به كوره مي برند ، و اگر گود باشد بالعكس عمل مي كنند . كاشي زير رنگي نيز در دوران بعد از دوره سلجوقي به خصوص دوران صفوي مورد استفاده قرار گرفت و بسياري از بناها با اين نوع كاشي تزيين يافت .

گل را به اشکال مختلف هندسی مانند شش ضلعی،مربع،مثلث.. می بريدند (به اشکال غير منحنی) ورويش را لعاب داده به کوره می بردند سپس کاشی ها را با هم ترکيب می کردند و روی آن نقش مورد نظر را طراحی می کردند و دوباره به کوره می برند.معمولا از نوع جسمی است.نمونه های آن در حرم حضرت رضا(ع) و خواجه ربيع مشهد است.

 

8)كاشي نره :

اين كاشي در گذشته ازكاشي‌گلي ساخته مي شده و لي اكنون از كاشي جسمي استفاده مي شود . اين نوع كاشي بيشتر اختصاص به پوشش گنبدها دارد ( اگر نقش روي گنبد معرق گل و بته اي باشد ، هنگام تراش دادن ، از روي لعاب دار به صورت مايل مي تراشند تا ملات همه ي فواصل را پر كند و سطح يك پارچه شود .)  و ضمناً در مورد پوشاندن سطوحي كه به صورت كار بنايي يا معقلي و گلچيني مورد نظر مي باشد به كار مي رود . قطر كاشي نره 5 و عرض آن 5 تا 6 سانتي متر و طول‌آن سه برابر عرض آنست، ½ كاشي نره را كلوك و 3/2 آن را دو قدي و تمام آن را در صورت بكار بردن در كار گلچيني سه قدي گويند .

 رنگ كاشي نره بيشتر فيروزه اي ، زرد ، مشكي ، لاجوردي ، سفيد و تغاري ست ، از كاشي نره ي فيروزه اي فقط براي پوشاندن همه ي گنبد البته در صورت پوشش ساده بدون تزيينات و گلچيني استفاده مي شود كه نشانه اي از رنگ آسمان است و از رنگ هاي ديگر براي تزيينات گلچيني با كلمات الله ، محمد ، علي و به صورت معقلي به كار مي رود . فالب خشت هاي كاشي نره به اين صورت است كه قسمت پشت كاشي ها باريك تر است ، به دليل اين كه هنگام كار و چيدن آن در روي گنبد با ملات پشتش گيرايي بيشتر يا به اصطلاح تراش كوره اي داشته باشد . كاشي نره را زماني كه دو نم است به وسيله ي قطعه ي فلزي طرفين آن را گود نموده و به اصطلاح مغزي بري نموده اند تا در هنگام چيدن ملات در آن ها فرو رفته و پيش آمدگي يا سرسفتي به وجود نياورد . ابعاد كاشي نره استاندارد نيست و با بزرگي و كوچكي گنبد فرق مي كند .   

9) كاشي غازتغاري :

مواد اين كاشي از كاشي جسمي است و در دوران تيموري بيشتر ساخته مي شده و به صورت 6 گوش نيز بكار رفته و بيشتر به رنگ چمني ديده شده است، كه نمونه آن را مي توان در ازارة گنبدخانه مسجد شاه مشهد ديد . بر روي ‎آنها تزئيناتي با آب طلا و كلماتي به صورت خط بنائي كه اكنون فقط اثراتي از آن باقي مانده كار مي شده است.

اين كاشي‌را اگر در مقابل آفتاب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نگاه دارند هفت رنگ در آن مشاهده مي شود ، براي روشن شدن موضوع نقش روي اين كاشي مانند ريخته شدن نفت در آب است ، ولي وجه تسميه آن شايد بخاطر رنگ پر غاز باشدكه در مقابل نورآفتاب رنگارنگ ديده مي شود . بيشتر از اين نوع كاشي در قسمت ازاره‌ها و اسپرها بخاطر زيبائي بيشتر به كار مي رفته است .

10) كاشي ابر و بادي :

نوعی از کاشی است که در زمان قاجار رواج يافت . نقش آن طرح از پيش تعيين شده اي ندارد و به صورت يله است . برای ساختن آن از لعاب آبی را بر روی کاشی که لعاب آن سفيد است می ريزند . بيشتر در کف محوطه های داخلی  و يا لبه بندی ازاره هاي داخلی بکار می رود .

11) كاشي مهري :

قالب را بر اساس نقوش کنده کاری می کنند وپس از آماده شدن قالب خمير گل رس را درآن جا می دهند و قالب را در محلی مناسب بر می گردانند.برجستگی هارا به لعاب آغشته می کردند و گودی ها را به شکل گل باقی می گذاشتند ؛پس از پخته شدن در محل گودی ها آجر ودر محل برجستگی ها کاشی الوان نمايان می شود ،گاه برعکس قسمت های فرورفته را لعاب می زنند .گاه آجر پيش بر را بدون لعاب در بناها بکار می گرفتند مانند مسجد جامع گناباد .

12) كاشي طلايي :

نوع ديگري كاشي هاي كم نظيري است كه آنها را طلايي بايد خواند زيرا تمام سطح آن را با طلاي خالص پوشانده اند . كاشي هاي طلايي را نيز بايد به دو دسته تقسيم كرد : دسته ي اول داراي نقش برجسته زير لعاب لاجوردي و يا آبي فيروزه اي است كه روي لعاب را با خطوط نازك سفيد و قهوه اي و سياه طراحي كرده اند و سپس تمامي قسمت هاي برجسته را با طلا پوشانده اند . نقوش روي اين كاشي ها اغلب حيوانات مانند شير ، غزال ، اژدها ، و سيمرغ ( به تقليد از موتيف هاي چين ) در ميان شاخ و برگ بوده اند .  از حفاري هاي مختلف دو قطعه سالم از اين گروه بدست آمده  است ؛ اين كاشي ها به شكل شش گوشه به قطر 20 سانتي متر ستاره اي شكل ( به قطر 18 سانتي متر ) و صليبي ( به قطر 20 سانتي متر ) مي باشد . چند قطعه كاشي از همين سبك به دست آمده كه قسمت هاي برجسته ي آن داراي لعاب سفيد است و رگه هاي لعاب آنها با رنگ هاي لاجوردي ( اگرچه متن فيروزه است) ، فيروزه اي ( چنانچه متن لاجوردي است ) و قرمز گرديده است و سپس تمام آنها با طلا پوشانيده شده است . به طوري كه رنگ قرمز ، لاجوردي و فيروزه اي از زير پوشش طلا ديده مي شود . بر روي آن كاشي ها نقوش حيوانات ديده نمي شود .

13) كاشي نقاشي شده :

دسته ي ديگري از كاشي ها داراي لعاب سفيد شيري رنگ مي باشند كه نقوش آنها منحصرا از طرح هاي شاخ و برگ برجسته تشكيل شده است و سپس روي لعاب را با رنگ قهوه اي و مشكي با خطوط نازك نقاشي كرده و ان گاه قسمت هاي برجسته را با طلا پوشانده اند . از اين نوع تنها يك كاشي مربع شكل بزرگ كه هر پهلوي آن 20 سانتي متر است نيز چند قطعه از ستاره هاي به شكل كوچك ( به قطر 16 سانتي متر ) به دست آمده است .

14) کاشی پيش بر:

پس از برگردان کردن گل قالب گرفته شده ،شکل مورد نظر را با قالب هايی از چوب و فلز می ساختند و قالب را بر روی خشت دونم می گذاشتند و اطراف آنرا با تيغه فلزی بريده ولعاب می دادند و در کوره می پختند.اين کاشی دارای خطوط منظم هندسی است.در اين نوع کاشی نقشی نمی بينيم ، بلکه تنها رنگ ها پس از کنار هم چيده شدن نقش را پديد می آورند.

15) لعاب پران:

از وسط نقش يک تکه لعاب را به اندازه يک عدسی می پراندند  تا رنگ سفال زيرين نمايان شود.

 

 

 

خط بنايی:

از خط کوفی الهام می گيرد ودر متون اوليه اسلامی به آن اشاره شده  . خط کوفی بنايي همواره در شکل خاصی محصور است و دارای فاصله ای يکنواخت بين حروف است. از کاشی های تراشيده معرق و هفت رنگ و يا پيش بر ساخته می شود.حرکات حروف در امتداد مربع،پشت سر هم ادامه می يابند و کلماتی بدون نقطه را شکل می دهند.بزرگترين کتيبه خط کوفی بنايی که تا کنون ديده شده در مقبره شيخ حيدر در مشکين شهر است و فضايی به اندازه 7/5 متر در 23 متر را در بر می گيرد.

گره کشی:
کاشی هايی که با طرح و نقش های مختلف با اشکال چند ضلعی های هندسی پهلوی يکديگر قرار می گيرند و تشکيل نقش کلی را می دهند.علم گره کشی از حرکت شکل های مربع و مستطيل و لوزی وغيره به وجود می آيد.گاه با اختلاط کاشی و آجر انواع گره را به وجود می آورند.در اين سبک معمولا زمينه آجری بر جسته و نقش های کاشی تو گود هستند.اختلاط آجر و کاشی در گره کشی از قرن 7 متداول شد که گاه از کاشی معرق نيز استفاده می شد.

معرق كاري :

معرق كاري عبارت است از قطعه هاي بريده شده ي كاشي كه از نقوش مختلف و رنگ هاي متفاوت تراشيده و كنار يكديگر به شكل قطعه اي بزرگ درآمده و روي ديوار نصب مي شود تا زينت بخش بنا گردد . اين نقوش گاهش از نقش هاي گره كشي و گاهي از نقش هاي مختلف مانند گل و بوته سازي اسليمي و ختايي هستند .

زَغَره:
حاشيه يا نواری است که دور در گاه می گردد. حرکات پيچ يا خطوط مورب کاشی پيچ نسبت به خط قائم زاويه 30 درجه دارد.حرکات پيچ گرد نيست و تنها 3/4 کل ستون را در بر می گيردو1/4 باقی مانده برای اتصال به
اسکلت آجرکاری صاف باقی می ماند.

حميل:
خطوط پهنی که در اطراف کاشی کشيده مي شود و به عرض 3 ميلی متر تا 2 سانتی متر است حميل می گويند.چفت ها يا دوال ها در حقيقت قابسازی اطراف کاشی کاری هستند که می توان آنها را حميل های برجسته يا فرورفته دانست.برای تراشيدن حميل يا چفت از انواع کشواستفاده می کنند .

 

رنگ در كاشي :

مواد اوليه لعاب هايِی که در کاشی کاری بکار می برند معمولا مخلوطی است از سرب و قلع همراه با اکسيد های فلز:مانند رنگ فيروزه ايی که مخلوطی است از سرب،قلع،سنگ چخماق،بلور،براده مس .رنگ های خانواده زرد(زرد خيلی کمرنگ،ليموئی،گل بهی،قهوه ای ،شکلاتی) از روی سوخته يا آنتيموان استفاده می شد.
برای رنگ های خانواده سرخ(صورتی،قرمز،ارغوانی،آب اناری و...) مخلوط گوگرد و جيوه(شنگرف)
استفاده می شد.
رنگ های خانواده سبز: بر حسب نوع رنگ ،آبی و زرد را می آميختند. گاه از کات کبود و زنگار هم استفاده می شد.
رنگ های قهوه ای سوخته سياه را از آب سرب و سفيدآب سرب و روی و قلع می گرفتند. رنگ سفيد:از گل سفيد يا ”لاو“ استفاده می شد از اين روی به آنها رنگ های لاوی می گفتند. آن رااز سفيداب سرب و سفيداب روی و مخلوط آنها(سفيد آب پنبه رو) درست می کردند.رنگ سفيد در ترکيب بسياری از رنگ ها به منظور کم رنگ کردن بکار برده می شد.

ضمنا از شنگرف براي آستر زير طلا كاري هم استفاده مي كردند . چون مشتقات جيوه ( شنگرف = اكسيد جيوه ) طلا را به خود جذب مي كنند ، بستر مناسبي براي طلا كاري هستند .

 

 

¬لعاب  (Glaze) :

لعاب قشرنازك شيشه اي يا شيشه مانندي است كه (درفرايندلعابكاري) برسطوح بعضي اجسام سراميكي پوشش داده مي شود.لعاب وجه تمايز سفال تزييني از نوع روزمره ( مصرفي ) آن است . اين سطح شيشه اي دو عملكرد دارد ؛ تزييني و كاربردي . مايع ردون ظرف بدون لعاب به بيرون تراوش مي كند ، در حالي كه ظرف لعابدار نشت ناپذير است . كاشي هاي لعابدار نه تنها باعث غناي سطح معماري مزين به كاشي شده ، بلكه براي عناصر ديوارهاي ساختماني حفاظي فراهم مي كند .

ماده تشكيل دهنده لعاب را كه پودر بسيار نرمي است به وسيله اي روي جسم مورد نظر لعاب كاري مي كنند وسپس مي پزند . لعاب ، تمام سطح جسم سراميكي را كاملا به صورت يك پوشش نازك مي پوشاند . لعاب هميشه دردماي كمتري نسبت به بدنه هاي سراميكي ، به حالت خميري و مذاب درمي آيد ، يعني نقطه خميري پايين تري دارد.

لعاب كاري جسم سراميكي موجب تراكم ، سختي ، صيقلي ورنگي بودن آن مي شود و آن رادرمقابل بعضي ازعوامل شيميايي مستحكم وپايدارمي سازد .

لعاب ، اجسام سراميكي متخلخل راكاملا متراكم و از نفوذ مايعات وگازها به داخل بافت آنها جلوگيري مي كند و در نتيجه  ازتاثير خوردگي و عوامل نامساعد ديگر برآنها مي كاهد.

 

لعاب نيزهمان كوارتزاست كه ماده اي به آن اضافه مي كنند تانقطه ذوب آن خيلي پايين بيايد و مثلا به 1000درجه برسد  . موادي كه نقطه ذوب كوارتز را پايين مي آورند اصطلاحا فلاكس ناميده مي شوند   . اكسيدسرب ، كربنات دوسود ، كربنات دوپتاس ،كربنات ليتيم و بوراكس مي توانند چنين خاصيتي راداشته باشند . البته مخلوطي ازكوارتز و فلاكس پس از ذوب شدن بسيار سيال است و غلظت ندارد و از جداره ي ظرف سرازير و جاري مي شود .براي رفع  اين نقص ماده اي به آن دو اضافه مي كنند كه بتواند درموقع ذوب شدن به لعاب غلظت بدهد ، چنين ماده اي مي تواند اكسيدآلومينيوم باشد . اكسيدآلومينيوم راآلومينا مي نامند  .

لعابي كه بدين طريق تهيه مي شود بيرنگ است و براي رنگين نمودن آن بايد از يك اكسيد رنگ كننده كمك بگيريم .

روش های اعمال لعاب:
1-روش تر:سوسپانسيونی از مواد جامد در آب يا سيال خاصی می باشد که روی بدنه اعمال می شود.
2-روش پودر: در اين روش ذرات پودر لعاب خشک را بر بدنه ای که کمی مرطوب است اعمال می کنند و يا بدنه را در پودر می غلتانند.
3- روش گاز: جسم را در معرض اتمسفری حاوی بخارات لعاب مورد نظر و مواد فرار قرار می دهند.مانند لعاب های نمک که لعاب به صورت بخارات نمک طعام می باشد.
روش متداول و مقرون به صرفه که در مقياس وسيع به کار مي برند روش اول است که به چهار صورت اعمال می شود:
غوطه وری- اسپری کردن- ريختن- روش نقاشی.*اگر هنگام تهيه لعاب رنگی ،زمانی که به لعاب عامل رنگی اضافه می شود وبا هم در آسياب مخلوط می کنند زمان آسياب کردن کم باشد و عامل رنگ کننده کاملا آسياب نشود پس از اينکه لعاب را بر قطعه زديم و پخت، رنگ يکنواختی نخواهيم داشت علاوه بر آن اگر قسمتی بيشتر لعاب زده شود و قسمتی کمتر پس از پخت مناطقی که لعاب بيشتر دارند پر رنگ تر خواهند شد.

 

تعريف لعاب :

لعاب درنتيجه ذوب كردن مخلوطي ازسيليكات ها دردماي مختلف به وجودمي آيد. اتمهاي بعضي ازاين موادمذاب كه گرانروي آنها نسبتا زيادبوده،يعني اصطكاك داخلي آنهاشديداست،درحين انجمادنمي تواند مجددا نظم كامل بگيرند،بطوريكه امكان تشكيل جوانه بلور نمي يابند ودراين صورت همان حالت شيشه اي (بي شكل) خودراحفظ مي كنند.تفاوت بين بلورها وشيشه ها ، درچگونگي تشكيل شبكه فضايي آنهاست . يونهاي مواد بلوري ،تشكيل شبكه فضايي منظم بلوري مي دهد ، درصورتي كه درشيشه (لعاب) اين يون ها نظم كافي حاصل نمي كند و در نتيجه شبكه اي نامنظم تشكيل مي دهد .

اكسيدها:

موادي كه درساختن لعاب بكار مي روند پس از ديدن حرارت تبديل به اكسيد مي شوند  . اكسيد يعني تركيب  يك فلز با اكسيژن . مثلا وقتي آهن زنگ مي زند در واقع آهن با اكسيژن تركيب شده است . درلعاب سازي آشنايي با اكسيدها بسيار لازم است بدين جهت ما به شرح آنهايي كه درلعاب سازي دخالت دارند مي پردازيم :

·  سيليسSIO2:

سيليس يا كوارتز يكي ازاكسيدهاي اصلي موجود درلعاب است . مقدارسيليس درلعاب به درجه حرارت لعاب بستگي پيدا مي كند يعني در درجات پايين مقدارسيليس كم و دردرجات بالا مقدار آن بيشتر مي شود .60% قشر جامد زمين را سيليس تشكيل مي دهد . سيليس ماده اي سخت و بادوام است وكمتر تحت تاثير تغييرات شيميايي قرارمي گيرد و همين خاصيت آن را براي لعاب سازي مناسب نموده است . لعاب هاي درجات بالا كه سيليس بيشتري دارند نسبت به لعاب هايي كه سيليس كمتري دارند مقاوم ترند ، وجود مقدارزياد سيليس درتركيبات لعابي هيچ عيبي ندارد و فقط نقطه ذوب لعاب را بالا مي برد .

·  آلوميناAL2O 3 :

اگرچه مقدار اين اكسيد درلعاب بسيار ناچيز است ولي وجود آن اهميت بسزايي دارد زيرا هم به لعاب غلظت    مي بخشد و هم ازمتبلورشدن آن جلوگيري مي كند .

آلومينا ماده ديرگذاري است كه در2040درجه سانتي گراد ذوب مي شود به همين جهت مقدار زياد آن درلعاب از ذوب شدن آن جلوگيري مي كند . هرلعابي كه آلومينا نداشته باشد در موقع سردشدن كدر مي شود . آلومينا همچنين دوام و سختي لعاب را زياد مي كند .

·  اكسيدسديمNA2 O:

اكسيدسديم فلاكسي قوي بشمار مي رود و درلعاب هاي ديرگداز و زودگداز سهم مهمي دارد . لعاب هايي كه اكسيدسديم دارندمي توانند تحت تاثير اكسيدهاي  رنگ كننده رنگ هاي جالبي رابه وجود بياورند . مثلا رنگ فيروزه اي از اضافه نمودن اكسيدمس به لعاب سديم دار بوجود مي آيد . ضريب انبساط سديم زياد است و باعث مي شودكه لعاب ترك بخورد . عيب ديگر لعاب سديم دراين است كه نرم و قابل خراشيدن بوده و در اسيدحل شده ودرمجاورت هوا نيز تجزيه مي شود . بسياري ازشاهكارهاي سفالي ايران بعلت عوامل اخير از بين رفته اند . منابع سديم اغلب درآن محلولند و تنها  فلدسپات هايي كه سود دارند در آب غيرمحلول مي باشند .

·  اكسيد پتاسيمK2 O:

وجود اكسيد پتاسيم درلعاب همانند اكسيد سديم بوده  ولي ضريب انبساط آن كمترازضريب انبساط سديم است .

 اكسيد منگنز درلعاب پتاسيم دار بنفش متمايل به آبي ودر لعاب سديم دار بنفش متمايل به قرمز به وجود          مي آورد .

·   

·   اكسيدسرب PbO:

اكسيد سرب يكي ازفلاكس هاي قوي به شمار مي رود و در بيشتر نقاط دنيا ازآن استفاده مي شود . نقطه ذوب اين اكسيدپائين است ودرحدود886 درجه سانتيگراد مي باشد . اكسيدهاي رنگ كننده درلعاب هايي كه اكسيدسرب دارندرنگ هاي شفاف ومتنوعي رابوجود مي آورند . ضريب انبساط سرب كم است و با بيشترسفال ها سازگار     مي باشد .

ولي اكسيدسرب صرف نظر از مزاياي فوق عيوبي نيزدارد . مثلا بايد درمحيط اكسيداسيون حرارت ببيند (كوره اي كه درداخل آن جريان هوا وجودداردمانند كوره هاي سنتي) و اگر با دود يا شعله تماس حاصل كند سياه  مي شود (محيط ريداكسيون يا احياء) .  لعاب هاي سربي همچنين در درجه حرارت هاي بالاتر از1200درجه فرار ميشوند و به همين جهت در درجات بالا آن را بكار نمي برند و به جاي آن ازمواد ديگري استفاده مي كنند .

يكي ديگر ازعيوب آن سمي بودن آن است زيرا سرب به معده و روده ها وارد شده و جذب خون  مي شود . اگردست بريدگي داشته باشد از آنجا وارد بدن مي شود . معالجه سميت هاي ناشي ازسرب كاري مشكل است . درقرن گذشته درانگلستان راجع به اين موضوع قوانيني وضع شد و مسئله استعمال اكسيدهاي سرب درلعاب سازي مورد توجه قرارگرفت .  مسموميت با سرب يك مسئله جدي است  و آن را نبايد دست كم گرفت . از ريختن كوچكترين ذره آن به داخل غذا يا آلوده شدن سيگار به آن بايد جلوگيري كرد . ازپاشيدن آن به وسيله پمپ برروي ظرف نيز بايد خوداري كرد . سرب به تدريج دربدن جمع مي شود و عوارض خطرناكي را بوجود مي آورد . ولي لعاب سربي اگر فريت شود ، خطر كمتري را به همراه خواهد داشت .

ظروفي كه بالعاب سربي لعاب داده شده اند تحت تاثير اسيدهاي ضعيفي كه درگوجه فرنگي ، سركه و آب ميوه جات وجودارد مقداري از سرب آن به صورت محلول درمي آيد البته مقدار آن ناچيز است ولي اگر روزانه  و به طورمرتب ازآنها استفاده شود مقدارسرب دربدن افزايش مي يابد و مسموميت ايجاد مي كند و براي اينكه سميت لعاب را به حداقل برسانيم بايد نسبت مولكولي سيليس به سرب راسه به يك بگيريم و همچنين درلعاب سربي بايد اكسيدهاي گروه RO وR2O وجود داشته و آلومينا نيزتا حد ممكن درآن زياد باشد و حرارت را نيز بايد به بالاتر از1050رساند . لعاب هاي سربي اگر در كوره هاي برقي پخته شده باشند بيشتر از لعاب هايي كه دركوره هاي نفتي پخته شده اند دراسيدها  محلولند . هرقدر ضخامت لعاب بيشتر باشد خاصيت محلول بودن آن بيشتر مي شود . وجوداكسيد مس درلعاب اين خاصيت را  افزايش مي دهد و از آنها نبايد براي ظروف غذاخوري استفاده كرد

·  اكسيد كلسيم CaO:

بيشترلعاب ها اكسيد كلسيم دارند . نقطه ذوب اكسيدكلسيم 2572 درجه مي باشد و درلعاب هاي با درجه حرارت بالا خاصيت فلاكسي دارد . وجود كلسيم در لعاب باعث ازدياد دوام آن مي شود . اكسيدكلسيم روي رنگ ها تاثيرمهمي ندارد . كلسيم اگر در لعاب سربي به كار رود استحكام آن را زياد مي كند ولي  ازياد مقدار درصد آن درلعاب باعث ماتي و زبري مي شود .

·  اكسيد باريم BaO:

عمل اكسيد باريم وكلسيم درلعاب شبيه به هم است . باريم در درجه حرارت هاي بالا خاصيت فلاكسي دارد ولي چندان فعال نيست . اگراكسيد باريم درلعاب مصرف شود باعث ماتي وصافي سطح آن مي شود . درلعاب هايي كه مقدار برن  زياد باشدوجود اكسيد باريم ايجاد ماتي نمي كند . وجود اكسيد باريم درلعاب ها بادرجه حرارت بالا وشرايط  ريداكسيدن (دودزدگي)  ايجاد رنگ فولادي  ي ابرگ بيدي  مي كند.

·  اكسيد منيزيمMgO  :

اين اكسيد به عنوان فلاكس درلعاب هاي ديرگذار مورد استفاده قرار مي گيرد .

·  اكسيد آهن :

رنگ خرمائی ايجاد می کند وهر قدر ميزانش بيشتر شود رنگ تيره تر خواهد شد ، البته رنگ آن در لعاب های قليايی و سربی کمی متفاوت است . اگر در لعاب اکسيد روی وجود داشته باشد با اکسيد آهن رنگ خفه ای به وجود می آورد . در لعاب های زرد،آبی ، سبز که از اکسيد وناديم و کبالت و مس به وجود می آيند ، اگر مقدار ی از اين اکسيد اضافه باشد ، رنگ همه را تغيير می دهد و به خاکستری متمايل می شوند.گاهی 2-3 درصد از اکسيد آهن را برای سيال کردن لعاب به کار می برند.چون يک فلاکسی قوی بشمار می آيد.

·  اکسيد مس:

اکسيد مس در لعابهای سربی رنگ سبز به وجود ميآورد و در لعاب های قليايي رنگ فيروزه ای.گاه از کربنات مس برای ايجاد اکسيد مس استفاده می کنند.با افزايش اکسيد مس رنگ لعاب سبز تر خواهد شد.اين اکسيد برای
لعاب ظروف غذا خوری زيان آور است ،چون سرب درآن حل می شود.

·  ا کسيد کرم:

از اکسيد ها يي است که رنگ های متنوعی می دهد و بستگی به ديگر ترکيبات موجود در لعاب دارد.در لعاب هايي که اکسيد روی ندارند وسرب آنها کم است يک نوع سبز به وجود می آورند.در لعابهای سربی که مقدار آلومينای آن کم است در حرارت 950 درجه رنگ قرمز يا نارنجی و در لعابهای سربی که مقدار کمی سود دارند؛مقدار کمی از آن زرد روشنی به وجود می آورددر لعاب هايی که اکسيد روی دارند رنگ قهوه ايي به وجودخواهد آمد.رنگ قهوه ای برای زير رنگی از مخلوط کرم و اکسيد روی به دست می آيد. اگر اکسيد کرم به لعابی که مقداری اکسيد قلع دارد اضافه شود قهوه ای متمايل به قرمز ايجاد می کند و اگر با کبالت مصرف شود درحرارت 1250 درجه سبز آبی خوشرنگی به وجود ي آورد.

·  ا کسيد منگنز:

اين اکسيد نسبت به کبالت و مس ، رنگ کننده ضعيفی است و در لعابهای سربی و قليايي رنگ قهوه ای متمايل به بنفش به وجود می آورد . ترکيب آن با اکسيد آهن رنگ زيبايي به وجود می آورد .ترکيب آن با اکسيد کبالت، بنفش متمايل به قهوه ای خواهد شد .

·  اکسيد نيکل :

اگر مقدار آن کم باشد (کمتر از 1 درصد) در تمام لعاب ها رنگ خاکستری به وجود می آورد ولی اگر مقدار آن
به 2 درصد برسد به قهوه ای متمايل می شود . ماده دير گدازی است و بيشتر باعث مات شدن رنگ می شود .

·  اکسيد وا ناد يم :

رنگ زرد را به وجود می آورد . مقدار آن بايد 8-10 درصد باشد.

·  روتايل :

سنگ معدنی است که مقدار زيادی اکسيد تيتانيوم دارد . در لعاب رنگ قهوه ای به وجود می آورد و بيشتر برای تکسچر دادن به لعاب استفاده می شود .

علاوه بر اين لعاب را مات می کند ولی در لعاب های سربی عمل آن زياد موثر نيست.در لعاب هايي که اکسيد کبالت ،آهن ، مس و کرم دارند رنگ خاکستری و خال خال به وجود می آورند.

·  ا يل مينات:

سنگ معدنی است که آهن و تيتانيم دارد . رنگ آن مانند اکسيد های سياه آهن است و باعث ايجاد تکسچر در سطح لعاب می شود .

·  کرُمات آهن :

برای ايجاد رنگ های خاکستری به کار می رود و از رنگ ها يي است که باعث تغيير ساير رنگ ها می شود .

·  اکسيد اورانيوم :

مقدار 10 درصد آن رنگ زرد ايجاد می کند ولی در لعاب هايي که سرب زياد دارند رنگ قرمز به وجود می آورد.

·  کادميم و سلينيم :

در لعاب رنگ قرمز به وجود مي آورند و بيشتر به صورت سولفيد مصرف می شوند.

·  آنتی موان :

در لعاب های سربی اکسيد آن رنگ زرد به وجود می آورد .

 

v          كاشي از لحاظ مواد تشكيل دهنده آن دو نوع است:

الف – كاشي گلي

ب – كاشي جسمي

الف : كاشي گلي :

 ازكاشي گلي جهت تهيه كاشي هاي رنگي و زير رنگي استفاده مي شود مواد تشكيل دهنده كاشي گلي ، از خاك لاي است كه از رسوبات رودخانه بدست آوررده ، جمع آوري و به محل خشت زدن حمل مي كنند و سپس با مخلوط مقداري گل سرشوري ( بخاطر چسبندگي بيشتر ) ورز داده و آماده مي سازند . علت استفاده از خاك لاي به خاطر تيشه خوري بيشتر است ، ‌به اين معني كه اين گل پس از پخت در كوره بر عكس گل رس به صورت خشك و شكننده درنمي آيد و هنگام تيشه كاري آن به جهت استفاده در نما يا در سطوح ديگر نمي شكند و لبه آن نمي پرد .

از كاشي گلي همان طوركه گفته شد براي تهيه كاشي هفت رنگ هم استفاده مي شود و آن به اين خاطر است كه اگر به جاي كاشي گلي از كاشي جسمي استفاده كنند ، ‌چون براي پخت كاشي هاي رنگي مجبورند چند مرتبه ، ‌به جهت مراحل مختلف پخت ، آن را به كوره ببرند كاشي جسمي به صورت جوش درآمده و از حالت طبيعي خود خارج شده و به كار نمي آيد ولي در مورد كاشي گلي اين چنين نيست و هر قدر كاشي به كوره برود محكم تر و مقاوم تر مي شود پس از گرفتن مواد اضافي گل و لاي سرشوري با اضافه نمودن آب ،‌گل آماده مي شود و در قالب هايي به ابعاد مورد نظر پر مي نمايند و در محل مورد نظر وارونه مي كنند تا خشك شود و پس از گذشت يكي دو روز زماني كه خشت ها هنوز كاملا خشك نشده و به اصطلاح كاشي پزها دو نم ( نه خشك و نه تر است ) با استفاده از وسيله‌اي چوبي بنام قالب و اكوب مي كنند اين قالب عبارتست از چوبي مربع شكل با طول و عرض كاشي‌هاي مورد نظر و با قطر 4 سانتي متر و داراي دستكي كه آن را بر روي خشتهاي دو نم قرار داده و با زدن پتكي بر روي دستك آن در حقيقت سطح خشك را صاف نموده و اگر احتمالا اطراف خشت ناصافي و يا اضافي داشته باشد به وسيله كاردك مخصوصي ، از خشت جدا مي سازند ، بر روي دستك قالب و اكوب لاستيكي قرار ميدهند تاهنگام استفاده از آن و موقع ضربه زدن باعث شكستن دستك و قالب و اكوب نشود . پس از واكوب نمودن و خشك شدن خشت ها ، وقت عمل لعاب دادن بر روي كاشي ‌ها فرا مي رسد ، ابتدا مي بايست كاشي گلي را به اصطلاح خوم پز ( خام پز) نمايند يعني قرمز رنگ ( نه كاملا پخته و نه خام ) به اين دليل كه اگر بخواهند كاشي را كه خوم پز نشده است لعاب دهند به علت خشك بودن سطح كاشي گلي ، لعاب داده شود فوراً خشك شده و جذب كاشي مي شود .

 دليل ديگر خوم پز كردن اين است كه چون حرارتي را كه براي پخت آجر در كوره مي دهند بيشتر از حرارت مورد احتياج پخت لعاب روي آن است ، لذا در صورت عدم خوم پز كردن لعاب روي آن به صورت جوش درآمده و از حيز انتفاع مي شود .

ب- كاشي جسمي :

از كاشي جسمي براي ساختن كاشي نره و كاشي معرق استفاده مي شود.

    مواد تشكيل دهنده كاشي جسمي عبارتست از :

1  –  آبگينه ( شيشه)

2  –  سنگ سيليس يا سنگ چخماق كه از معدن آورده شده است ( بخاطر استحكام بيشتر )

 3 – گل سرشوري يا گل جوراب ، جهت چسبندگي بيشتر . كه حتماً مي بايست مقدار و درصد آنها متناسب باشد، و بديهي است كه با كم زياد نمودن يكي از مواد تشكيل دهنده آن ،‌كاشي مناسب بدست نخواهد آمد .  براي مثال اگر مواد شيشه‌اي آن را زياد نمايند ، جنس كاشي محكم شده  ولي در عوض در تهيه كاشي معرق مورد استفاده نخواهد بود ، ‌زيرا به آساني قابل سايش نمي باشد و يا اگر سنگ سيليس آن را زياد نمايد، كاشي پخته شده به صورت بسيار ترد و شكننده درآمده و استحكام نخواهد داشت پس كاشي پز سعي مي كند ، ‌درصد مواد آن را طوري تعيين نمايد كه كاشي مناسبي بعد از پخت بدست آيد و در عين محكمي قابل سايش باشد .

   نمونه اي از نردهاي جسمي كه« قالب كش » آنها را در جاي مخصوصي وارونه مي كند تا خشك شوند .  گل جسمي كه الك شده و  با گل سر شوري يا گل جوراب مخلوط شده ،  لگد مالي مي شود تا آماده گردد .

 ابتدا سنگ سيليس يا سنگ چخماق و شيشه را به تناسب مخلوط نموده ، و آسيا مي كنند مواد آسيا شده را در داخل بشكه‌ اي جمع آوري مي نمايند و پس از اتمام كار ، ‌مواد بدست آمده را در محلي مي ريزند تا خشك شود ، و پس از خشك شدن مي كوبند و به صورت پودر درآورده و سپس الك مي كنند ، ‌از طرفي گل سرشوري را قبلاً درداخل ظرف پر از آب ريخته تا در آن حل شود و پس از گذراندن از صافي با مواد كاشي جسمي مخلوط مي نمايند .

عمل ريختن آب را در داخل خاك كاشي جسمي و مخلوط نمودن آن را در اصطلاح آبخوره مي گويند . پس از لگد مالي و ورز دادن گل ، يك نفر آن را در قالبهاي چوبي كه براي تهيه هر كاشي قبلا تهيه شده مي ريزد و گل اضافي روي قالب را به وسيله سيمي با كشيدن آن بر روي قالب جدا مي سازد و نفر ديگر آن را در محل خشت ها حمل مي نمايد . لازم به يادآوري است كه بخاطر نچسبيدن گل به كف قالب از خاكي بسيار نرم كه از مواد معدني است استفاده مي شود ك پس از آسيا نمودن و الك كردن آن در هر نوبت خالي نمودن ، خشت ها در داخل قالب ‌مي رزيند تا بدين وسيله مانع چسبيدن به بدنه قالب شود و هنگان خالي كردن خشت ها دچار اشكال نشوند و براحتي از قالب جدا شوند .

پس از خشك شدن خشت ها ، بوسيله كشو كه بر روي خشت ها قرار مي دهند قسمت هاي اضافي آن را با سنگ ساب( ي) ميسايند و از هر طرف گونيا مي كنند اگر بعضي قسمتهاي خشت خلل و فرج داشته باشد ، ‌به وسيله همان گل، پر مي نمايند و پس از آماده شدن خشت ها لعاب هاي مختلف و آماده كه قبلاً تهيه شده است ، توسط كاشي پز بر روي كاشي ها داده مي شود و پس از خشك شدن به كوره مي برند .

كاشي جسمي بر عكس كاشي گلي احتياج به خوم پز شدن ندارد و كاشي و لعاب يكبار بيشتر به كوره نمي رود .

لازم به يادآوري است، لعاب شيشه در كاشي جسمي نفوذ مي كند و بر عكس بر روي كاشي گلي نفوذي ندارد، به همين جهت بعد از مدتي لعاب شيشه بر روي كاشي‌هاي گلي ترك ترك شده و بعدها در اثر نفوذ آب باران و گرد و خاك در داخل درزها  از بين رفته و خورده مي شود . يكي از نشانه ها‌ي شناخت كاشي زير رنگي گلي در روي كار ترك ترك شدن لعاب شيشه اي آن است .

 

v          مرمت كاشي :

آسيب شناسی:

عوامل آسيب رسان را به طور کلی می توان به دو بخش تقسيم کرد:

- عوامل داخلی ؛ شامل کمبودهايی است که در ترکيب جسم کاشی و لعاب ها و ميزان پخت و ... وجود دارد . ممکن است اين آسيب ها سال ها بعد ايجاد شوند .

- عوامل خارجی ؛ گذر زمان ، حوادث پيرامون يک اثر و وجود نمک ها و رطوبت ، دما و نور می توانند بر اشيا تاريخی اثر بگذارند . آسيب ديدگی کاشی های بکار رفته در بنا در حد زيادی از جلوه های بصری آنها خواهد کاست . از طرفی جبران اين خسارات به شيوه های معمول در زمينه های ديگر مرمت قابل تعريف نيست .

عوامل آسيب رسان به کاشی :

1- عواملی که به خاطر فرسودگی و در اثر تماس با پديده ها به وجود می آيند . مانند : باد( به خصوص باد های شنی) ، باران ، يخبندان ، تغيرات دمايي و رطوبت ، عوامل شيميايی ، عوامل بيولوژيکی و دخالت انسان ، پاخوردگی ، بسته نبودن خلل و فرج لايه های رويی،گياهان و بوته های سطحی...

2- آسيب هايی که در اثر تنش و لرزش ، بار زياد بر سازه و تغير شکل مداوم يا لحظه ای در استخوان بندی وتحرک شالوده بنا ايجاد می شوند .

o آسيب های ساختاری(عوامل داخلی):

لعاب پريدگی :

 دانه های آهکی در بدنه کاشی پس از جذب رطوبت شکفته می شوند ولعاب کاشی را می پرانند؛در اصطلاح آلوئک می زنند.گاه وجود گرد و خاک در سطح سفال نيز باعث می شود لعاب به خوبی بر روی بدنه نچسبد و به مرور زمان  طبله کرده و بپرد.

تخلخل کاشی:

مواد اضافی چسبناکی که به منظور شکل پذيری به جسم کاشی می افزايند در اثر حرارت منقبض می شوند و خلل و فرج زيادی را به وجود می آورند؛در اثر جذب رطوبت و بخارآب ،نمک های محلول در آب موجود در شی حل می شوند ومتبلور شدن آنها در داخل بدنه و يا در سطح شی موجب ريختن لعاب خواهد شد.

ساختار مولکولی:

 گل در اثر حرارت آب شيميايی و فيزيکی خود را از دست می دهد.درجه حرارتی که در آن سطوح خارجی مولکول ها با هم ممزوج می شوند و يک سطح مشترک پيدا می کنند درجه کلوخه شده(زنيترشدن)می نامند.اگر فرايند شيميايی کلوخه شده به دليلی (مانند مدت زمان کوتاه پخت و يا حرارت کم)به خوبی  انجام نشود کاشی پوک(سست)خواهد شد و خيلی زود در اثر عوامل جوی و محيطی خرد و متلاشی می شود.

حلاليت لعاب هاي سربي:

 وجود اسيدهايی چون( HCL,SH2,H2So )  در محيط باعث می شود اکسيدهای بور و سديم و پتاسيم و منيزيم که در ترکيب لعاب وجود دارند ؛حل شوند و لعاب به مرور زمان نازک تر گردد و از بين برود.

 

 

 

ترک خوردگی جسم کاشی:

اگر خاک رس زياد باشد و قالب گيری به درستی انجام نشود بدنه ترک می خورد.
    سفيدک زدن لعاب:

گاهی سطح لعاب تحت تاثير عوامل نامطلوب سازنده لعاب و يا تحت تاثير نمک های موجود در بدنه که به سطح می آيند حالت شوره و سفيدک پيدا می کند.واکنش ميان گازهای گوگردی درون کوره و مواد سازنده نيز می توانند عامل باشند.

وجود مغز های سياه:

در اثر پخت ناقص باقی مانده مواد آلی و ترکيب نادرست مواد اوليه در کاشی مغز  سياهی به وجود می آيد در فرايند پختن ،مواد آلی کربنی و غير کربنی و سولفات ها اکسيد می شوند.عمل اکسيد شدن وقتی کامل می شود که اکسيژن کافی در کوره موجود باشد.اگر اکسيژن کافی وجود نداشته باشد بخشی از مواد کربنی در گل می مانند و به رنگ سياه يا قهوه ايی مبدل می گردند.

جوش زدگی و سوراخ شدن لعاب:

اين آسيب چند عامل می تواند داشته باشد؛اگر گاز های موجود به طور کامل  نتوانند از بدنه خارج شوند به شکل حباب در سطح باقی مي مانند .در لعاب های مات گاه مواد فرار لعاب (مانند اکسيد منگنز)در اثر گرما بخار شده و به صورت گاز خارج می شوند و فضاهای خالی ايجاد می کنند

گسيختگی در لعاب:

گاه لعاب هنگام ذوب شدن جاخالی می کند و ترک هايی در سطح پديد می آيد.

خزيدگی لعاب:
    گاه لعاب در بعضی نقاط خود را جمع کرده و فضاهای بی لعابی را به وجود می آورد که اين عمل را خزيدن لعاب می گويند.ممکن است در اثر لعاب زدن بر سطحی که تميز نيست و يا روغنی و چرب بودن ظرف لعاب بر رویظرف کاملا نچسبد و خزيدن انجام گيرد.

پوست پرتغالی شدن:

عدم پخت کامل باعث می شود لعاب به صورت شيشه ای و روان در نيايد وسطح ناصافی به وجود آورد.

 

 

پوسته شدن:

در نتيجه اختلاف انبساط حرارتی بين لعاب و بدنه و توسعه تنش در لايه لعاب هنگام سرد شدن ،لعاب روی بدنه ترک می خورد.بزرگی اثر تنش مشخص می کند که آيا لعاب می تواند بر روی بدنه باقی بماند و يا اينکه پوسته شود.اگر ضريب انبساط لعاب بيشتر از بدنه باشد ،هنگام سرد شدن بيشتر منقبض خواهد شد و از آنجايي که لعاب انقباض کمتری دارد ،لعاب تحت تنش کششی قرار می گيرد.در اين حالت به احتمال زياد ترک ها يی در سطح به وجود خواهد آمد.اگر بدنه نازک باشد ،احتمال دارد سطح لعاب مقعر شود.اگر ضريب انبساط خطی لعاب و بدنه مساوی باشد از آنجايي که تغييرات درجه محيط به طور يکسان اثر نخواهند گذاشت،ممکن است ترک به وجود آيد.چون لعاب قبل از بدنه تحت تاثير قرار می گيرد.در حالت آخر اگر ضريب انبساط خطی بدنه بيشتر از لعاب باشد،بدنه تمايل دارد هنگام سرد شدن بيشتر از لعاب منقبض گردد وبه همراه خود لعاب را تحت فشار قرار می دهد.اگر اين فشار بيش از حد نباشد لعاب قادر است آنرا تحمل کندو نهايتا اتصال محکمی بين لعاب و بدنه ايجاد می شود.ولی اگر فشار بيش از حد باشد،لعاب پوسته می کند و در موارد حاد باعث شکستن و خرد شدن بدنه نيز می شود.با کم کردن مقدار سيليس گاه بر طرف می شوند.در نوعی ديگر؛گرد وخاک و چربی بين لايه لعاب و بدنه عامل آسيب است. پوسته شدن عکس عمل ترک خوردن است .

شره کردن لعاب:

اگر ويسکوزيته لعاب کم باشد و در واقع بيش از حد روان باشد در بالاترين درجه پخت تحت تاثير وزن خود حرکت می کند و اصطلاحا شّره می کند. اگر ويسکوزيته لعاب کم باشد،بر روی بدنه های با تخلخل زياد،نمی تواند به خوبی ذوب گردد و سطح مناسبی به وجود آورد ،چوب در ترکيب بدنه تغييراتی به وجود خواهد آورد.
اگر ويسکوزيته زياد باشد باز هم لعاب قادر نخواهد بود سطح صاف و بدون موج ايجاد کند.

ترک برداشتن لعاب:

تغيرات زياد حرارتی در کوتاه مدت باعث ترک خوردن لعاب خواهند شد.از طرف ديگر اگر ضخامت لعاب زياد باشد هنگام سرد شدن در حالی که بدنه در حال انبساط است ؛در سطح ترک ايجاد می کند.ترک ها دو نوعند؛رو لعابی و زير لعابی.علت ترک خوردگی عمدتا ضريب انبساط کم لعاب در مقايسه با ضريب انبساط بدنه است.هنگامی که حرارت کوره به حد نهايي می رسد و بيش و کم بدنه سفال نفوذ پذير است لعاب نيز ذوب شده و به صورت سيليکای مايع تمام سطح لعاب را می پوشاند.پس از آن لعاب و بدنه هر دو شروع به انقباض می نمايند،تاجايي که انقباض بدنه و لعاب به يک اندازه باشد گسيختگی به وجود نمی آيد ولی اگر انقباض لعاب بيش از بدنه باشد،شکستگی و ترک به وجود خواهد آمد.می توان در ترکيبات بدنه تغييراتی ايجاد کرد و به جز آن از اکسيد هايي که انقباض و انبساط آنها در برابر حرارت کم است می توان استفاده کرد.تغييرات اساسی که ممکن است عملا برای اين منظور انجام شود:افزودن سيليکا-کم نمودن فلدسپار-کم نمودن موادی که شامل سودا يا پتاس هستند-افزودن آلومينا-استفاده از سرب به جای پتاس .

درنوعی ديگر از ترک که به آن ترک رطوبتی يا متاخر می گويند،روزها و ژا حتی سالها بعد ممکن است ايجاد شود.بخار آب در قسمت های ضعيف و معيوب لعاب نفوذ می کند و جذب خلل و فرج بدنه می شودو به محض اينکه بدنه کوره را ترک کند آغاز می شود.گاه نمک های اطراف کاشی که بر روی ديوار نصب شده باعث انبساط در بدنه سراميکی می شود و سطح لعاب تمايل به تعقر دارد .از طرفی سيمان با نيروی کششی که ايجاد می کند جلوی انحنا را می گيرد.سرانجام نيروی کششی بر مقاومت لعاب غالب می شود و ترک هايي وسيع بر سطح شکل می گيرد.انبساط و انقباض ماده اتصال کاشی به ديواره نيز نقش مهمی در ايجاد ترک ها دارد.

ضايعات لعاب زنی:

زمانی که لعاب خيلی نازک زده شود ممکن است سطح ناصافی ايجاد شود و در قسمت هايی لعاب به رنگ مورد نظر در نيايد.

صدفی شدن و تغيير رنگ در لعاب:

تخلخل در سطح لعاب و حضور نمک های ثانويه و رطوبت محيط باعث تبادل يونی در بافت می شوند و ساختار را سست می کنند ؛علت اصلی آن ضعف در روند توليد لعاب است و در دراز مدت با تغير رنگ و صدفی شدن رنگ همراه است.در واقع هنگامی که لعاب در تماس با يک محلول آبکی قرار گيرد ،يونهای قليايي در محلول رها می شوند و لايه های سطحی با کمبود قليا مواجه می گردند.اين فرايند معادله يونی نام دارد.

لعاب نگرفتگی :

اگر بدنه کاملا پخته شده ولی لعاب به مرحله ذوب نرسيده باشد ،لعاب به خوبی در سطح جذب نمی شود و جمع می شود . اکسيد های رنگی نيزگاه باعث می شوند سطح جلای يکرنگ  را نداشته باشد .

o آسيب های خارجی( طبيعی و محيطی ) رطوبت :

 از مهم ترين عوامل تخريب است ، بر اثر عواملی مانند بخار آب موجود در هوا ، باران ، تگرگ و ... به وجود می آيد . باعث به وجود آمدن واکنش های متفاوتی در ساختمان اجسام مي شود . از جمله : واکنش های فيزيکی ، شيميايی و بيولوژيکی .

به راحتی در مجاری و ترک های سطح کاشی نفوذ می کند و با کاهش دما يخ می بندد و افزايش حجم آن باعث پريدن لعاب از سطح کاشی خواهد شد.اگر يخ و برف روی بدنه باقی بماند باعث تخريب فراوان و يخ بر شدن می شود.تگرگ نيز باعث يخ زدگی و رطوبت می شود و بر سطح نيز ضربه می زند.وقتی لايه ای از رطوبت بر روی لعاب تشکيل می شود،يون های متحرک سديم و پتاسيم موجود در لعاب خارج می شوند ويون های هيدروژن جايگزين آنها خواهند شد و لايه ای از اکسيد سديم و پتاسيم بر سطح تشکيل می شود که با دی اکسيد کربن  هوا ترکيب می شود و کربنات سديم به وجود می آيد.کربنات ها جاذب رطوبت هستند و با تجمع رطوبت چرخه فوق دوباره تکرار خواهد شد.از طرف ديگر باعث کدر شدن رنگ ها می شوند.اين لايه نسبت با گذشت زمان لعاب را محکم در بر می گيرد و چون ضريب انبساط آن بيشتر از لعاب است در اثر انقباض و انبساط های شديدی که دارد لعاب زيرين را خراب می کند.،به مرور زمان لعاب پوسته می شود و مانند پودر می ريزد.

1- رطوبت :

رطوبت در اشکال :

    یخ زدگی

    انحلال

    شوره

    شسته شدن ملات

    باران اسیدی

بر تزیینات کاشی تاثیر تخریبی از خود به جای می گذارد .

الف – یخ بر شدن :

رطوبت ، ساختار کاشی های در معرض بارندگی را خیس و با طولانی شدن مدت بارندگی ، آن را اشباع از آب می نماید . همچنین با توجه به فاکتورهایی مانند جهت بارش باران و فرم معماری بنا ، میزان تاثیر بارن بر کاشی ها نیز متفاوت می باشد . پدیده ی یخ برشدن ، بیشتر در جبهه هایی که باران توانسته است تماس مستقیم و طولانی مدت با کاشی ها داشته باشد ، اتفاق می افتد . با توجه به آمارهای ارایه شده که در آن به طور متعادل در سال های گذشته 61 روز سرد و مهیا را برای یخ زدگی نشان می دهد ، در چنین روزهایی رطوبت توانسته است اثرات تخریبی قابل ملاحظه ای را بر روی کاشی ها بگذارد .

ب- انحلال :

رطوبت حاصل از بارش باران می تواند بخش های انحلال پذیر مصالح ساختمانی را در خود حل کرده و از ساختار آنها خارج نماید . هرچند که فرآیند این انحلال پذیری کم و در سال های اولیه نصب و یا کاربرد مصالح ساختمانی است ، اما از رطوبت به عنوان یک فاکتور تخریبی ، نمی توان چشم پوشی کرد . انحلال کانی های مصالح ساختمانی در رطوبت با حضور عوامل دیگر تاثیر تخریبی بیشتری را از خود به جای می گذارد .

پ – شوره :

انحلال نمک ها در رطوبت ( خصوصا رطوبت با ماهیت شیمیایی ) و نفوذ آن در ساختار مصالح ساختمانی به ویژه کاشی ها در مرحله خشک شدن ، مشکلاتی را با عنوان تبلور یا کریستالیزه شدن نمک ها و پدیده فشار ناشی از تبلور را به دنبال دارد . رطوبت حاوی نمک های محلول پس از آنکه در سطح مواد متخلخل شروع به تبخیر می نماید ، موجب می گردد که غلظت محلول در ماده متخلخل افزایش یابد . با توجه به سطحی بودن تبخیر ، افزایش غلظت نیز در لایه های نزدیک به سطح انجام می یابد و در نتیجه ، پدیده ی تبلور را فراهم می سازد .این پدیده موجب ایجاد فشار در لایه های سطحی و گسستن ساختار سطح مواد و مصالح ساختمانی متخلخل می گردد که موجب ، لعاب پر شدن یا پوسته شدن سطحی می گردد . این پدیده در بخش هایی که رطوبت در پشت کاشی ها نفوذ کرده و قادر به انحلال ملات پیوستگی کاشی به بدنه گشته است ، نیز قابل رویت می باشد .

ت – شسته شدن ملات :

اتصال کاشی به بدنه و سازه بنا در شیوه سنتی به وسیله ی ملات های زودگیر ( گچ یا گچ و خاک ) انجام می پذیرفته است . ملات گچی به سادگی می تواند در بخش های متخلخل بدنه کاشی ها نفوذ و با خشک شدن ، اتصال فیزیکی و شیمیایی نسبتا محکمی را برقرار نماید . اما این ملات در برابر حضور رطوبت ، توان مقاومت چسبندگی خود را از دست می دهد .در صورتی که رطوبت به صورت ها حبس شده در ملات باقی بماند آن را پوسانده و مقاومت فیزیکی چسبندگی خود را از دست می دهد و در نتیجه کاشی یا آجر از زمینه جدا خواهد شد . به طور مثال بسیاری از کاشی ها به ویژه در مواضع نزدیک به ناودان ها که رطوبت در آنها بیشتر ذخیره شده ، کاشی از بدنه جدا گردیده است . هر جا که راه گاه خروج آب کف مهتابی ها با مشکل مواجه شده و موجب جمع شدن آب گردیده ، ملات پشت کاشی ها را تحت تاثیر قرار داده است .

ث – باران اسیدی :

یکی از مهم ترین عوامل آسیب رسان به مصالح ساختمانی ، به ویژه در بناهای تاریخی ، پدیده باران های اسیدی است که محصول صنعتی شدن جهان و گسترش استفاده از سوخت های فسیلی در مراکز شهرهای صنعتی است . آلودگی های ناشی از سوختن ناقص سوخت های فسیلی در اتومبیل ها و کارخانجات صنعتی به شکل گاز ، ذرات با ماهیت شیمیایی و دود در فضای شهرهای پرجمعیت ظاهر می گردد . ریزش این باران بر روی مصالح ساختمانی موجب انحلال کانی ها موجد در ساختار آنها گشته و در فازهای تبخیر آنها را از جسمیت ماده خارج می سازد . این پدیده موجب می گردد که ساختار مواد معدنی در پی عملکرد ممتد باران های اسیدی متخلخل و به میزان زیادی مقاومت فیزیکی خود را از دست دهند .

رطوبت باعث فساد و نابودی ملات گچ در پشت کاشی ها  نيزمی شود در طی يک واکنش جانشينی گچ باد می کند و باعث ريختن کاشی ها می گردد.اين واکنش جانشينی باعث ريزش کاشی خواهد شد.علاوه برآنچه گفتيم از ديگر آسيب های رطوبت تبلور مجدد  نمک های محلول و افزايش حجم آنها ، اشباع نمودن لايه های تزئينی و خلل فرج آنها و فعال کردن ميکرو ارگانيسم ها است .

2-نور و انرژی گرمایی حاصل از آن :

آفتاب در روزهای گرم تابستان از شدت زیادی برخوردار است . این شدت تابش ، دمای زیادی را در سطح کاشی ها ایجاد می نماید که در برخی از روزهای تابستان تا حدود 45 درجه سانتیگراد افزایش می یابد . افزایش دما در بعد از ظهرها کاهش یافته و در حد متعادل تری قرار می گیرد . نوسانات پی در پی حرارت در کاشی ها همراه با نوسانات ناشی از افت دما در فصول سرما که گاه دمای سطح کاشی را تا چند درجه زیر صفر کاهش می دهد ، موجب گردیده است که به مرور اتصال بین بدنه و لعاب کاشی ها سست و گسسته گردد . این آسیب به ویژه در مواضعی که لعاب از ضعف بیشتری برخوردار می باشد ، نمایان تر است . این آسیب در مواضعی که بر روی لعاب سفید زمینه کاشی ها ، لعاب دیگری آورده نشده و ضخامت لعاب کم می باشد ، تخریب زیادی را از خود باقی گذاشته است .طیف ماورابنفش نور خورشید هر چند تاثیر تخریبی چشم گیری را بر کاشی و لعاب آنها نمیگذارد ، اما تغییر رنگ لعاب در طول دوران ها تحت تاثیر همین بخش از نور صورت می پذیرد .

3- اثرات ناشی از انتقال تنش های سازه ی بنا بر تزیینات :

گروهی عمده ای از تزیینات ، تحت تاثیر تنش های سازه که به صورت نشست ، خارج شدن از حالت شاقولی و یا تورم مصالح سازه در اثر رطوبت صورت گرفته ، تزیینات ، به ویژه کاشی ها را دچار فشار های فیزیکی کرده  و تخریب به شکل ترک و یا شکستگی نمایان می شود .

از ديگر آسيب های محيطی می توان به موارد زير اشاره کرد :

نور و اشعه های نورانی ، آلودگی هوا (وجود اسيد های خورنده ) ، حيوانات (لانه گذاری و...) ، زمين لرزه ( ايجاد تنش های کششی) ، باد ، آسيب های انسانی ( اصطکاک ، ايجاد فشار های مکانيکی و آسيب های ناشی از جا به جايی) ، آتش سوزی ( تغير شکل سيليس در اثر حرارت ) و عوامل بيولوژيک مانند باکتری ها .

 

اثرات تخریبی ناشی از نحوه ی نصب :

گروه عمده ای از کاشی ها که  با استفاده از ملات به بدنه وصل می شدند و معمار آن آگاهی داشته است که چنانچه پشت کاشی ها تماما از ملات پر شود ، نفوذ رطوبت جرزها در پشت کاشی حبس و شرایط تخریب آن را فراهم می سازد . از این رو ملات بصورت کپه ای در پشت کاشی زده شده و با اندکی فشار به بدنه وصل شده است . اما در عین حال معمار به خوبی می دانسته است که این اتصال ضعیف پاسخگوی ایستادگی کاشی بر بدنه نیست ، از این رو برای افزایش اطمینان ، از روش میخ کوبی نیز استفاده کرده است . به طور معمول هر کاشی به وسیله ی چهار میخ بر بدنه اتصال می یافتند . جنس میخ ها از آهن می باشد و به همین دلیل به مرور زمان در شرایط جوی مرطوب اکسید شده و افزایش حجم یافته است . این افزایش حجم فشار جانبی بر کاشی ها وارد نموده و در بسیاری موارد منجر به شکستگی گوشه ی کاشی ها می گردیده است .

تاثیرات تخریبی ناشی از تعمیر غیر اصولی :

بناهای تاریخی ایران معمولا در طی دوره های مختلف مورد تعمیر قرار گرفته است . تعمیرات صورت گرفته هر چند بقای بنا را موجب گردیده ، اما در بخش هایی به ویژه در تزیینات آن ، آسیب هایی را وارد نموده است . استفاده ی نا مناسب از مصالح ساختمانی نا همگون در برابر مصالح سنتی بنا ، از جمله ی این مشکلات است . برای مثال در برخی از قسمت ها که کاشی های کتیبه ها ، اتصال خود را با بدنه از دست داده اند ، مرمت کاران گذشته اقدام به چسباندن آنها با استفاده از ملات سیمان نموده اند و ملات سیمان موجب گردیده است که آسیب های زیادی در کاشی ها وارد شود .

 

مرمت کاشی:

اولين قدم در مرمت ، از بين بردن عوامل به وجود آورنده آسيب است .

به طور کلی مرمت کاشی را به دو شکل انجام می دهند:

1- مرمت جزئي:

 اگر تنها چند قطعه آسيب ديده باشد،جای خالی کاشی را حدود 5-10 ميليمتر عقب تر گچ و خاک می کنند.در سطح گچ و خاک اريبی ايجاد می کنند تا رطوبت و عوامل فرساينده به کاشی صدمه نرسانند.گاه خطوط موربی در سطح گچ و خاک ايجاد می کنند تا نشان دهنده  تغيرات بعد ازمرمت باشد.در روش ديگر گچ و خاک را هم سطح کاشی ديواره می کنند وخطوط اصلی کاشی را روی گچ و خاک می کشند.

2-مرمت کلی:
اگر نياز به استفاده از کاشی جديد باشد ؛کاشی را در عمق کمتر و با رنگی کمرنگ تر نصب می کنند. به گونه ایکه از کاشی های اصلی متمايز باشد.برای پاک کردن کاشی از آب و صابون و اسيد های رقيق استفاده می کنند.
برای استحکام بخشي به کاشی رزين های پلاستيکی را تزريق می کنند تا کاشی اشباع شود و آب درون کاشی نرود.سيان اکريلات؛چسب خوبی است که برای چسباندن کاشی ها بکار می برند