تاريخچه لعاب
تاريخچه لعاب
در طول تاريخ بشر، تغييرات زيادي در صنعت لعاب صورت پذيرفت كه بعدها به موازات پيشرفت در دانش و تكنولوژي، اين شاخه از علم وارد مرحله جديدي از توسعه گرديد. قبل از قرن نوزدهم، فن ساخت لعاب، با انجام كارهاي تجربي و آزمايش همراه بود. در اين زمينه، اطلاعاتي از روميها و يونانيها بدست آمده كه به 371-287 سال قبل از ميلاد مسيح مربوط است. دستنوشتههايي نيز در كاشان يافت شده كه مربوط به سال 1300م. ميباشد.
حدود 700 نفر از اعراب، با شناسايي فن لعاب خاور نزديك، دانش آن را به اسپانيا بردند. انتقال دانش به ايتاليا نيز توسط مالوركا در سال 1400م. به شهر فاينس انجام گرفت كه موجب شد لعابهاي سربقلعدار به لعابهاي فاينس معروف گردند. بعد از سال 1450م. نخستين بار لعاب قليايي در بينالنهرين روي بدنه خاكرسي ايجاد شد.
از قرن 12 به بعد در اروپا در ساخت ظروف منحصراً از لعاب سربي استفاده ميشد كه به صورت بيرنگ تا زرد، بر روي انگوب رنگي اعمال ميگشت و براي ذوب آن دماي 1000 كافي بود.
در قرن 14 در منطقه راين آلمان، لعاب نمكي بر بدنههاي استونور، اعمال شد كه در قرن 16 در آلمان باعث ساخت ظروف دكور گرديد. در اواسط قرن 19 در انگلستان، لعاب بدون سرب ساخته شد، تا خطر سمي بودن سرب را كاهش دهد. اين امر بصورت لعاب شفاف در بالاي دماي 1100 نتايج رضايتبخشي داد. لعابهاي بوردار نيز، براي اولين بار در اواخر قرن 19 ساخته شدند.
آزمايش مربوط به دكور و لعاب و شكلهاي مختلف آن در حدود سال 1860م. شروع شد و تا سال 1920م. ادامه داشت. در قرن بيستم، فنآوري سراميكهاي هنري تا حد زيادي گسترش پيدا كرد و وارد دوره نويني گرديد.
روشهاي نمايش اجزاء لعاب
اجزاء لعاب به گونهاي انتخاب ميشوند تا خواص معين خوبي نظير چسبندگي به بدنه، انبساط حرارتي مناسب، شفافي يا اپك بودن، ساختار سطحي مطلوب و مقاومت در برابر خوردگي شيميايي را تأمين نمايند.
راههاي گوناگوني براي نمايش و معرفي اجزاء موجود در لعاب يا فريت وجود دارد كه به شرح زير است
1- مقدار وزني مواد اوليه (فرمول بچ)
ترکيب يك لعاب ممكن است توسط ارائه وزن اجزاء سازنده آن مشخص شود. چنين فرمولي را براحتي ميتوان تغيير داد. تغيير فرمول بچ گاهي ضروري است زيرا برخي منابع تأمينكننده مواد اوليه رو به اتمام ميروند و يا غيراقتصادي ميگردند. تحت چنين شرايطي يك لعاب با همان فرمول يا تركيب نهايي را ميتوان توسط مواد اوليه مختلفي تهيه كرد. براي مثال آلومين و سيليكا ميتوانند به صورت تكاكسيدي يعني Al2O3 و SiO2 و يا از طريق كائولن (2H2O،2SiO2،Al2O3) وارد لعاب شوند.
2- فرمول يوني
ترکيب يك لعاب ميتواند به شكل يوني نشان داده شود كه در آن شيشهسازها و يا مجموع آنيونها برابر با يك در نظر گرفته ميشوند. نمايش لعاب از اين طريق، نزد سراميستها و متخصصين امور لعاب مرسوم نميباشد.
3- تركيب درصدي اكسيدي (فرمول وزني)
در اين روش كيفيت اجزاء سازنده مواد اوليه از طريق آناليز شيميايي پيوسته آنها بسادگي قابل كنترل است. يكي از مزاياي استفاده از اين روش، سهولت در محاسبات مربوط به تهيه يك لعاب خاص با استفاده از مواد اوليهاي است كه در اختيار بوده و آناليز شيميايي مشخصي دارند.
4- تركيب مولي اكسيدي (فرمول زگر)
به منظور بررسي فرايندهاي صورت گرفته در ساخت لعاب و كنترل نسبتهاي مولكولي گروههاي اكسيدي كه نقش مهمي را در خواص يك لعاب ايفا ميكنند، بكارگيري محاسبات مربوط به تركيب و فرمول زگر از اهميت بيشتري برخوردار خواهد شد كه امروزه بهترين روش شناخته شده بينالمللي است. سادگي اين روش، كوچك بودن اعداد مربوط به هر اكسيد و نيز طبقهبندي هوشيارانه اكسيدهاي سازنده لعاب به سه دسته دگرگونساز، واسطه و شبكهساز ميباشد كه امكان مقايسه لعابها از نظر خواص فيزيكي چون ضريب انبساط حرارتي، دماي ذوب، ويسكوزيته و نظاير آن با يكديگر و بررسي تغييرات خواص فيزيكي و شيميايي لعاب را با توجه به تغيير مقدار مولي يك يا چند اكسيد آسانتر ميكند. در اين روش هر يك از اكسيدها به درصد مول داده ميشود. اگر برای اتمهای فلزی دلخواه حرف R بکار برده شود، فرمول زگر را میتوان به طور عمومی به صورت زیر نشان داد:
RO+R2O,R2O3,RO2
با اين حال سادهترين فرمول لعاب RO.SiO2 است كه در آن R به عنوان يكي از عناصر Na، K، Ca، Mg و Pb مطرح است و مقدار مجموع اكسيدهاي RO يك مول ميباشد.
در اين نوع فرمول كه نمونهاي از آن در ادامه آورده شده است، اكسيدهاي قليايي در طرف چپ و اكسيدهاي اسيدي بويژه SiO2 در طرف ديگر قرار ميگيرند و در صورتيكه لعاب شامل اكسيدهاي دو و سه ظرفيتي باشد، بايد مابين اكسيدهاي اسيدي و قليايي قرار گيرند:
SiO20/1 Al2O31/0 MgO0/1
مقدار مواد اوليه در فرمول زگر از حاصلضرب مقدار مول در وزن مولكولي آن ماده تعيين ميشود.
40 = 40×1 = MgO1 2/10 = 102×1/0 = Al2O31/0
60 = 60×1 = SiO20/1
آنچه مسلم است در صورتيكه اكسيد آلومينيوم به صورت كائولن به مواد اوليه لعاب افزوده شود با خود دو مول كوارتز به همراه ميآورد كه بايستي اين مقدار كوارتز از مجموع كوارتز كه براي تأمين SiO2 بكار گرفته شده است در فرمول زگر كم شود.
mol8/0 = 2/0-0/1
و لذا خواهيم داشت:
وزنMgO وزن كائولن 8/25 = 258 × 1/0 وزن كوارتز 48 = 60 × 8/0
مجموع وزني 8/113 |
محاسبه فرمول زگر از تركيب
ابتدا وزن تركيب هر يك از مواد اوليه (بر حسب gr) تقسيم بر وزن مولكولي آن (بر حسب ) ميشود. عدد مولي بدست آمده كه به آن فاكتور محاسبه گفته ميشود، در مقدار آن در اكسيد موجود ضرب ميگردد كه اين مقدار، مول اكسيد را در فرمول لعاب نمايش ميدهد. در نهايت مقدار مول هر يك از اكسيدهاي قليايي را بر مجموع مقدار مولهاي قليايي تقسيم كرده تا طرف قليايي فرمول زگر بدست آمده، مساوي يك شود.
مواد اوليه رنگي
از مواد عمده و مهم در ساخت لعاب، رنگ ميباشد. در گذشته براي ساخت لعابهاي رنگي از اكسيدهاي رنگكننده و يا نمكهاي آنها استفاده ميشد. اين ترکيبات به مواد اوليه لعاب اضافه شده و در حين عمل ذوب، به هنگام تشكيل سيليكات، در مذاب حل ميشوند و بدين صورت رنگ آنها ظاهر ميگردد. با وجود اينکه امروزه نيز از اين اکسيدها تا حدي استفاده ميشود، ولي ثابت شده است که استفاده از رنگدانهها بخاطر پايداري رنگ و تحت تأثير قرار نگرفتن آنها در مجاورت با اتمسفر كوره، نتايج بهتري را ارائه ميدهد. رنگدانه كه اصطلاحاً به آن Stain اطلاق ميشود، مخلوطي از اکسيدها است که پس از كلسينه كردن، در دماهاي نسبتاً بالا، تشکيل اسپينل ميدهد و به صورت يك فاز ثانوي در فاز زمينه پراكنده گرديده و در آن نامحلول ميباشد و تحت تأثير واكنشهاي شيميايي و فيزيكي آن قرار نميگيرد.
رنگدانههاي سراميكي را بر اساس نوع كاربرد به 4 دسته تقسيم ميكنند كه بسته به شرايط موجود بكار ميروند::
1- رنگ دادن به بدنه
2- رنگ دادن به لعاب
3- به عنوان رنگ تزئيني زيرلعابي
4- به عنوان رنگ تزئيني رولعابي
براي ايجاد يک رنگ از يک رنگدانه، ميتوان از اکسيدهاي عناصر اشاره شده در جدول 1استفاده كرد.
جدول 1: برخی عناصر مصرفی در ایجاد رنگ
مصرف زياد |
Co |
Cr |
Cu |
Fe |
Mn |
Ni |
Sb |
Ti |
V |
مصرف اندك |
Ne |
Bi |
Mo |
Au |
Ag |
Pt |
Ir |
U |
|
مصرف بصورت سولفيد |
Cd |
Se |
|
|
|
|
|
|
|
انواع لعاب و تقسيمبندي آن
همانطور كه در شكل 1ديده ميشود، لعابها بر اساس تركيب شيميايي به دو گروه لعابهاي سربي و بدون سرب، از نظر نوع تهيه به سه دسته لعابهاي خام، تبخيري و فريتي و بر مبناي كاربرد به سه شاخه لعابهاي روي فلز، سراميك و شيشه تقسيمبندي ميشوند.
شکل 1: تقسیمبندی لعابها
همچنين لعابها از روي شكل ظاهري به انواع اوپك، ترانسپرنت، كريستالي و مات تقسيمبندي شدهاند. با اين حال امروزه تقسيمبندي ديگري بر اساس دماي پخت يا بلوغ لعاب، تعريف شده كه به صورت زير ميباشد:
1. لعابهاي ماجوليكا كه در دماي 1050-900 پخت ميشوند[1]؛
2. لعابهاي سراميكي سفيد كه در دماي 1150-1000 پخت ميشوند؛
3. لعابهاي ظروف بهداشتي كه در دماي 1250-1200پخت ميشوند؛
4. لعابهاي ظروف چيني كه در دماي 1300 و بالاتر از آن پخت ميشوند.
تقسیمبندي بر حسب تركيب شيميايي
لعابهاي سربي (سربدار)
لعابهاي بدون سرب در مواردي مورد استفاده قرار ميگيرند كه ظرف لعاب خورده با مواد غذايي در تماس باشد. اما در موارديكه با مواد غذايي در تماس نميباشند، ميتوان از لعابهاي حاوي سرب استفاده كرد و از خواص سرب به عنوان گدازآور استفاده مطلوب نمود. اين لعاب داراي خواصي از قبيل نرم بودن، شفافيت زياد، شيشهاي و براق بودن است. مهمترين ماده اوليه لعابهاي سربي، اكسيد سرب است. اكسيد سرب به دليل سمي بودن گاهي با كوارتز و گاهي با مواد ديگر مخلوط، ذوب و سريعاً سرد ميشود تا فريت حاصل شود.
لعابهاي قليايي
اين لعابها بدون سرب و بور بوده و در آنها براي پايين آوردن دماي ذوب از اكسيدهاي قليايي مانند Na2O، K2O و… استفاده ميگردد. اكسيدهاي قليايي باعث افزايش ضريب انبساط حرارتي، حلاليت اكسيدهاي رنگي، درخشندگي، ضعف در مقابل اسيدها و بازها و پايين آمدن دامنه پخت و مقاومت به شوك حرارتي ميشود.
اكسيدهاي قليايي هنگاميكه مقدار SiO2 و Al2O3 كم باشد، دماي ذوب و ويسكوزيته مذاب را كاهش ميدهند ولي در برابر تأثير شرايط آبوهوايي و مواد شيميايي پايدار نيستند. اين لعابها هنگامي كه مقدار زيادي CaO ،B2O3 و Al2O3 در لعاب موجود باشد در برابر مواد شيميايي پايدارتر ميشوند. در ضمن به خاطر قابليت حلاليتشان براي رنگ كردن محلولها مناسب هستند ولي براي تهيه رنگ و رنگدانه مناسب نميباشند.
لعابهاي بوراتي
اين لعابها در دماي پايين با حضور اكسيد بور ساخته ميشوند و در عين حال كه بدون سرب ميباشند اما براحتي ذوب شده و بواسطه ويسكوزيته و كشش سطحي كم، اكثراً بصورت سطح صاف و براق منجمد ميشوند.
اين لعابها داراي خواص بارزي از قبيل رواني بالا، تشكيل راحتتر لايه بافر، ضريب انبساط حرارتي پايين، استحكام مكانيكي و مقاومت به خراش بالا، احتمال ايجاد كدري در درصدهاي بالاي اكسيد بور، بالا بردن حلاليت اكسيدهاي رنگي و توليد رنگهاي جالب ميباشند.
تقسیمبندي بر حسب روش توليد
لعابهاي خام
لعابهاي خام به دليل قيمت كمترشان و مقاومت شيميايي و مكانيكي بالايي كه دارند مورد استفاده قرار ميگيرند و به دو دسته تقسيم ميشوند:
1- لعابهاي خامي كه رنگ بعد از پخت آنها مهم نيست و بر روي سفال، لولههاي استونور و گاهي بدل چيني فلدسپاتي اعمال ميشوند.
2- لعابهاي خامي كه رنگ بعد از پخت آنها بايستي سفيد باشد.
مشكل لعابهاي خام اين است كه بدنه خام بوسيله جذب آب دوغاب ابتدا انبساط پيدا كرده و سپس با تبخير آب يا نفوذ آن به داخل بدنه مجدداً منقبض ميگردد، كه اين امر منجر به تغيير حجم غيريكنواخت و ايجاد تنش و ترك در بدنه ميشود. مواد اوليه اين لعابها را رسيها، فلدسپات، بالكلي، تالك، ولاستونيت و…تشكيل ميدهند.
لعابهاي تبخيري (فرار)
لعابهاي تبخيري در حين پخت نهايي بر روي بدنههايي اعمال ميشوند كه خود به اندازه كافي فاز شيشهاي دارند. سيليس و آلوميناي لازم براي تشکيل فاز شيشهاي از بدنه و دگرگونساز شبکه از نمک قليايي تأمين ميشود.
بخار آب نيز در اين واکنش به عنوان کاتاليزور عمل ميکند. براي تهيه اين نوع لعابها روشهاي زير وجود دارد:
1- با انباشته شدن خاكستر فرار و ايجاد شرايط ذوب يوتكتيك بر روي سطح بدنه، در حين پخت با مواد سوختني
2- به وسيله بخار شدن تركيبات قليايي از مواد سوختني و واكنش با بدنه
3- با بخار شدن اجزاي تركيب لعاب قبل از لعاب كردن قطعه
4- از طريق واكنش بدنه با نمك قليايي پاشيده يا دميده شده كه در دماي پخت بالاي 1100 فوراً بخار ميشود.
لعابهاي فريتي
با توجه به اينكه لعاب مورد استفاده براي اين پروژه از نوع لعابهاي فريتي است و در بخش 1-13-4 به طور كامل بدان پرداخته شده، در اين قسمت تنها به ارائه توضيحي اجمالي در مورد اين لعابها اكتفا شده است.
بطور كلي مواد اوليه لعاب را زماني فريت ميكنند كه قصد داشته باشند مواد محلول در آب را به سيليكاتهاي غيرمحلول، يا مواد سمي را به مواد غيرسمي تبديل نمايند. براي تهيه لعاب غيرمحلول در آب با نقطه ذوب پايين، بايد مواد اوليه معدني و گدازآورها تحت يك فرآيند حرارتدهي قرار گيرد و پس از طي مراحل مختلف خروج گازي، اكسيدهاي مختلف تحت اثر انرژي موجود با يكديگر اتصال يوني برقرار نموده و فريت تهيه شود. فريت بخش بزرگي از سريهاي تركيب لعاب را تشكيل داده و معمولاً خود يك تركيب سراميكي ميباشد كه پس از ذوب، سرد شده و به تكههاي شيشهاي تبديل ميگردد. انواع فریتها را میتوان به صورت زیر در نظر گرفت:
× فريتهاي محتوي سرب
PbO يك اكسيد بازي است كه همراه با سيليكاتها به عنوان يك فلاكس خوب عمل ميكند و لعابهاي ساخته شده با آن، در حلكردن اكسيدهاي ديگر توانا هستند، لذا مقداري از بدنه را در خود حل ميكنند. از معضلات سرب، سميبودن و جذب آن توسط بدن است كه با انجام پروسه فريت سازي تا حدي مرتفع ميشود.
× فريتهاي محتوي بور
B2O3 اكسيدي است كه ميتواند جايگزين SiO2 شود. از ويژگيهاي B2O3 پايين آوردن نقطه ذوب است. مصرف ميزان زيادي از B2O3 در فريت بويژه هنگاميكه در فريت ZnO و CaO وجود داشته باشد باعث كدري لعاب ميشود. افزايش بور در فريت ابتدا باعث كم شدن و پس از 12% باعث افزايش ضريب انبساط حرارتي ميشود، كه اين امر ناشي از عملكرد B2O3 ابتدا به عنوان شبكهساز و در ادامه به عنوان دگرگونساز شبكه است.
تقسيمبندي بر حسب کاربرد
لعاب فلز
لعاب فلز عموماً در دماي 900-800 ذوب ميشود. اين نوع لعاب بايد چسبندگي خوبي با سطح فلز داشته و
ضرايب انبساط حرارتي آنها متناسب با يكديگر باشند. لعابهاي فلز، سطوح خارجي فلزات را در مقابل مواد شيميايي محافظت ميكنند و رنگ دلخواه را براي فلز ايجاد مينمايند. اغلب، سختي لعاب فلز بيش از خود فلز ميباشد، در صورتيكه لعاب سراميك معمولاً از سختي كمتري نسبت به بدنه سراميكي برخوردار است.
لعاب روي فلز از دو لايه تشكيل شده است. ابتدا يك لايه واسط به ضخامت حدود 1/0 ميليمتر بر روي فلز اعمال و پخته ميشود، كه اين لايه براي نزديك كردن ضريب انبساط حرارتي فلز و لايه رويي لعاب بكار ميرود. سپس لايه دوم كه ويژگيهاي ظاهري مورد نظر را دارد، بر روي لايه واسط پوشش داده ميشود.
لعاب سراميك
لعابهاي سراميكي گستره وسيعي از لعابها را شامل ميشوند كه بستگي به شرايط پخت و بويژه دماي پخت دارد. بدنهها ميتوانند تكپخت يا دوپخت باشند. در حالت تكپخت، ابتدا لعاب بر روي بدنه خام اعمال شده و سپس بدنه و لعاب به همراه هم حرارت داده ميشوند. در بدنههاي دوپخت، لعاب بر روي بدنه از پيش پخته شده اعمال ميگردد. در اين حالت دماي پخت بدنه ميتواند بالاتر يا پايينتر از دماي پخت لعاب باشد.
لعاب شيشه
در توسعه و بهبود لعابهاي شيشه، چهار خصوصيت اوليهاي كه وجود دارند عبارت است از: دماي ذوب، پايداري تركيب، پايداري شيميايي، ضريب انبساط حرارتي.
× دماي ذوب
از آنجاييكه تمامي لعابها بر روي بدنههاي شيشهاي شكل داده شده بكار ميرود، ضرورت دارد كه دماي ذوب از دماي نرم شدن شيشه كمتر باشد تا پخت مطلوب لعاب، بدون اعوجاج بدنه شيشهاي حاصل شود. لذا اين لعابها معمولاً بايد در زير 700 پخته شوند و به همين دليل معمولاً بصورت لعاب فريتي استفاده ميگردند.
× پايداري تركيب
تركيبات فلاكس موجود در لعاب بايستي تحت شرايط پخت عاديشان كريستاليزه نشوند و واكنشپذيري شيمياييشان، بايد از تشكيل تركيباتي كه رنگ شيشه را بطور معكوس تحت تأثير قرار ميدهند جلوگيري كند.
× پايداري شيميايي
امروزه تقاضاي افزوني در زمينه لعابهاي بسيار مقاوم در برابر اسيد و باز وجود دارد. لعابهايي كه در تماس با غذا هستند بايد علاوه بر مقاومت در مقابل اسيدها و سولفيدهاي مختلف، همزمان در برابر عوامل شوينده قوي قليايي در حين ظرفشويي نيز از خود مقاومت نشان دهند.
× ضريب انبساط حرارتي
لعابي كه ضريب انبساطش با شيشه پايه متناسب نباشد ترك ميخورد و در صورت بالا بودن اين اختلاف، تنش ناشي از عدم انطباق ضرايب انبساط حرارتي، سبب شكست شيشه ميشود.
براي اينكه لعاب با شيشهاي كه لعاب روي آن اعمال ميشود از لحاظ ضريب انبساط حرارتي انطباق داشته باشد، بايستي ضريب انبساط حرارتي خطي لعاب حدوداً 7-10×3 واحد كمتر از ضريب انبساط شيشه باشد. به عنوان مثال اگر يك شيشه ضريب 7-10×81 دارد پس لعاب بايد ضريبی در حدود 7-10×78 را داشته باشد.
در ادامه اين بحث براي تسلط بيشتر بر موضوع، به برخي از انواع لعابهاي شيشه اشاره شده است.
ـ رنگهايي كه قابليت شيشهاي شدن دارند
واژه رنگ شيشه براي زينتكاران واژهاي آشنا است و امروزه براي هر روكش قابل ذوب جهت شيشه، بكار ميرود. رنگهاي تزئيني شيشه اساساً شيشه بوروسيليكات زود ذوبي هستند كه به ميزان زياد رنگدانههايي از اكسيدهاي غيرآلي دارند. اين رنگها نقطه ذوب معين و دقيقي ندارند. مشخصه آنها در يك محدوده معين با شاخص موسوم به نقطه كمال كه تابعي از زمان و دماست بيان ميشود. در مقياس وسيع كلمه، رنگهاي اعمالي بر روي شيشه را ميتوان به صورت زير دستهبندي كرد:
الف- رنگهاي نامقاوم بسيار نرم ( 538-482)[2]
به عنوان گروهي از رنگها با درصد سرب بالا (80 ـ75 درصد)، با كدري كم و دامنه رنگي محدود، محسوب ميشوند بطوريكه امروزه عمدتاً تشكيلدهنده لعابهاي شفاف هستند.
ب- رنگهاي نامقاوم نرم ( 582-552)
در گذشته از اين رنگها عمدتاً براي تزئين ليوانهاي آب و زيرسيگاريها استفاده ميكردند ولي اكنون بدليل مقاومت كم آنها در برابر اسيدها و شويندهها، تقاضاي زيادي براي اين نوع رنگها وجود ندارد.
ج- رنگهاي نرم مقاوم در برابر اسيدها و سولفيدها
اين رنگها كه عموماً براي تزئين ليوانهاي آب و ظروف آرايش بكار ميروند، مقاومت خوبي را در برابر اسيدهاي ضعيف، فرسايش حاصل از دست به دست شدن و همچنين ايجاد لكه ناشي از شويندهها نشان ميدهند.
د- رنگهای مقاوم در برابر قلياييها ( 616-593)
اين رنگها شامل رنگهاي مورد استفاده در بطريهاي نوشابه است كه در آنها مقاومت در برابر شستشوي مكرر در محلولهاي داغ قليايي اهميت زيادي دارد.
ه- لعابهاي معماري ( 649-621)
مجموعهاي از لعابها هستند كه در برابر هوازدگي مقاومت خوبي دارند و لذا به عنوان پوشش بر روي سطوح بيروني آجرهاي ساختماني شيشهاي بكار ميروند.
و- رنگهاي با دماي آتشخواري بالا (رنگهاي مخصوص سطوح محدب)( 760-649)
اين رنگها را بر روي شيشه خميده، سطوح چاپ و لامپهاي روشنايي بكار ميبرند. ابتدا با روش چاپ سيلك، آرم روي شيشه تخت چاپ شده و سپس همزمان با خم كردن شيشه، رنگ آتشكاري ميشود. زمان آتشكاري معمولاً كوتاه (10 تا 20 دقيقه) بوده و حرارت تشعشعي از بالا روي شيشه اعمال ميگردد.
ـ لعابهاي قابل تبلور
اينها گروه دیگری از لعابها هستند كه جهت تزئين شيشههاي قابل تبلور بكار ميروند. لعاب روي شيشه مبنا زده شده و مثل خود شيشه متبلور ميگردد و در جريان تبلور شيشه ضريب انبساط بسيار كمي بدست ميآورد.
ـ لعابهاي خميري
اين لعاب بصورت سيستمهاي دوجزئي (كاتاليزور را درست قبل از كاربرد آن ميزنند) و سيستمهاي تكجزئي (كاتاليزور و لعاب بصورت يك مجموعه كامل ارائه ميگردد) با عنوان ترموستها در بازار عرضه ميشوند. عمر لعاب اول كوتاه يعني 4 تا 8 ساعت است ولي دومي را ميتوان حدود 3 ماه در انبار نگهداري كرد.
ـ لعابهاي دوگانه
در اواسط دهه 1960م. دو نوع لعاب دوگانه مخصوص ظروف يكبارمصرف نوشابههاي غيرالكلي ابداع شد كه يكي از طريق سطح چاپ گرم و ديگري از طريق سطح چاپ سرد اعمال ميشد. بطوريكه هر دو سيستم نيازمند بطريهاي كاملاً گرد بوده و در هر دو ميبايست بطريها را قبل از تزئين گرم كرد ( 130- 105).
مزيت اصلي فرايند دوگانه، بدليل سرعت نسبتاً بالاي ماشين و نازكي لايه رنگ، كمي هزينه تزئين ميباشد. اما با اين حال استفاده از اين لعابها مشكلاتي را نيز داراست كه ريشه در دو چيز دارد، يكي چسبندگي لعابها به بطريها در انبار و ديگري مشكلات اعمال موفق اين رنگها بر روي بطريهايي است كه كاملاً گرد نشدهاند.
ذوب لعاب و ويژگيهاي حالت مذاب
يك لعاب در درجه حرارت پخت خود بايد قادر به تشكيل مقدار مناسبي فاز مايع باشد. سيليس به عنوان عمدهترين اكسيد شيشهساز در لعابهاي سراميكها، داراي نقطه ذوب بالايي برابر 1710 است. بنابراين در عمل اكسيدهاي مناسبي بايد به سيليس اضافه شوند تا نهايتاً دماي پخت لعاب حاصل به اندازه مورد نظر كاهش يابد. اقداماتي كه براي كاستن درجه حرارت پخت لعاب صورت ميگيرد عبارتند از:
1- افزايش نسبت اكسيژن به سيليسيم در شبكه لعاب باعث گسستن پيوندهاي Si-O-Siو در نتيجه تضعيف شبكه گرديده و نقطه ذوب لعاب را كاهش ميدهد. بدين منظور عموماً از اكسيدهاي قليايي و قلياييخاكي استفاده ميشود. مهمترين گدازآورهاي قليايي عبارت از Li2O,PbO,Na2O,K2O,BaO,CaO,SrO,MgO,ZnO ميباشد.
اين اكسيدها از چپ به راست بر حسب گدازآوري مرتب گرديدهاند. در كنار اين اكسيدها بايد از اكسيد اسيدي B2O3 نیز به عنوان يكي ديگر از گدازآورهاي قوي نام برد.
2- استفاده از كاتيونهاي اصلاحكننده كوچكتر براي مثال استفاده از كاتيون سديم بجاي كاتيون پتاسيم
3- در شبكه لعاب چنانچه واحدهاي سهبعدي و چهاربعدي سيليس بوسيله واحدهاي دوبعدي و مثلثي BO3 جايگزين گردند، شبكه تضعيف شده و نقطه ذوب كاهش مييابد.
4- استفاده از مواد اوليه شبکهواسط باعث تضعيف شبكه و كاهش نقطه ذوب ميشود ولي در اين مورد استثنائات زيادي وجود دارد. براي نمونه افزايش مقدار Al2O3 در بسياري موارد، نقطه ذوب را بالا ميبرد.
5- تركيب متنوعتري از كاتيونها معمولاً باعث كاهش بيشتر دماي پخت لعاب ميگردد.
بر اين اساس در بررسيها فاكتوري موسوم به فاكتور فلاكس را تعريف ميكنند كه يكي از پارامترهاي مقايسهاي
بين لعابهاي مختلف محسوب ميشود، بطوريكه هرچه فاكتور فلاكس بيشتر باشد نشاندهنده زود ذوب شدن لعاب است كه باعث کاهش ویسکوزیته و دمای پخت میشود. اين فاكتور براي شناسايي و بررسي نوع و ميزان فلاكس موجود در لعاب بكار رفته و اثر آنها را بدست ميآورد. هر اكسيد، ثابت a مخصوص به خود را دارد كه با انجام تحقيقات گسترده بصورت جدول 2 تعريف شده است:
جدول 2: ثوابت ارائه شده براي محاسبه فاکتور فلاکس
a |
نام اكسيد |
a |
نام اكسيد |
a |
نام اكسيد |
2 |
PbO |
6/0 |
Fe2O3 |
32/0 |
Al2O3 |
1 |
Rb2O3 |
66/0 |
K2O |
6/0 |
BaO |
38/0 |
SiO2 |
88/0 |
Li2O |
1 |
B2O3 |
59/0 |
SrO |
54/0 |
MgO |
58/0 |
CaO |
6/0 |
ZnO |
6/0 |
MnO |
6/0 |
CuO |
32/0 |
ZrO2 |
66/0 |
Na2O |
6/0 |
FeO |
محاسبه فاكتور فلاكس لعاب با كمك گرفتن از فرمول زگر آن و با استفاده از رابطه صورت ميگيرد كه درآن F فاكتور فلاكس ميباشد. در اين رابطه X و Y با محاسبه فرمولهاي زير بدست ميآيند.
X= 0.32(ZrO2+Al2O3)+0.38(SiO2+TiO2)+0.19SnO2
در ضمن Lengersdorffبرای محاسبه تقریبی دمای پخت ((FT لعاب از فاکتور فلاکس، از روابط 1-7 و 1-8 بهره گرفت:
ضرایب s1 تا s10 مقدار مولی فلاکسها و مابقی مربوط به Al2O3، SiO2، ZrO2است.[3]
نمودار 2 نيز اثر اكسيدهاي مختلف را روي نقطه ذوب لعاب به صورتي شماتيك نمايش ميدهد.
به طور تئوریک باید گفت که کاهش اندازه ذرات پودری لعاب و استفاده از لعاب فریتی به جای لعاب خام و کاهش سرعت حرارتدهی یا افزایش زمان پخت باعث کاهش دمای پخت میشوند.
شکل 2: اثر اكسيدهاي مختلف روي نقطه ذوب لعاب
كشش سطحي
يك مولكول كه در داخل حجمي از مايع قرار گرفته است، از تمامي جهات به يك اندازه تحت تأثير نيروهاي جاذبه مولكولهاي اطراف خود قرار ميگيرد، ولي در مورد مولكولهايي كه در سطح مايع قرار گرفتهاند، نيروهاي جاذبه مولكولها در تمامي جهات برابر نبوده و چنين مولكولهايي به طرف داخل جذب ميگردند. اين نيروهاي جاذبه دروني نهايتاً در سطح مايع باعث ايجاد تنش كششي، معروف به كشش سطحي ميشوند كه به موازات سطح و مرز خارجي مايع عمل نموده و مانند پوستهاي سطوح خارجي مايع را دربرگرفته و تمايل دارند كه سطح مايع را به كمترين حد ممكن كاهش دهند. از اثرات مضر زياد بودن كشش سطحي، توليد شديد حفره، خالي ماندن لعاب از كنارهها و لبههاي بدنه، حفرههاي تهسوزني و غيره است.
از طرف ديگر لعابهايي با كشش سطحي كم، تمايل به شره نمودن از سطح بدنهها را داشته و در مقابل، با جذب بهتر در داخل بدنه، به اصطلاح آن را تر ميكنند زیرا مذاب رقیق باعث بهتر چسبیدن لعاب به بدنه میگردد. در اين حالت لايه مذاب يكنواختتر شده و سطح آن صافتر ميشود.
هنگامي كه قرار باشد دو لعاب با كشش سطحي مختلف بر روي يكديگر پوشانده شوند، لعابي كه كشش سطحي كمتري دارد بر روي لعاب ديگر جاري ميگردد. از اين حقيقت براي مقاصد تزئيني استفاده ميشود.
معمولاً، لعابهايي با ويسكوزيته بالا، داراي كشش سطحي قابلملاحظهاي هستند. با وجود اینکه اين نكته را نمیتوان به صورت يك قانون كلي مطرح کرد اما با توجه به ارتباط بين اين دو پارامتر ميتوان گفت كه تركيب لعاب و اكسيدهاي تشكيلدهنده آن، همانطور كه بر ويسكوزيته مؤثرند بر كشش سطحي نيز تأثير ميگذارند.
براي سنجش كشش سطحي يك مايع (دوغاب يا مذاب لعاب)، يك لوله با قطر معين را به داخل مايع وارد كرده و در آن لوله ميدمند، تا حبابهايي توليد شده، رشد كرده و در نهايت آزاد گردند. قطر لوله، عمقي كه لوله درون مايع فرو رفته و فشاري كه لازم است تا حباب رها شود، درون رابطه مخصوصي قرار داده ميشود و از آن طريق كشش سطحي بدست ميآيد.
براي هر يك از اكسيدهاي تشكيلدهنده ضرايبي به نام "ضرايب ديتزل" وجود دارد كه بر اساس قانوني موسوم به قانون جمعپذيري[4] با ضرب درصد هر اكسيد در ضريب مربوطه و جمع نتايج، مقدار كشش سطحي لعاب در 900 بر حسب Dyn/cm بدست خواهد آمد. با افزايش درجه حرارت، حركت بيشتر اتمهاي تشكيلدهنده لعاب باعث كاهش كشش سطحي گرديده و بنابراين چنانچه محاسبه كشش سطحي لعاب در درجه حرارتهاي بالاتر از 900 مورد نظر باشد، لازم است به ازاي هر 100 افزايش درجه حرارت، 4 واحد از مقدار كشش سطحي كم گردد و بالعكس. به طور کلی کشش سطحی در دمای پخت T از رابطه زیر محاسبه ميشود:
)900-FT )04/0
: کشش سطحی لعاب در دمای T
FT: دمای پخت لعاب بر حسب درجه سليسيوس
: کشش سطحی لعاب در دمای 900
توانايي لعاب براي تر نمودن بدنه، علاوه بر تركيب لعاب و درجه حرارت پخت به عوامل ديگري چون چسبندگي بين سطوح لعاب و بدنه نيز وابسته است. مهمترين عوامل لعاب نگرفتگي عبارتند از:
1- تركيب نامناسب لعاب
2- آلوده بودن سطح بدنه به وسيله چربيهاي مختلف و نيز گرد و غبار
3- انقباض بيش از حد لعاب خام ناشي از مصرف مقادير زياد كائولن، رسيهاي بسيار پلاستيك و يا مواد آلي
4- آسياب بيش از حد مواد اوليه لعاب و دانهبندي بسيار ريز، چراكه اين امر از اتصال صحيح و كامل بدنه و لعاب جلوگيري نموده و خطر لعاب نگرفتگي را افزايش ميدهد.
5- تشكيل لايه ضخيمي از لعاب در سطح بدنه بخصوص در لعابهايي كه داراي كشش سطحي بالايي هستند.
6- استفاده زياد از موادي چون اكسيد روي كه داراي انقباض زيادي در هنگام پخت ميباشند. در اين موارد جهت جلوگيري از لعاب نگرفتگي، اين مواد را كلسينه کرده و سپس مورد استفاده قرار ميدهند.
جدول 3: فاکتورهاي کشش سطحي اكسيدهاي مختلف (ضرايب ديتزل)
نام اكسيد |
نام اكسيد |
نام اكسيد | |||
4/3 |
SiO2 |
1/0 |
K2O |
2/6 |
Al2O3 |
8/3 |
SrO |
6/4 |
Li2O |
8/0 |
B2O3 |
3 |
TiO2 |
6/6 |
MgO |
7/3 |
BaO |
1/6 |
V2O5 |
5/4 |
MnO |
7/2 |
CaF2 |
7/4 |
ZnO |
5/1 |
Na2O |
8/4 |
CaO |
1/4 |
ZrO2 |
5/4 |
NiO |
5/4 |
CoO |
|
|
2/1 |
PbO |
5/4 |
Fe2O3 |
ويسكوزيته
يكي از مهمترين ويژگيهاي لعابها، ويسكوزيته آنها در درجه حرارت پخت ميباشد كه عامل مؤثري در ميزان نشستن لعاب روي بدنه است. اگر ويسكوزيته لعاب كم باشد، در درجه حرارتهاي بالاي پخت، لعاب بواسطه وزن خود حركت كرده و به اصطلاح شره مينمايد. در صورت قرارگيري چنين لعابي بر روي بدنههاي متخلخل، سطح صافي را بعد از پخت نخواهيم داشت. چراكه لعاب به داخل تخلخلها نفوذ كرده و منجر به تغيير در تركيب شيميايي بدنه ميگردد. در صورتي كه ويسكوزيته لعاب، زياد باشد؛ ميتواند از عوامل مهم در جلوگيري از تبلور آن محسوب شود. از طرف ديگر لعابهاي با ويسكوزيته بالاي بيش از حد، قادر نيستند سطوح صاف و یکنواخت بوجود آورند و معمولاًً در سطح چنين لعابهايي نقص تهسوزني، حبابهاي كوچك و سوراخهاي ريز ديده ميشود. همچنين در اين دسته از لعابها، در درجه حرارتهاي بالاي پخت، حبابهاي موجود در فاز مايع قادر به خروج نبوده و سطح لعاب حالتي تاولزده پيدا ميكند. در عمل جهت خروج حبابها، در بالاترين درجه حرارت پخت به لعاب فرصت كافي داده ميشود.
رابطه ذیل رابطهاي بين سرعت خروج حبابها و ويسكوزيته مايع ميباشد كه تحت عنوان فرمول استوكز بكار گرفته ميشود و بر اساس آن با افزايش ويسكوزيته، سرعت خروج حباب كاهش مييابد [33].
(cm) شعاع حباب: r
(cm/sec) سرعت صعود حباب:V
(P)ويسكوزيته:
(gr/cm3) دانسيته لعاب:
(981cm/sec2) شتاب ثقل: g
واحد ويسكوزيته در سيستم GGS پوآز ميباشد. براي محاسبه ويسكوزيته بر حسب دما، فرمول زگر و فاكتورهاي ويژه اكسيدها لازم است تا با استفاده ار رابطه زیر اين امر صورت گيرد.
تمامي اكسيدها بر پايه يك مول SiO2 محاسبه ميگردد و اگر با Pi نشان داده شوند، مقادير A، B و T0 طبق روابط بالا محاسبه ميشوند:
)
Pi: مول بر حسب يك مول SiO2
ai , bi , ti: فاكتورهاي ويژه ويسكوزيته براي اكسيدهاي مختلف
جدول: فاكتورهاي ويژه ويسكوزيته براي اكسيدهاي مختلف
t |
b |
a |
|
4/294 |
4/2253 |
5183/1 |
Al2O3 |
4/521 |
1/7272 |
88/15 |
B2O3 |
3/544 |
3/3919- |
6030/1 |
CaO |
0/321- |
6/1439- |
8350/0 |
K2O |
0/384- |
3/5285 |
4936/0 |
MgO |
07/25- |
7/6039- |
4788/1- |
Na2O |
5/275- |
0/5880- |
3058/1- |
PbO |
با ارائه دماهاي T مختلف، نمودار ويسكوزيته برحسب دما را رسم كرده و دماهاي بحراني را بدست ميآورند.
از عوامل مهم در ويسكوزيته درجه حرارت، مدت زمان پخت، تركيب لعاب و اكسيدهاي تشكيلدهنده آن ميباشند. اكسيدهاي قليايي بيشترين تأثير را در كاهش ويسكوزيته، و اكسيد آلومينيوم بيشترين تأثير را در افزايش آن ايفا ميكنند. در ضمن از كوارتز، فلدسپات يا كائولن نیز برای بالا بردن ویسکوزیته لعاب بهره میگیرند.
نمونهای از نمودار ویسکوزیته شیشه به همراه نقاط مرجع متداول آن در شکل 3 نشان داده شده است.
شکل 3: نمودار ویسکوزیته شیشه به همراه نقاط مرجع متداول آن
لعابهاي قليايي با افزايش دما به راحتي جاري ميشوند، در صورتي كه ويسكوزيته لعاب سربي مخصوصاً لعاب حاوي بور زياد، آهسته تغيير ميكند و از اين جهت در محدوده دماهاي بالاتر قابل مصرف است.
چنانچه در شکل 4 مشاهده ميشود لعاب سرب و بور کدر شده تيتاني، ويسکوزيته پايينتري نسبت به لعاب سرب و بور شفاف دارد ولی با این حال با افزايش دما، ويسکوزيته هر سه لعاب کاهش مييابد.
شکل 4: نمودار ويسکوزيته بر حسب افزايش درجه حرارت براي سه نوع لعاب
1- لعاب کدر سرب و بور تيتاندار براي 1000
2- لعاب شفاف سرب و بور براي 1000
3- لعاب شفاف بور براي 1000
فراريت و تبخير اجزاء لعاب
بسياري از اكسيدهاي موجود در لعابها ممكن است در خلال پخت تبخير گرديده و باعث تغيير در تركيب لعاب شده و نيز تأثيرات مخربي در سطح فرآوردهها و ديرگدازهاي كوره بوجود آورند. در چنين مواردي ميتوان از ديرگدازهاي زيركني (سيليكات زيركونيوم ZrO2.SiO2) و يا زيركونيا (اكسيد زيركونيوم ZrO2) و يا از ديرگدازهاي معمولي با پوششي از زيركن استفاده نمود. نتايج تبخير اجزاء لعاب عمدتاً به شرح زير است:
1- اكسيدهاي گدازآور مانند K2O, Na2O, PbO يا B2O3 فرار هستند بطوريكه سهم آنها ميتواند آنقدر كم شود كه لعاب، ديگر بطوركامل ذوب نشود. تبخير ميتواند با استفاده زياد از MgO,CaO,Al2O3,SiO2 و يا استفاده از فريت در تركيب لعاب محدودتر گردد.
2- تبخير شدن اكسيدهاي رنگي مانند Cr2O3 و CuO ميتواند در لعاب، نقص ايجاد كند.
بطور كلي مهمترين عوامل مؤثر در فراريت لعابها را ميتوان تركيب شيميايي آنها، درجه حرارت، زمان پخت، محيط كوره و بالاخره فشار بخار اجزاي تشكيلدهنده لعاب دانست. هرچه دماي پخت افزايش يابد و هرچه سرعت جريان و تلاطم اتمسفر كوره بيشتر باشد، به همان نسبت تبخير اجزاي لعاب بيشتر خواهد شد. با این حال افزودن یکی از اکسیدهای فرار در لعاب لزوماً به مفهوم افزایش فراریت لعاب نمیباشد و حتی امکان کاهش این فراریت هم وجود دارد چراکه علاوه بر ترکیب، فاکتورهای دیگر نیز نقش بسزایی را در این مورد ایفا میکنند.
مقاومت شيميايي
مقاومت شيميايي لعابها در ارتباط با ظروف آزمايشگاهي و نيز ظروف خانگي داراي اهميت زيادي است. اكسيدهاي تشكيلدهنده لعاب نقش مؤثري را در اين زمينه دارا هستند. بطور كلي مقاومت شيميايي لعابهايي كه داراي درجه حرارت پخت بالاتري ميباشند، بيشتر است. اكسيدهاي قليايي تأثير زيادي را بر كاهش مقاومت شيميايي لعابها میگذارند. يونهاي قليايي در حفرههاي شبكه سيليسي، با پيوند ضعيفی حضور دارند، به نحوي كه در درجه حرارت معمولي محيط نيز حركت طبيعي اين يونها آنقدر ميباشد كه پيوندهاي ضعيف خود را گسسته و به سطوح خارجي شبكه راه میيابند و نهايتاً با تركيب شيميايي خارجي وارد واكنش میگردند.
پيوندهاي كاتيونهاي سديم در شبكه در مقايسه با يونهاي ليتيم و پتاسيم ضعيفتر بوده و بنابراين كاتيونهاي سديم مقاومت شيميايي لعاب را بيشتر از كاتيونهاي پتاسيم و ليتيم كاهش ميدهند. با توجه به اين مورد تعويض كاتيونهاي پتاسيم و ليتيم باعث افزايش مقاومت شيميايي لعاب ميگردد.
اكسيد روي در شبكه، چهاروجهيهاي ZnO4 را تشكيل ميدهد. هر چهاروجهي با دو كاتيون قليايي اتصال قوي برقرار مينمايد و باعث بسته شدن يك شكاف درون شبكه گرديده و لذا مقاومت شيميايي لعابها با حضور اكسيد روي افزایش ميیابد. اكسيد سيليسيم و اكسيد آلومينيوم نیز بطور مؤثري مقاومت شيميايي لعاب را افزايش ميدهند. چنانچه اكسيد بور جانشين قلياييها گردد، به دو دليل باعث افزايش مقاومت شيميايي ميگردد:
1- يونهاي قليايي كمتري در ترکیب لعاب وجود خواهند داشت.
2- با حضور مقادیر کم بور، چهاروجهيهاي BO4 در شبكه بوجود آمده كه در نهايت باعث تقويت شبكه ميگردند. با این حال بایستی در نظر گرفت که چنانچه اكسيد بور لعاب بسيار زياد باشد، خاصیت آنورمالی بور کاهش مقاومت شيميايي را موجب ميشود.
سختي
به مقاومت سطح ماده در برابر خراش و يا در برابر نفوذ عمقي، سختي گويند. انواع سختي لعاب را ميتوان در چهار گروه سختي خراش، سختي عمق، سختي سايش و سختي ضربه نام برد. ابتداييترين روش اندازهگيري سختي بر اساس جداول موهس ميباشد. روش ديگر روشD.P.H است كه در آن با استفاده از اثر يك سوزن هرمي شكل الماسه، بر سطح نمونه، ميزان سختي تعيين ميشود.
سختي لعاب نيز به مانند ساير خواص به تركيب شيميايي آن وابسته است. لعابهاي با درجه حرارت پخت بالاتر داراي سختي بيشتري ميباشند. بطور تجربي نشان داده شده است كه سختي خراش لعاب، با اضافه كردن اكسيدهاي زير از راست به چپ افزايش مييابد:
B2O3,SiO2,TiO2,Al2O3,ZnO,SnO2,CaO,MgO
اكسيد بور تا ميزان 12% در تركيب منجر به افزايش سختي خراش و براي مقادير بيشتر باعث نزول آن ميگردد.
مقاومت در مقابل سايش نيز با افزودن اكسيدهاي زير به ترتيب از راست به چپ افزايش مييابد كه در اينجا نيز اكسيد بور خاصيت آنورمالي خود را به صورتي مشابه با سختي خراش نشان ميدهد.
SiO2,B2O3,CaO,MgO,SrO,SnO2,Al2O3,PbO
انبساط حرارتي
تطابق و تناسب بين لعاب و بدنه عمدتاً بستگي به انبساط حرارتي لعاب دارد. با این حال عوامل ديگري نيز در اين مورد مؤثرند. مهمترين عوامل مؤثر در ايجاد و يا عدم ايجاد تطابق و تناسب بين لعاب و بدنه عبارتند از:
- اختلاف انبساط حرارتي لعاب و بدنه (كه عمدتاً به تركيب هر دو و نيز تنشهاي موجود بستگي دارد.)؛
- تمايل بدنه به انبساط رطوبتي؛
- لايه مياني حاصل از واكنش بين لعاب و بدنه كه به لايه بافر موسوم است.
در حين پخت لعاب، بديهي است كه لعاب به سطح بدنه حمله كرده و با آن وارد واكنش ميگردد. ضخامت و ماهيت لايه بافر تشكيل شده تأثير زيادي در تطابق بين لعاب و بدنه دارد. به تجربه ثابت گرديده است كه:
1- زمان پخت بيشتر باعث واكنش بهتر لعاب و بدنه گرديده و در نتيجه لايه بافر مناسبتري تشكيل ميگردد.
2- چنانچه پخت نهايي بدنه و لعاب مشتركاً انجام شود، بدنه و لعاب بهتر با يكديگر وارد واكنش ميشوند.
3- مقدار تخلخل بدنه عامل مؤثري در شدت واكنش بين بدنه و لعاب و در نتيجه تشكيل لايه بافر ميباشد.
4- لعابهايي كه قبلاً فريت شده باشند با بدنه بهتر وارد واكنش ميگردند.
ضريب انبساط حرارتي خطي عبارت از افزايش واحد طول بازاي ازدياد يك درجه سانتيگراد ميباشدكه براي اندازهگيري آن معمولاً از دستگاه ديلاتومتر استفاده ميشود. واحد ضریب انبساط حرارتی است که عموماً به صورت نشان داده میشود و به همین دلیل مقدار این ضریب برای مواد مختلف معمولاً کوچک است و به شکل اعدادی که ضرایب ده با توان منفی دارد نمايش داده میشوند. شیوه دیگری که البته عمومیت کمتری دارد آن است که تغییرات بر حسب قسمت بر میلیون (ppm) نشان داده شود. بطور كلي مقدار اين ضريب در محدوده دمايي مختلف، متفاوت بوده و بنابراين هنگام اشاره به ضريب انبساط خطي، همواره قيد ميگردد كه اندازهگيري در چه محدوهاي از درجه حرارت انجام شده است. مهمترين شرط ايجاد تطابق و تناسب بين لعاب و بدنه، مشابه بودن ضريب انبساط آنها ميباشد. هنگامي كه ضريب انبساط لعاب بيشتر از بدنه باشد، لعاب در حين سرد شدن تمايل پيدا ميكند، بيشتر از بدنه منقبض گردد، ولي با توجه به اتصال بين لعاب و بدنه و همچنين بدليل انقباض كمتر بدنه، نه تنها از وقوع اين عمل جلوگيري ميشود بلكه در نتيجه آن لعاب نيز تحت تنش كششي قرار ميگيرد. در اينصورت احتمال بروز تركهايي در سطح لعاب وجود خواهد داشت. علاوه بر اين اگر بدنه نازك باشد، احتمال دارد كه در نتيجه تمايل بيشتر لعاب به انقباض، بدنه تغيير شكل يافته و سطح لعابدار بدنه مقعر گردد.
اگر ضريب انبساط حرارتي لعاب و بدنه يكسان باشند، از لحاظ تئوريك هيچ نوع تركي در سطح لعاب ايجاد نخواهد شد. وليكن تجربه خلاف اين مطلب را ثابت ميكند، بدين معني كه در چنين مواردي، در سطح لعاب، در عمل و در هنگام مصرف تركهايي بوجود خواهد آمد، چراكه تغييرات درجه حرارت محيط بطور يكسان بدنه و لعاب را تحت تأثير قرار نداده، بلكه اين لعاب است كه قبل از بدنه تحت تأثير تغييرات درجه حرارت قرار ميگیرد و لذا عليرغم ضرايب انبساط برابر آنها، در عمل لعاب باز هم تحت تنش كششي قرار دارد.
اگر ضريب انبساط لعاب كمتر از بدنه باشد، بدنه تمايل دارد كه هنگام سرد شدن، بيشتر از لعاب منقبض گردد و در نتيجه به همراه خود، لعاب را تحت تنش فشاري قرار ميدهد. اگر تنش فشاري بيش از حد نباشد، لعاب قادر به تحمل آن بوده و نهايتاً اتصال محكمي بين بدنه و لعاب ايجاد ميگردد. ولي چنانچه فشار وارده به لعاب بيش از حد باشد، در لعاب عيب پوستهای شدن حاصل ميشود. بدين ترتيب نتيجه میشود كه براي ايجاد يك تناسب و اتصال صحيح بين لعاب و بدنه لازم است كه ضريب انبساط لعاب تا حدودي كمتر از ضريب انبساط بدنه بوده و به عبارت ديگر انقباض لعاب كمي كمتر از بدنه باشد، تا از این طریق لعاب تحت تنش فشاري قرار گيرد.
سراميست مشهور آلماني "هرمان زگر" از طريق تجربي، قوانيني را براي جلوگيري از وقوع ترك و پوسته شدن لعاب ارائه نموده است که عبارتند از:
1- افزايش مقدار سيليس در لعاب و يا كاهش مقدار گدازآورها (بجز اكسيد بور)؛
2- تعويض و جانشين نمودن مقداري از SiO2 موجود در لعاب بوسيله اكسيد بور؛
3- استفاده از گدازآورهايي با وزن معادل كمتر به جاي گدازآورهايي با وزن معادل بالاتر.
همانطور كه اشاره شد ضريب انبساط لعاب وابسته به تركيب آن ميباشد. هرچه پيوندها در شبكه لعاب ضعيفتر باشند، ضريب انبساط بيشتر خواهد شد. بنابراين ميتوان گفت كه اكسيدهاي سديم و پتاسيم بيشترين تأثير را در افزايش ضريب انبساط داشته و اكسيدهاي قلياييخاكي، اكسيدهاي ليتيم، سرب و يا روي با شدت كمتري ضريب انبساط لعاب را افزايش ميدهند و بطور معكوس اكسيدهاي شبكهساز (B2O3 و SiO2) باعث كاهش قابلملاحظهاي در مقدار ضریب انبساط حرارتي ميگردند. دانشمندان زيادي سعي كردند تا رابطهاي كمي بين مقادير اكسيدهاي مختلف و ضريب انبساط حرارتي لعاب پيدا نمايند و جداول زيادي نيز جهت رسيدن به اين هدف از طرف محققين ارائه شد كه مهمترين آنها جداول" اينگلش و ترنر" و نيز "وينكلمن و اسكات" ميباشد. در اين جداول بالاترين ضرايب، مربوط به اكسيدهاي سديم، پتاسيم و ليتيم است و كمترين آنها نیز به اكسيدهاي سيليسيم، بور و منيزيم مربوط ميشود. براي محاسبه تئوریکی ضريب انبساط حرارتي نيز از قانون جمعپذيري بهره ميگيرند، بطوریکه مقدار هر اكسيد تشكيلدهنده لعاب را در فاکتور ضريب انبساط حرارتي همان اكسيد كه در جدول 4 مشاهده ميگردد، ضرب كرده و نتايج حاصل را با يكديگر جمع مينمايند.
جدول 4: فاکتورهاي ضريب انبساط حرارتي اكسيدهاي مختلف بر اساس تحقیقات دانشمندان مختلف[5]
7-10×f |
نام اكسيد |
7-10×f |
نام اكسيد |
7-10×f |
نام اكسيد |
333/1 |
NiO |
70/1 |
Cr2O3 |
467/1 |
Al2F3 |
667/0 |
P2O5 |
733/0 |
CuO |
667/1 |
Al2O3* |
00/1 |
PbO* |
333/1 |
Fe2O3 |
00/1 |
BaO* |
2/1 |
Sb2O3 |
833/2 |
K2O* |
033/0 |
B2O3* |
267/0 |
SiO2* |
00/6 |
Li2O* |
833/0 |
CaF2 |
667/0 |
SnO2 |
033/0 |
MgO* |
667/1 |
CaO* |
367/1 |
TiO2* |
733/0 |
MnO |
667/0 |
CdO |
60/0 |
ZnO* |
467/2 |
NaF |
467/1 |
CoO* |
70/0 |
ZrO2 |
333/3 |
Na2O* |
467/1 |
Co3O4 |
سرعت سرد كردن لعابها و بطور كلي تاريخچه حرارتي آنها، عامل ديگري است كه مانند تركيب شيميايي لعاب تأثير بسيار زيادي در مقدار انبساط و انقباض آنها در ناحیه انتقال دارد. بطوریکه در این ناحیه گاه به جای انبساط، انقباض نموده و گاه انبساط شدید از خود بروز میدهند و لذا ضرایب انبساط حرارتی اندازهگیری شده در این ناحیه ضرایب انبساط حرارتی واقعی نخواهد بود؛ بطوریکه تفاوت در ضرایب انبساط حرارتی لعاب و زیرپایه نیز در آن چندان محسوس نیست. با این حال با توجه به اینکه معمولاً ضرایب انبساط حرارتی لعابها و شیشهها را در محدوده 300-20 اندازهگیری میکنند در عمل مشکلی بوجود نمیآید، چراکه در ناحیهای که شیشه صلب است تاریخچه حرارتی تأثیری بر مسیر گرمایش ندارد. بر همین اساس بحث در زمینه استحاله فازی در مواد اولیه را نیز بایستی منتفی دانست. بطور كلي لعابهاي داراي تنش، داراي ضريب انبساط حرارتي بيشتري نيز ميباشند. لذا تنشگيري لعابها و به عبارت بهتر نگهداشتن لعاب در دماي آنيل علاوه بر اينكه باعث از بين رفتن و يا كاهش تنشها گرديده و احتمال وقوع ترك در لعاب را كمتر مينمايد، منجر به كاهش مقدار انبساط حرارتي لعابها نيز ميگردد. دماي آنيل لعابها تا حدود زيادي به تركيب شيميايي لعاب وابسته است؛ ولي با توجه به تحقيقات انجام شده، هيچگونه رابطه خطي بين اين دو وجود ندارد. تحقيقات نشان ميدهند كه اكسيدهاي سديم و پتاسيم بشدت دماي آنيل را كاهش و اكسيدهای سرب و باريم با شدت كمتري اين عمل را انجام ميدهند. از سوي ديگر اكسيدهاي روي، كلسيم، آلومينيوم و بور باعث افزايش دماي آنيل ميگردند.
1- پخته شدن در مورد لعاب عبارت از آن است كه لعاب علاوه بر ذوب شدن، جريان آرامي نيز پيدا كند كه اولاً همه سطح را خوب بپوشاند و ثانياً حباب گازها از داخل آن خارج شود.
1- منظور از این درجه حرارت، حداکثر دمایی است که هریک از گروهها میتوانند تحمل کرده و مشخصههای خود را بروز دهند.
1- لازم به ذکر است اکسيدهای CuO ، FeO ، Fe2O3، MnO و Rb2O3که در جدول 2به ثوابت فلاکس آنها نیز اشاره شده است در این روش در نظر گرفته نمیشوند.
1- قانون جمعپذيري يا Additive Low به اينصورت بيان ميشود كه در مورد برخي از خواص يك ماده، اثر هر يك از اجزاء سازنده آن ماده، بر روي خاصيت مورد نظر، بستگي به غلظت آن جزء و ضريبي دارد كه مختص آن جزء است و از اين طريق ميتوان خاصيت مذكور را از روي نوع و اجزاء سازنده آن ماده، به صورتي تئوريك محاسبه كرد و لذا خواهيم داشت:
P=∑M(i)* F(i)
P= مقدار عددی خاصيت مورد نظر
M(i)= غلظت جزءi در ماده
F(i)= ضريب مربوط به جزء i براي محاسبه خاصيت مورد نظر
در لعابها اين قانون براي محاسبه برخي از خواص لعاب نظير ضريب انبساط حرارتي، فاكتور فلاكس، نسبت باز به اسيد، كشش سطحي و غيره استفاده ميشود.
اهميت اين موضوع در آن است كه بطور تئوري و صرفاً توسط يك محاسبه ساده ميتوان خاصيتي را در يك ماده محاسبه كرد كه بطور عملي اندازهگيري آن خاصيت مستلزم صرف هزينه و زحمت بسياري ميباشد و يا نياز به اندازهگيري آن خاصيت و مقايسه آنها براي تعداد زيادي ماده وجود دارد. اگرچه محاسبه اين خواص از اين طريق كاملاً دقيق نيست؛ اما دقتها تقريباً قابلقبول است و از طرفي ميتواند يك معيار اوليه را ارائه دهد .