تالک ( Talc )

 

تاريخچه:

 تالک يا سنگ صابون در قديم توسط سرخ پوستان در جزاير سانتاکاتالينا در امريکا به منظور مصارف زينتي و ظروف مورد استفاده قرار مي‌گرفته است. اين ماده در اواسط سال هاي 1800 به وسيله مهاجرين سفيدپوست در صنايع ساختماني،سنگ هاي زينتي و روکش کوره ها مورد استفاده قرار مي گرفت.

اکتشاف و استخراج کانسارهاي تالک درايران قدمت چنداني ندارد و به سال 1345 شمسي بر مي گردد.
نخستين معدن تالكي كه شناسايي شده و براي آن گواهي كشف صادر گرديده، معدن تالك ده موسي مي‌باشد. متعاقب آن اكتشافات ديگري در زمينه شناسايي تالك و بهده‌برداري از آنها صورت گرفت. ولي باوجود اين تا پيش از سال 1364 بررسي زمين شناسي واكتشافي منظمي بر روي هيچ يك از معادن تالك كشور صورت نگرفت. در واقع به محض اكتشاف ذخيره قابل قبول، پس از دريافت گواهينامه كشف، عمليات اكتشافي تعطيل شده و شروع به بهره‌برداري واستخراج به صورت غير اصولي مي‌نمودند.
بنابراين ارقام ذخيره چنين معادني نمي‌تواند ذخيرة قطعي يا احتمالي واقعي آن معادن را نشان دهد. از طرف ديگر وجود عناصر زيانبخش و ناخالص بودن درخور توجه تالك استخراجي و همچنين نبودن امكانات كانه آرايي و عرضه تالك مناسب با نياز صنايع مصرف كننده، سبب شده كه بهره‌برداري درتعدادي از اين معادن در مقياس كوچك و با وسايل و روشهاي ابتدايي انجام و در شمار ديگري از آنها به توقف كشيده شود.
تالك يك كاني سيليكات منيزيم آبدار تالك كمتر در طبيعت بصورت خالص يافت مي‌شود و غالباً داراي ناخالصي هاي آهن، A12O3، CaO،كربن، كوارتز و اكسيد منگنز مي‌باشدو به دليل خصوصيات منحصر به فرد فيزيكي و شيميايي كاربرد بسيار زيادي در صنايع مختلف نظير سراميك سازي، كاغذسازي، لاستيك سازي، پلاستيك سازي، لوازم آرايشي، بهداشتي و دارويي، ديرگدازها، مواد پوشاننده سقف ها و ديگر صنايع دارد.
تالك از نظر نحوه تشكيل يك كاني ثانويه است كه از دگرساني سنگهاي اولترامافيك و يا دگرگوني سنگهاي رسوبي غني از منيزيم نظير دولوميتها، مارنها. آهكهاي دولوميتي وشيل هاي غني از منيزيم حاصل مي‌شود.
تالكي كه در صنعت بكار مي‌رود از نظر كاني شناسي علاوه بر كاني تالك، شامل طيف وسيعي از كانيها مي‌شود نظير: پيروفيليت، سرپانتين، آنتوفيليت، كلريت، ترموليت و آكتينوليت، از طرف ديگر خود كاني تالك به توجه به تركيب كاني شناسي، شكل ظاهري، درجه خلوص و كاربرد آن در صنعت، انواع متفاوتي دارد مانند: استئاتيت، سنگ صابون، پات استون، رنسلائريت، گچ خياطي، لاوا، تالك مخلوط، تالك رشته‌اي و تالك نرم - ورقه‌اي.

مشخصات تالک:

 كاني تالك داراي تركيبات شيميايي سيليكات منيزيم آبدار به فرمول Mg3(Si4O10)(OH)2 مي‌باشد که در سيستم منوكلينيك متبلور شده است. اين كاني كمتر در طبيعت بصورت خالص يافت شده و به طور كلي در سنگهاي دگرگوني وجود دارد و در رده سيليكاتهاي ورقه اي قرار مي‌گيرد.

تركيب خالص اين كاني داراي 36/63 درصد سيليس و 98/31 درصد اكسيد منيزيم و 75/4 درصد آب مي‌باشد. رنگ آن معمولاً سفيد، سفيد نقره اي، سبز كمرنگ، خاكستري متمايل به سبز و سبز تيره مي‌باشد( بسته به نوع ناخالصي ودرجه خلوص آن). رنگ تالك درحالت كلوخه ممكن است خاكستري يا سبز باشد ولي به حالت پودري و خالص داراي رنگ سفيد درخشان مي‌باشد.
تالك داراي جلاي مرواريدي نيمه شفاف و لمس چرب دارد. وزن مخصوص نوع خالص آن بين 7/2 تا 8/2 متغير است. در صورت خالص بودن، تالك داراي سختي يك مي‌باشد ( نرمترين كاني در جدول موهس كه با ناخن خط برمي‌دارد).
از لحاظ شكل ظاهري تالك بندرت داراي بلورهاي مسطح مي‌باشد. اغلب توده‌اي با ساختمان داخلي ورقه‌اي، همچنين توده‌اي دانه‌اي، فشرده و مخفي بلورين (كريپتوكريستالين) است. كليواژ تالك كامل است. يعني باعث صفحات نازك قابل انحناء ولي بدون خاصيت ارتجاعي مي‌گردد.

تالكي كه در صنعت بكار مي‌رود از نظر كاني شناسي، فزون بر خود كاني تالك، طيف وسيعي از كانيها را شامل مي‌شود كه بهترين آنها عبارتند از:
تالك مورد استفاده در صنعت علاوه بر خود تالك طيف وسيعي از كاني ها را شامل مي‌گردد كه مهمترين آنها پيروفيليت، سرپانتين، آنتوفيليت، ترموليت و آكتينوليت مي‌باشند. اين كانيها در طبيعت معمولاً با تالك همراه هستند.
تالك يك كاني خنثي، غيرساينده و نرم است كه به راحتي پودر مي‌شود و به عنوان پركننده در رنگ، پلاستيك، كاغذ، لاستيك، چسب، داروسازي و گچ بكار مي‌رود.

کاني هاي تالک:

 با توجه به تركيب كاني شناسي، درجه خلوص، وجود ناخالصي مختلف و نوع ناخالصي ها و كاربرد، تالك انواع مختلفي دارد كه به شرح زير مي‌باشد:


•تالک Talc ( Steatite )
اين کاني سيليکات منيزيم آب دار با فرمولMg3Si4O10(OH)2 است که در سيستم مونوکلينيک و تري کلينيک متبلور مي شود و به رنگ سبز کم رنگ تا سبز تيره يا خاکستري متمايل به سبز و همچنين سفيد، سفيد- نقره اي، خاکستري، متمايل به قهوه اي و در حالت پودري معمولاً به رنگ سفيد است. تالک داراي جلاي مرواريدي و لمس چرب بوده و نيمه شفاف است و داراي سختي 1 و چگالي 83/2 – 58/2 مي باشد. اين کاني در رده سيليکات هاي ورقه اي قرار مي گيرد.
تالک کمتر در طبيعت به صورت خالص يافت مي شود. اين کاني اگر به صورت خالص باشد از 36/63% SiO2 =،98/31 % MgO = و 75/4 % H2O = تشکيل شده است.
کاني هاي : ترموليت Ca Mg3 (SiO3)4، سرپانتين 3MgO.2SiO2.2H2O، منيزيت MgCO3، کلسيت CaCO3، آنتوفيليتMg7(Si4O11)2(OH)2، ميکاK(Mg,Fe)3AlSi3O10(OH,F)2، کلريت 5(Mg,Fe)O.Al2O3.3SiO2.4H2O، دولوميت )2 (Ca,Mg)(CO3به عنوان کاني همراه و در پيوند با تالک در ذخاير اين ماده معدني به چشم مي خورند.
ناخالصي هاي آهن مانند ليمونيت FeO(OH).nH2O، منيتيتFe2O3، پيريت FeS2، کربن، کوارتز و اکسيد منگنز MnO نيز ممکن است همراه تالک وجود داشته باشد.

•استئاتيت (Steatite) يا سنگ صابون Soapstone

سنگ صابون (Soap Stone) اصطلاح اصطلاحي است براي سنگهاي توده‌اي که کاني تالک در آن از مقادير متفاوت در حد خالص تا کمتر از 50 % را در بر مي گيرند.
در واقع معمولاً واژه سنگ صابون براي سنگهاي توده‌اي تالكي و ناخالص و بسيار نرم بكار مي‌رود. حال آنكه تالک هاي توده اي با خلوص بالا را استئاتيت (Steatite)مي گويند. به سنگهاي صابون، طلق گدازه نيز اطلاق مي‌گردد.
از اين سنگ روي دستشوئي آزمايشگاههاي شيمي، سطح نيمكت‌ها، جعبه و تابلوهاي برق و سطح سنگها براي مصارف مخصوص كشيده مي‌شود.
رنگ آن سفيد يا خاكستري با سايه‌هاي مختلف، گاهي اوقات متمايل به سبز يا متمايل به قرمز با حالت چوبي يا صابوني است. استئاتيت غالبا بصورت متبلور است و كمتر از 5/1 درصد كلسيت، 5/1 اكسيدهاي آهن و 4 درصد آلومينا دارد. به آساني سوراخ شده، اره گرديده و به راحتي خرد مي‌شود. از اين نوع تالك عموماً در ساخت عايق‌هاي الكتريكي و الكترونيكي استفاده مي‌شود.
اخيراً استئاريت به نوعي تالک که براي ساخت عايق هاي الکترونيکي مناسب است، اطلاق مي شود.

•پات استون:
نمونه ناخالص توده‌اي تالك يا سنگ صابوني است. معمولا رنگ آن متمايل به خاكستري، سبز تيره، خاكستري آهني يا سياه متمايل به خاكستري مي‌باشد.

•رنسلائريت:
نمونه پذير و مورف (شكل كاذب) سنگ صابوني مي‌باشد. رنگ آن سفيد، سياه بوده و از تالك معمولي سخت‌تر است داراي حالت رشته‌اي بوده و جلاي زيادي دارد كه براي جا قلم و ادوات ونيز وسايل تزئيني بكار مي‌رود.

•گچ خياطي (گچ فرانسوي):
نوعي سنگ صابون نرم و توده‌اي است كه در خياطي براي نشان گذاشتن پارچه و لباس بكار مي‌رود. همچنين از گچ فرانسوي در توليد مواد شمعي و قلم ابرو استفاده مي‌گردد.

•پيروفيليت:
پيروفيليت يك سيليكات آلومينيوم آب دار(نمونه آلومينيوم‌دار تالك) به فرمول Al2Si4O10(OH)2 با ساختمان شبيه تالك ( به جاي منيزيم، آلومينيوم جانشين آن شده است) است.
پيروفيليت شباهت و تفاوت‌هاي زيادي با تالک دارد و به شكل‌هاي مختلف ظاهر مي‌شود، خواص آن به مواد همراه آن بستگي دارد.
پيروفيليت داراي خواص مشابهي با تالك نظير: عدم تاثير پذيري از لحاظ شيميايي، قدرت عايق‌پذيري بالا، نقطه ذوب بالا و قابليت هدايت الكتريكي پايين مي‌باشد و به همين جهت اغلب با تالك اشتباه مي‌شود. بيشترين كاربرد آن در صنايع سراميك و اجسام نسوز و مقاوم است. اين كاني با توجه به اينكه داراي خصوصيات مشابه با تالك است ولي از نظر ژنز متفاوت مي‌باشد و بيشتر در سنگهاي دگرگوني با تركيب اسيدي يافت مي‌شود.

كاني هاي مهم پيروفيليت :
پيروفيليت کلريتي
در اين نوع پيروفيليت مقدار 28-24 % , Al2O3 = 5/0-2/0 % , K2O = 2/0% Fe2O3 = مي باشد و به عنوان پرکننده در لاستيک، رنگ و پلاستيک استفاده مي شود.

پيروفيليت کلسدوني
در اين نوع پيروفيليت مقدار 15-13 % , Al2O3 = 5/0-2/0 % , K2O = 4/0% Fe2O3 = مي باشد و به عنوان نسوزهاي تماسي استفاده مي شود.

پيروفيليت کلسدوني
در اين نوع پيروفيليت مقدار 20-15 % , Al2O3 = 8/0-4/0 % , K2O = 5/0% Fe2O3 = مي باشد.

پيروفيليت سرسيتي
در اين نوع پيروفيليت مقدار 22-18 % , Al2O3 = 3-5/0 % , K2O = 5/0% Fe2O3 = مي باشد و به عنوان سفيد آلات، کاشي کف، چيني هاي الکتريکي استفاده مي شود.

ذخاير پيروفيليت به دو صورت گرمابي و دگرگوني يافت مي شوند. به هنگام آلتراسيون، در سنگهاي آذرين اسيدي و حد واسط به ويژه توفها و در شرايط مناسب در زونهاي مشخص، پيروفيليت تشكيل مي شود.
ذخاير پيروفيليت گرمابي بيشتر در زونهاي گسلي تشكيل مي شوند. در بيشتر ذخاير پيروفيليت، زون بندي منظم ديده مي شود. اين زون بندي از سطح به سوي عمق شامل: زون سيليسي، زون آلونيت، زون كائولينيت، زون پيروفيليت، زون سرسيت و سرانجام زون مونتموريونيت است. كاني هايي كه همراه با پيروفيليت پيدا مي شوند شامل: پيروفيليت، آلونيت، كلسدوني، كائولينيت، كلريت، دياسپور و سريسيت مي شوند. ذخاير پيروفيليت نوع دگرگوني از اهميت كمتري برخوردارند. توفهاي اسيدي در شرايط مناسب به پيروفيليت شيست دگرگون مي شوند.

•سرپانتين:
سيليكات منيزيم آبدار به فرمول Mg6(Si4O10)(OH)2 مي‌باشد. سرپانتين داراي شكستگي صدفي و لمس كمي صابوني است. ناخالصي‌هاي سرپانتين معمولا كلسيت و كوارتز مي‌باشد. موارد استفاده آن بطور عموم كارهاي زينتي و گاه بعنوان ساختماني است. نمونه‌هاي رشته‌اي آن كريزوتيل نام دارد كه به عنوان آزبست هاي تجارتي مورد استفاده واقع مي‌گردند.

•آنتوفيليت:
آنتوفيليت جزء دسته آمفيبولهاي ارتورومبيك است. تركيب شيميايي آن سيليكات آهن منيزيم است به فرمول (Mg,Fe)77Si8O22)(OH)2 شكل ظاهري آن معمولاً بصورت اجتماعي از سوزنهاي منشوري و يا رشته‌اي شعاعي است. آنتوفيليت يكي از انواع آزبست ها (پنبه نسوز) است و داراي خاصيت انعطاف‌پذيري اندك مي‌باشد و از مقاومت شيميايي بالايي در مقابل اسيدها و آلكالي‌ها برخوردار است. همچنين مقاومتش در مقابل افزايشي دما بسيار خوب مي‌باشد.

•ترموليت:
اين كاني جزو دسته آمفيبول هاي منوكلينيك است. تركيب شيميايي آن سيليكات منيزيم كلسيم‌دار به فرمول Ca2Mg5Si8O22(OH)2 مي‌باشد. ترموليت معمولي‌ترين و پايدارترين كاني گروه تالك است كه بصورت رشته‌اي يا لايه‌‌هاي بسيار نازك ديده مي‌شود. تالك ترموليتي كه گاهي تالك سخت خوانده مي‌شود، حاوي 6 تا 10 درصد كلسيت و مقداري دولوميت است و درصدهاي مختلفي از تالكهاي ورقه‌اي نرم، سرپانتين‌هاي گروه تالك و مواد آمفيبولي غير آزبستي را نيز دارد.

•لاوا:
اصطلاحي است كه دربازرگاني تجارتي براي بلوك‌هاي تالك يا فرآورده‌هاي تالك هاي بلوكي بكار برده مي‌شود.

•تالك مخلوط:
تالك مخلوط در واقع مخلوطي از تالك نرم، روشن شيستي، تالك نرم ورقه‌اي، سرپانتين، دولوميت، كلسيت و تعدادي كانيهاي فرعي مي‌باشد. تالك مخلوط با درجه خلوص پايين حاوي تالك، كلريت و دولوميت است.

•تالك رشته‌اي:
تالك رشته ای به تالك هايي اطلاق مي‌شود كه حاوي مقدار گسترده‌اي كانيهاي آزبستي باشد.

•تالك نرم - ورقه‌اي:
تالك نرم - ورقه‌اي حاصل متاسوماتيسم سنگهاي كربنات منيزيم‌دار رسوبي است كه غالبا حاوي كلريت مي‌باشد و بيشترين مورد استفاده را در بين ديگر انواع تالك دارد.

تأثيرات زيست محيطي:

از نظر ايمني در محيط هاي كار حد آستانه اي براي ذرات تالك در نظر گرفته شده كه حدود 22 ميلي گرم در هر متر مكعب هوا مي باشد. مقدار حد در مورد تالك هاي صنعتي در بردارنده ناخالصيهاي مضر مثل سيليس آزاد كمتر از اندازه بالا است. در صورتي كه حداكثر مجاز ناخالصيهايي از الياف آزبست مانند كريزوتيل، آنتوفيليت و ترموليت عبارت از دو رشته با طول حدود 5 ميكرون در هر سانتي متر مكعب هوا است.

تاكنون پژوهش ها و انتشارات زيادي با سرطان زايي تالك هاي صنعتي صورت گرفته است. اين موضوع بيشتر به اين دليل مورد توجه قرار گرفته كه آثار بيماري زائي در تالك هاي ترموليتي ايالت نيويورک امريكا در كارگران ديده شده است.
تالك به ‌دليل داشتن كاني‌هاي رشته‌اي مانند ترموليت، آنتوفيليت و آكتينوليت قوانين تحت قوانين زيست‌ محيطي قرار گرفت.
در ژوئن 1992، OBHA آمريكا قانون نهايي براي حذف انواع غيرآزبستي آنتوفيليت، ترموليت و آكتينوليت را از استانداردهاي آزبست به تصويب رساند. انواع غيرآزبستي تحت محدوديت‌هايي قرار مي‌گيرد كه بويژه براي انواع تالك ترموليت‌دار كه در سراميك بكار مي‌رود مهم است.
از نظر ايمني در محيط‌هاي كار حد آستانه‌اي براي ذرات تالك در نظر گرفته شده كه طبق استانداردهاي جهاني حدود 2 ميلي گرم در هر متر مكعب هوا مي‌باشد. اين مقدار در مورد تالك‌هاي صنعتي در بردارنده ناخالصي‌هاي مضر نظير سيليس آزاد كمتر از حد بالا است. در حاليكه حداكثر مجاز ناخالصي‌هاي از الياف پنبه نسوز نظير كريزوتيل، آنتوفيليت و ترموليت عبارت از دو رشته با طول حدود 50 ميكرون در هر سانتي متر مكعب هوا است.
تاكنون مطالعات زيادي درخصوص آثار سرطان‌زايي تالك‌هاي صنعتي انجام پذيرفته است و اين امر به دليل پيدايش آثار اين بيماري در كارگران معادن تالك‌هاي ترموليتي نيويورك آمريكا بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
تا زماني كه طي فرآوري، درصد سيليس متبلور در پيروفيليت كمتر از 1% شود، پيروفيليت تحت قانون فوق قرار مي‌گيرد.

تالک ( Talc )

 

تاريخچه:

 تالک يا سنگ صابون در قديم توسط سرخ پوستان در جزاير سانتاکاتالينا در امريکا به منظور مصارف زينتي و ظروف مورد استفاده قرار مي‌گرفته است. اين ماده در اواسط سال هاي 1800 به وسيله مهاجرين سفيدپوست در صنايع ساختماني،سنگ هاي زينتي و روکش کوره ها مورد استفاده قرار مي گرفت.

اکتشاف و استخراج کانسارهاي تالک درايران قدمت چنداني ندارد و به سال 1345 شمسي بر مي گردد.
نخستين معدن تالكي كه شناسايي شده و براي آن گواهي كشف صادر گرديده، معدن تالك ده موسي مي‌باشد. متعاقب آن اكتشافات ديگري در زمينه شناسايي تالك و بهده‌برداري از آنها صورت گرفت. ولي باوجود اين تا پيش از سال 1364 بررسي زمين شناسي واكتشافي منظمي بر روي هيچ يك از معادن تالك كشور صورت نگرفت. در واقع به محض اكتشاف ذخيره قابل قبول، پس از دريافت گواهينامه كشف، عمليات اكتشافي تعطيل شده و شروع به بهره‌برداري واستخراج به صورت غير اصولي مي‌نمودند.
بنابراين ارقام ذخيره چنين معادني نمي‌تواند ذخيرة قطعي يا احتمالي واقعي آن معادن را نشان دهد. از طرف ديگر وجود عناصر زيانبخش و ناخالص بودن درخور توجه تالك استخراجي و همچنين نبودن امكانات كانه آرايي و عرضه تالك مناسب با نياز صنايع مصرف كننده، سبب شده كه بهره‌برداري درتعدادي از اين معادن در مقياس كوچك و با وسايل و روشهاي ابتدايي انجام و در شمار ديگري از آنها به توقف كشيده شود.
تالك يك كاني سيليكات منيزيم آبدار تالك كمتر در طبيعت بصورت خالص يافت مي‌شود و غالباً داراي ناخالصي هاي آهن، A12O3، CaO،كربن، كوارتز و اكسيد منگنز مي‌باشدو به دليل خصوصيات منحصر به فرد فيزيكي و شيميايي كاربرد بسيار زيادي در صنايع مختلف نظير سراميك سازي، كاغذسازي، لاستيك سازي، پلاستيك سازي، لوازم آرايشي، بهداشتي و دارويي، ديرگدازها، مواد پوشاننده سقف ها و ديگر صنايع دارد.
تالك از نظر نحوه تشكيل يك كاني ثانويه است كه از دگرساني سنگهاي اولترامافيك و يا دگرگوني سنگهاي رسوبي غني از منيزيم نظير دولوميتها، مارنها. آهكهاي دولوميتي وشيل هاي غني از منيزيم حاصل مي‌شود.
تالكي كه در صنعت بكار مي‌رود از نظر كاني شناسي علاوه بر كاني تالك، شامل طيف وسيعي از كانيها مي‌شود نظير: پيروفيليت، سرپانتين، آنتوفيليت، كلريت، ترموليت و آكتينوليت، از طرف ديگر خود كاني تالك به توجه به تركيب كاني شناسي، شكل ظاهري، درجه خلوص و كاربرد آن در صنعت، انواع متفاوتي دارد مانند: استئاتيت، سنگ صابون، پات استون، رنسلائريت، گچ خياطي، لاوا، تالك مخلوط، تالك رشته‌اي و تالك نرم - ورقه‌اي.

مشخصات تالک:

 كاني تالك داراي تركيبات شيميايي سيليكات منيزيم آبدار به فرمول Mg3(Si4O10)(OH)2 مي‌باشد که در سيستم منوكلينيك متبلور شده است. اين كاني كمتر در طبيعت بصورت خالص يافت شده و به طور كلي در سنگهاي دگرگوني وجود دارد و در رده سيليكاتهاي ورقه اي قرار مي‌گيرد.

تركيب خالص اين كاني داراي 36/63 درصد سيليس و 98/31 درصد اكسيد منيزيم و 75/4 درصد آب مي‌باشد. رنگ آن معمولاً سفيد، سفيد نقره اي، سبز كمرنگ، خاكستري متمايل به سبز و سبز تيره مي‌باشد( بسته به نوع ناخالصي ودرجه خلوص آن). رنگ تالك درحالت كلوخه ممكن است خاكستري يا سبز باشد ولي به حالت پودري و خالص داراي رنگ سفيد درخشان مي‌باشد.
تالك داراي جلاي مرواريدي نيمه شفاف و لمس چرب دارد. وزن مخصوص نوع خالص آن بين 7/2 تا 8/2 متغير است. در صورت خالص بودن، تالك داراي سختي يك مي‌باشد ( نرمترين كاني در جدول موهس كه با ناخن خط برمي‌دارد).
از لحاظ شكل ظاهري تالك بندرت داراي بلورهاي مسطح مي‌باشد. اغلب توده‌اي با ساختمان داخلي ورقه‌اي، همچنين توده‌اي دانه‌اي، فشرده و مخفي بلورين (كريپتوكريستالين) است. كليواژ تالك كامل است. يعني باعث صفحات نازك قابل انحناء ولي بدون خاصيت ارتجاعي مي‌گردد.

تالكي كه در صنعت بكار مي‌رود از نظر كاني شناسي، فزون بر خود كاني تالك، طيف وسيعي از كانيها را شامل مي‌شود كه بهترين آنها عبارتند از:
تالك مورد استفاده در صنعت علاوه بر خود تالك طيف وسيعي از كاني ها را شامل مي‌گردد كه مهمترين آنها پيروفيليت، سرپانتين، آنتوفيليت، ترموليت و آكتينوليت مي‌باشند. اين كانيها در طبيعت معمولاً با تالك همراه هستند.
تالك يك كاني خنثي، غيرساينده و نرم است كه به راحتي پودر مي‌شود و به عنوان پركننده در رنگ، پلاستيك، كاغذ، لاستيك، چسب، داروسازي و گچ بكار مي‌رود.

کاني هاي تالک:

 با توجه به تركيب كاني شناسي، درجه خلوص، وجود ناخالصي مختلف و نوع ناخالصي ها و كاربرد، تالك انواع مختلفي دارد كه به شرح زير مي‌باشد:


•تالک Talc ( Steatite )
اين کاني سيليکات منيزيم آب دار با فرمولMg3Si4O10(OH)2 است که در سيستم مونوکلينيک و تري کلينيک متبلور مي شود و به رنگ سبز کم رنگ تا سبز تيره يا خاکستري متمايل به سبز و همچنين سفيد، سفيد- نقره اي، خاکستري، متمايل به قهوه اي و در حالت پودري معمولاً به رنگ سفيد است. تالک داراي جلاي مرواريدي و لمس چرب بوده و نيمه شفاف است و داراي سختي 1 و چگالي 83/2 – 58/2 مي باشد. اين کاني در رده سيليکات هاي ورقه اي قرار مي گيرد.
تالک کمتر در طبيعت به صورت خالص يافت مي شود. اين کاني اگر به صورت خالص باشد از 36/63% SiO2 =،98/31 % MgO = و 75/4 % H2O = تشکيل شده است.
کاني هاي : ترموليت Ca Mg3 (SiO3)4، سرپانتين 3MgO.2SiO2.2H2O، منيزيت MgCO3، کلسيت CaCO3، آنتوفيليتMg7(Si4O11)2(OH)2، ميکاK(Mg,Fe)3AlSi3O10(OH,F)2، کلريت 5(Mg,Fe)O.Al2O3.3SiO2.4H2O، دولوميت )2 (Ca,Mg)(CO3به عنوان کاني همراه و در پيوند با تالک در ذخاير اين ماده معدني به چشم مي خورند.
ناخالصي هاي آهن مانند ليمونيت FeO(OH).nH2O، منيتيتFe2O3، پيريت FeS2، کربن، کوارتز و اکسيد منگنز MnO نيز ممکن است همراه تالک وجود داشته باشد.

•استئاتيت (Steatite) يا سنگ صابون Soapstone

سنگ صابون (Soap Stone) اصطلاح اصطلاحي است براي سنگهاي توده‌اي که کاني تالک در آن از مقادير متفاوت در حد خالص تا کمتر از 50 % را در بر مي گيرند.
در واقع معمولاً واژه سنگ صابون براي سنگهاي توده‌اي تالكي و ناخالص و بسيار نرم بكار مي‌رود. حال آنكه تالک هاي توده اي با خلوص بالا را استئاتيت (Steatite)مي گويند. به سنگهاي صابون، طلق گدازه نيز اطلاق مي‌گردد.
از اين سنگ روي دستشوئي آزمايشگاههاي شيمي، سطح نيمكت‌ها، جعبه و تابلوهاي برق و سطح سنگها براي مصارف مخصوص كشيده مي‌شود.
رنگ آن سفيد يا خاكستري با سايه‌هاي مختلف، گاهي اوقات متمايل به سبز يا متمايل به قرمز با حالت چوبي يا صابوني است. استئاتيت غالبا بصورت متبلور است و كمتر از 5/1 درصد كلسيت، 5/1 اكسيدهاي آهن و 4 درصد آلومينا دارد. به آساني سوراخ شده، اره گرديده و به راحتي خرد مي‌شود. از اين نوع تالك عموماً در ساخت عايق‌هاي الكتريكي و الكترونيكي استفاده مي‌شود.
اخيراً استئاريت به نوعي تالک که براي ساخت عايق هاي الکترونيکي مناسب است، اطلاق مي شود.

•پات استون:
نمونه ناخالص توده‌اي تالك يا سنگ صابوني است. معمولا رنگ آن متمايل به خاكستري، سبز تيره، خاكستري آهني يا سياه متمايل به خاكستري مي‌باشد.

•رنسلائريت:
نمونه پذير و مورف (شكل كاذب) سنگ صابوني مي‌باشد. رنگ آن سفيد، سياه بوده و از تالك معمولي سخت‌تر است داراي حالت رشته‌اي بوده و جلاي زيادي دارد كه براي جا قلم و ادوات ونيز وسايل تزئيني بكار مي‌رود.

•گچ خياطي (گچ فرانسوي):
نوعي سنگ صابون نرم و توده‌اي است كه در خياطي براي نشان گذاشتن پارچه و لباس بكار مي‌رود. همچنين از گچ فرانسوي در توليد مواد شمعي و قلم ابرو استفاده مي‌گردد.

•پيروفيليت:
پيروفيليت يك سيليكات آلومينيوم آب دار(نمونه آلومينيوم‌دار تالك) به فرمول Al2Si4O10(OH)2 با ساختمان شبيه تالك ( به جاي منيزيم، آلومينيوم جانشين آن شده است) است.
پيروفيليت شباهت و تفاوت‌هاي زيادي با تالک دارد و به شكل‌هاي مختلف ظاهر مي‌شود، خواص آن به مواد همراه آن بستگي دارد.
پيروفيليت داراي خواص مشابهي با تالك نظير: عدم تاثير پذيري از لحاظ شيميايي، قدرت عايق‌پذيري بالا، نقطه ذوب بالا و قابليت هدايت الكتريكي پايين مي‌باشد و به همين جهت اغلب با تالك اشتباه مي‌شود. بيشترين كاربرد آن در صنايع سراميك و اجسام نسوز و مقاوم است. اين كاني با توجه به اينكه داراي خصوصيات مشابه با تالك است ولي از نظر ژنز متفاوت مي‌باشد و بيشتر در سنگهاي دگرگوني با تركيب اسيدي يافت مي‌شود.

كاني هاي مهم پيروفيليت :
پيروفيليت کلريتي
در اين نوع پيروفيليت مقدار 28-24 % , Al2O3 = 5/0-2/0 % , K2O = 2/0% Fe2O3 = مي باشد و به عنوان پرکننده در لاستيک، رنگ و پلاستيک استفاده مي شود.

پيروفيليت کلسدوني
در اين نوع پيروفيليت مقدار 15-13 % , Al2O3 = 5/0-2/0 % , K2O = 4/0% Fe2O3 = مي باشد و به عنوان نسوزهاي تماسي استفاده مي شود.

پيروفيليت کلسدوني
در اين نوع پيروفيليت مقدار 20-15 % , Al2O3 = 8/0-4/0 % , K2O = 5/0% Fe2O3 = مي باشد.

پيروفيليت سرسيتي
در اين نوع پيروفيليت مقدار 22-18 % , Al2O3 = 3-5/0 % , K2O = 5/0% Fe2O3 = مي باشد و به عنوان سفيد آلات، کاشي کف، چيني هاي الکتريکي استفاده مي شود.

ذخاير پيروفيليت به دو صورت گرمابي و دگرگوني يافت مي شوند. به هنگام آلتراسيون، در سنگهاي آذرين اسيدي و حد واسط به ويژه توفها و در شرايط مناسب در زونهاي مشخص، پيروفيليت تشكيل مي شود.
ذخاير پيروفيليت گرمابي بيشتر در زونهاي گسلي تشكيل مي شوند. در بيشتر ذخاير پيروفيليت، زون بندي منظم ديده مي شود. اين زون بندي از سطح به سوي عمق شامل: زون سيليسي، زون آلونيت، زون كائولينيت، زون پيروفيليت، زون سرسيت و سرانجام زون مونتموريونيت است. كاني هايي كه همراه با پيروفيليت پيدا مي شوند شامل: پيروفيليت، آلونيت، كلسدوني، كائولينيت، كلريت، دياسپور و سريسيت مي شوند. ذخاير پيروفيليت نوع دگرگوني از اهميت كمتري برخوردارند. توفهاي اسيدي در شرايط مناسب به پيروفيليت شيست دگرگون مي شوند.

•سرپانتين:
سيليكات منيزيم آبدار به فرمول Mg6(Si4O10)(OH)2 مي‌باشد. سرپانتين داراي شكستگي صدفي و لمس كمي صابوني است. ناخالصي‌هاي سرپانتين معمولا كلسيت و كوارتز مي‌باشد. موارد استفاده آن بطور عموم كارهاي زينتي و گاه بعنوان ساختماني است. نمونه‌هاي رشته‌اي آن كريزوتيل نام دارد كه به عنوان آزبست هاي تجارتي مورد استفاده واقع مي‌گردند.

•آنتوفيليت:
آنتوفيليت جزء دسته آمفيبولهاي ارتورومبيك است. تركيب شيميايي آن سيليكات آهن منيزيم است به فرمول (Mg,Fe)77Si8O22)(OH)2 شكل ظاهري آن معمولاً بصورت اجتماعي از سوزنهاي منشوري و يا رشته‌اي شعاعي است. آنتوفيليت يكي از انواع آزبست ها (پنبه نسوز) است و داراي خاصيت انعطاف‌پذيري اندك مي‌باشد و از مقاومت شيميايي بالايي در مقابل اسيدها و آلكالي‌ها برخوردار است. همچنين مقاومتش در مقابل افزايشي دما بسيار خوب مي‌باشد.

•ترموليت:
اين كاني جزو دسته آمفيبول هاي منوكلينيك است. تركيب شيميايي آن سيليكات منيزيم كلسيم‌دار به فرمول Ca2Mg5Si8O22(OH)2 مي‌باشد. ترموليت معمولي‌ترين و پايدارترين كاني گروه تالك است كه بصورت رشته‌اي يا لايه‌‌هاي بسيار نازك ديده مي‌شود. تالك ترموليتي كه گاهي تالك سخت خوانده مي‌شود، حاوي 6 تا 10 درصد كلسيت و مقداري دولوميت است و درصدهاي مختلفي از تالكهاي ورقه‌اي نرم، سرپانتين‌هاي گروه تالك و مواد آمفيبولي غير آزبستي را نيز دارد.

•لاوا:
اصطلاحي است كه دربازرگاني تجارتي براي بلوك‌هاي تالك يا فرآورده‌هاي تالك هاي بلوكي بكار برده مي‌شود.

•تالك مخلوط:
تالك مخلوط در واقع مخلوطي از تالك نرم، روشن شيستي، تالك نرم ورقه‌اي، سرپانتين، دولوميت، كلسيت و تعدادي كانيهاي فرعي مي‌باشد. تالك مخلوط با درجه خلوص پايين حاوي تالك، كلريت و دولوميت است.

•تالك رشته‌اي:
تالك رشته ای به تالك هايي اطلاق مي‌شود كه حاوي مقدار گسترده‌اي كانيهاي آزبستي باشد.

•تالك نرم - ورقه‌اي:
تالك نرم - ورقه‌اي حاصل متاسوماتيسم سنگهاي كربنات منيزيم‌دار رسوبي است كه غالبا حاوي كلريت مي‌باشد و بيشترين مورد استفاده را در بين ديگر انواع تالك دارد.

تأثيرات زيست محيطي:

از نظر ايمني در محيط هاي كار حد آستانه اي براي ذرات تالك در نظر گرفته شده كه حدود 22 ميلي گرم در هر متر مكعب هوا مي باشد. مقدار حد در مورد تالك هاي صنعتي در بردارنده ناخالصيهاي مضر مثل سيليس آزاد كمتر از اندازه بالا است. در صورتي كه حداكثر مجاز ناخالصيهايي از الياف آزبست مانند كريزوتيل، آنتوفيليت و ترموليت عبارت از دو رشته با طول حدود 5 ميكرون در هر سانتي متر مكعب هوا است.

تاكنون پژوهش ها و انتشارات زيادي با سرطان زايي تالك هاي صنعتي صورت گرفته است. اين موضوع بيشتر به اين دليل مورد توجه قرار گرفته كه آثار بيماري زائي در تالك هاي ترموليتي ايالت نيويورک امريكا در كارگران ديده شده است.
تالك به ‌دليل داشتن كاني‌هاي رشته‌اي مانند ترموليت، آنتوفيليت و آكتينوليت قوانين تحت قوانين زيست‌ محيطي قرار گرفت.
در ژوئن 1992، OBHA آمريكا قانون نهايي براي حذف انواع غيرآزبستي آنتوفيليت، ترموليت و آكتينوليت را از استانداردهاي آزبست به تصويب رساند. انواع غيرآزبستي تحت محدوديت‌هايي قرار مي‌گيرد كه بويژه براي انواع تالك ترموليت‌دار كه در سراميك بكار مي‌رود مهم است.
از نظر ايمني در محيط‌هاي كار حد آستانه‌اي براي ذرات تالك در نظر گرفته شده كه طبق استانداردهاي جهاني حدود 2 ميلي گرم در هر متر مكعب هوا مي‌باشد. اين مقدار در مورد تالك‌هاي صنعتي در بردارنده ناخالصي‌هاي مضر نظير سيليس آزاد كمتر از حد بالا است. در حاليكه حداكثر مجاز ناخالصي‌هاي از الياف پنبه نسوز نظير كريزوتيل، آنتوفيليت و ترموليت عبارت از دو رشته با طول حدود 50 ميكرون در هر سانتي متر مكعب هوا است.
تاكنون مطالعات زيادي درخصوص آثار سرطان‌زايي تالك‌هاي صنعتي انجام پذيرفته است و اين امر به دليل پيدايش آثار اين بيماري در كارگران معادن تالك‌هاي ترموليتي نيويورك آمريكا بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
تا زماني كه طي فرآوري، درصد سيليس متبلور در پيروفيليت كمتر از 1% شود، پيروفيليت تحت قانون فوق قرار مي‌گيرد.

تالک ( Talc )

 

تاريخچه:

 تالک يا سنگ صابون در قديم توسط سرخ پوستان در جزاير سانتاکاتالينا در امريکا به منظور مصارف زينتي و ظروف مورد استفاده قرار مي‌گرفته است. اين ماده در اواسط سال هاي 1800 به وسيله مهاجرين سفيدپوست در صنايع ساختماني،سنگ هاي زينتي و روکش کوره ها مورد استفاده قرار مي گرفت.

اکتشاف و استخراج کانسارهاي تالک درايران قدمت چنداني ندارد و به سال 1345 شمسي بر مي گردد.
نخستين معدن تالكي كه شناسايي شده و براي آن گواهي كشف صادر گرديده، معدن تالك ده موسي مي‌باشد. متعاقب آن اكتشافات ديگري در زمينه شناسايي تالك و بهده‌برداري از آنها صورت گرفت. ولي باوجود اين تا پيش از سال 1364 بررسي زمين شناسي واكتشافي منظمي بر روي هيچ يك از معادن تالك كشور صورت نگرفت. در واقع به محض اكتشاف ذخيره قابل قبول، پس از دريافت گواهينامه كشف، عمليات اكتشافي تعطيل شده و شروع به بهره‌برداري واستخراج به صورت غير اصولي مي‌نمودند.
بنابراين ارقام ذخيره چنين معادني نمي‌تواند ذخيرة قطعي يا احتمالي واقعي آن معادن را نشان دهد. از طرف ديگر وجود عناصر زيانبخش و ناخالص بودن درخور توجه تالك استخراجي و همچنين نبودن امكانات كانه آرايي و عرضه تالك مناسب با نياز صنايع مصرف كننده، سبب شده كه بهره‌برداري درتعدادي از اين معادن در مقياس كوچك و با وسايل و روشهاي ابتدايي انجام و در شمار ديگري از آنها به توقف كشيده شود.
تالك يك كاني سيليكات منيزيم آبدار تالك كمتر در طبيعت بصورت خالص يافت مي‌شود و غالباً داراي ناخالصي هاي آهن، A12O3، CaO،كربن، كوارتز و اكسيد منگنز مي‌باشدو به دليل خصوصيات منحصر به فرد فيزيكي و شيميايي كاربرد بسيار زيادي در صنايع مختلف نظير سراميك سازي، كاغذسازي، لاستيك سازي، پلاستيك سازي، لوازم آرايشي، بهداشتي و دارويي، ديرگدازها، مواد پوشاننده سقف ها و ديگر صنايع دارد.
تالك از نظر نحوه تشكيل يك كاني ثانويه است كه از دگرساني سنگهاي اولترامافيك و يا دگرگوني سنگهاي رسوبي غني از منيزيم نظير دولوميتها، مارنها. آهكهاي دولوميتي وشيل هاي غني از منيزيم حاصل مي‌شود.
تالكي كه در صنعت بكار مي‌رود از نظر كاني شناسي علاوه بر كاني تالك، شامل طيف وسيعي از كانيها مي‌شود نظير: پيروفيليت، سرپانتين، آنتوفيليت، كلريت، ترموليت و آكتينوليت، از طرف ديگر خود كاني تالك به توجه به تركيب كاني شناسي، شكل ظاهري، درجه خلوص و كاربرد آن در صنعت، انواع متفاوتي دارد مانند: استئاتيت، سنگ صابون، پات استون، رنسلائريت، گچ خياطي، لاوا، تالك مخلوط، تالك رشته‌اي و تالك نرم - ورقه‌اي.

مشخصات تالک:

 كاني تالك داراي تركيبات شيميايي سيليكات منيزيم آبدار به فرمول Mg3(Si4O10)(OH)2 مي‌باشد که در سيستم منوكلينيك متبلور شده است. اين كاني كمتر در طبيعت بصورت خالص يافت شده و به طور كلي در سنگهاي دگرگوني وجود دارد و در رده سيليكاتهاي ورقه اي قرار مي‌گيرد.

تركيب خالص اين كاني داراي 36/63 درصد سيليس و 98/31 درصد اكسيد منيزيم و 75/4 درصد آب مي‌باشد. رنگ آن معمولاً سفيد، سفيد نقره اي، سبز كمرنگ، خاكستري متمايل به سبز و سبز تيره مي‌باشد( بسته به نوع ناخالصي ودرجه خلوص آن). رنگ تالك درحالت كلوخه ممكن است خاكستري يا سبز باشد ولي به حالت پودري و خالص داراي رنگ سفيد درخشان مي‌باشد.
تالك داراي جلاي مرواريدي نيمه شفاف و لمس چرب دارد. وزن مخصوص نوع خالص آن بين 7/2 تا 8/2 متغير است. در صورت خالص بودن، تالك داراي سختي يك مي‌باشد ( نرمترين كاني در جدول موهس كه با ناخن خط برمي‌دارد).
از لحاظ شكل ظاهري تالك بندرت داراي بلورهاي مسطح مي‌باشد. اغلب توده‌اي با ساختمان داخلي ورقه‌اي، همچنين توده‌اي دانه‌اي، فشرده و مخفي بلورين (كريپتوكريستالين) است. كليواژ تالك كامل است. يعني باعث صفحات نازك قابل انحناء ولي بدون خاصيت ارتجاعي مي‌گردد.

تالكي كه در صنعت بكار مي‌رود از نظر كاني شناسي، فزون بر خود كاني تالك، طيف وسيعي از كانيها را شامل مي‌شود كه بهترين آنها عبارتند از:
تالك مورد استفاده در صنعت علاوه بر خود تالك طيف وسيعي از كاني ها را شامل مي‌گردد كه مهمترين آنها پيروفيليت، سرپانتين، آنتوفيليت، ترموليت و آكتينوليت مي‌باشند. اين كانيها در طبيعت معمولاً با تالك همراه هستند.
تالك يك كاني خنثي، غيرساينده و نرم است كه به راحتي پودر مي‌شود و به عنوان پركننده در رنگ، پلاستيك، كاغذ، لاستيك، چسب، داروسازي و گچ بكار مي‌رود.

کاني هاي تالک:

 با توجه به تركيب كاني شناسي، درجه خلوص، وجود ناخالصي مختلف و نوع ناخالصي ها و كاربرد، تالك انواع مختلفي دارد كه به شرح زير مي‌باشد:


•تالک Talc ( Steatite )
اين کاني سيليکات منيزيم آب دار با فرمولMg3Si4O10(OH)2 است که در سيستم مونوکلينيک و تري کلينيک متبلور مي شود و به رنگ سبز کم رنگ تا سبز تيره يا خاکستري متمايل به سبز و همچنين سفيد، سفيد- نقره اي، خاکستري، متمايل به قهوه اي و در حالت پودري معمولاً به رنگ سفيد است. تالک داراي جلاي مرواريدي و لمس چرب بوده و نيمه شفاف است و داراي سختي 1 و چگالي 83/2 – 58/2 مي باشد. اين کاني در رده سيليکات هاي ورقه اي قرار مي گيرد.
تالک کمتر در طبيعت به صورت خالص يافت مي شود. اين کاني اگر به صورت خالص باشد از 36/63% SiO2 =،98/31 % MgO = و 75/4 % H2O = تشکيل شده است.
کاني هاي : ترموليت Ca Mg3 (SiO3)4، سرپانتين 3MgO.2SiO2.2H2O، منيزيت MgCO3، کلسيت CaCO3، آنتوفيليتMg7(Si4O11)2(OH)2، ميکاK(Mg,Fe)3AlSi3O10(OH,F)2، کلريت 5(Mg,Fe)O.Al2O3.3SiO2.4H2O، دولوميت )2 (Ca,Mg)(CO3به عنوان کاني همراه و در پيوند با تالک در ذخاير اين ماده معدني به چشم مي خورند.
ناخالصي هاي آهن مانند ليمونيت FeO(OH).nH2O، منيتيتFe2O3، پيريت FeS2، کربن، کوارتز و اکسيد منگنز MnO نيز ممکن است همراه تالک وجود داشته باشد.

•استئاتيت (Steatite) يا سنگ صابون Soapstone

سنگ صابون (Soap Stone) اصطلاح اصطلاحي است براي سنگهاي توده‌اي که کاني تالک در آن از مقادير متفاوت در حد خالص تا کمتر از 50 % را در بر مي گيرند.
در واقع معمولاً واژه سنگ صابون براي سنگهاي توده‌اي تالكي و ناخالص و بسيار نرم بكار مي‌رود. حال آنكه تالک هاي توده اي با خلوص بالا را استئاتيت (Steatite)مي گويند. به سنگهاي صابون، طلق گدازه نيز اطلاق مي‌گردد.
از اين سنگ روي دستشوئي آزمايشگاههاي شيمي، سطح نيمكت‌ها، جعبه و تابلوهاي برق و سطح سنگها براي مصارف مخصوص كشيده مي‌شود.
رنگ آن سفيد يا خاكستري با سايه‌هاي مختلف، گاهي اوقات متمايل به سبز يا متمايل به قرمز با حالت چوبي يا صابوني است. استئاتيت غالبا بصورت متبلور است و كمتر از 5/1 درصد كلسيت، 5/1 اكسيدهاي آهن و 4 درصد آلومينا دارد. به آساني سوراخ شده، اره گرديده و به راحتي خرد مي‌شود. از اين نوع تالك عموماً در ساخت عايق‌هاي الكتريكي و الكترونيكي استفاده مي‌شود.
اخيراً استئاريت به نوعي تالک که براي ساخت عايق هاي الکترونيکي مناسب است، اطلاق مي شود.

•پات استون:
نمونه ناخالص توده‌اي تالك يا سنگ صابوني است. معمولا رنگ آن متمايل به خاكستري، سبز تيره، خاكستري آهني يا سياه متمايل به خاكستري مي‌باشد.

•رنسلائريت:
نمونه پذير و مورف (شكل كاذب) سنگ صابوني مي‌باشد. رنگ آن سفيد، سياه بوده و از تالك معمولي سخت‌تر است داراي حالت رشته‌اي بوده و جلاي زيادي دارد كه براي جا قلم و ادوات ونيز وسايل تزئيني بكار مي‌رود.

•گچ خياطي (گچ فرانسوي):
نوعي سنگ صابون نرم و توده‌اي است كه در خياطي براي نشان گذاشتن پارچه و لباس بكار مي‌رود. همچنين از گچ فرانسوي در توليد مواد شمعي و قلم ابرو استفاده مي‌گردد.

•پيروفيليت:
پيروفيليت يك سيليكات آلومينيوم آب دار(نمونه آلومينيوم‌دار تالك) به فرمول Al2Si4O10(OH)2 با ساختمان شبيه تالك ( به جاي منيزيم، آلومينيوم جانشين آن شده است) است.
پيروفيليت شباهت و تفاوت‌هاي زيادي با تالک دارد و به شكل‌هاي مختلف ظاهر مي‌شود، خواص آن به مواد همراه آن بستگي دارد.
پيروفيليت داراي خواص مشابهي با تالك نظير: عدم تاثير پذيري از لحاظ شيميايي، قدرت عايق‌پذيري بالا، نقطه ذوب بالا و قابليت هدايت الكتريكي پايين مي‌باشد و به همين جهت اغلب با تالك اشتباه مي‌شود. بيشترين كاربرد آن در صنايع سراميك و اجسام نسوز و مقاوم است. اين كاني با توجه به اينكه داراي خصوصيات مشابه با تالك است ولي از نظر ژنز متفاوت مي‌باشد و بيشتر در سنگهاي دگرگوني با تركيب اسيدي يافت مي‌شود.

كاني هاي مهم پيروفيليت :
پيروفيليت کلريتي
در اين نوع پيروفيليت مقدار 28-24 % , Al2O3 = 5/0-2/0 % , K2O = 2/0% Fe2O3 = مي باشد و به عنوان پرکننده در لاستيک، رنگ و پلاستيک استفاده مي شود.

پيروفيليت کلسدوني
در اين نوع پيروفيليت مقدار 15-13 % , Al2O3 = 5/0-2/0 % , K2O = 4/0% Fe2O3 = مي باشد و به عنوان نسوزهاي تماسي استفاده مي شود.

پيروفيليت کلسدوني
در اين نوع پيروفيليت مقدار 20-15 % , Al2O3 = 8/0-4/0 % , K2O = 5/0% Fe2O3 = مي باشد.

پيروفيليت سرسيتي
در اين نوع پيروفيليت مقدار 22-18 % , Al2O3 = 3-5/0 % , K2O = 5/0% Fe2O3 = مي باشد و به عنوان سفيد آلات، کاشي کف، چيني هاي الکتريکي استفاده مي شود.

ذخاير پيروفيليت به دو صورت گرمابي و دگرگوني يافت مي شوند. به هنگام آلتراسيون، در سنگهاي آذرين اسيدي و حد واسط به ويژه توفها و در شرايط مناسب در زونهاي مشخص، پيروفيليت تشكيل مي شود.
ذخاير پيروفيليت گرمابي بيشتر در زونهاي گسلي تشكيل مي شوند. در بيشتر ذخاير پيروفيليت، زون بندي منظم ديده مي شود. اين زون بندي از سطح به سوي عمق شامل: زون سيليسي، زون آلونيت، زون كائولينيت، زون پيروفيليت، زون سرسيت و سرانجام زون مونتموريونيت است. كاني هايي كه همراه با پيروفيليت پيدا مي شوند شامل: پيروفيليت، آلونيت، كلسدوني، كائولينيت، كلريت، دياسپور و سريسيت مي شوند. ذخاير پيروفيليت نوع دگرگوني از اهميت كمتري برخوردارند. توفهاي اسيدي در شرايط مناسب به پيروفيليت شيست دگرگون مي شوند.

•سرپانتين:
سيليكات منيزيم آبدار به فرمول Mg6(Si4O10)(OH)2 مي‌باشد. سرپانتين داراي شكستگي صدفي و لمس كمي صابوني است. ناخالصي‌هاي سرپانتين معمولا كلسيت و كوارتز مي‌باشد. موارد استفاده آن بطور عموم كارهاي زينتي و گاه بعنوان ساختماني است. نمونه‌هاي رشته‌اي آن كريزوتيل نام دارد كه به عنوان آزبست هاي تجارتي مورد استفاده واقع مي‌گردند.

•آنتوفيليت:
آنتوفيليت جزء دسته آمفيبولهاي ارتورومبيك است. تركيب شيميايي آن سيليكات آهن منيزيم است به فرمول (Mg,Fe)77Si8O22)(OH)2 شكل ظاهري آن معمولاً بصورت اجتماعي از سوزنهاي منشوري و يا رشته‌اي شعاعي است. آنتوفيليت يكي از انواع آزبست ها (پنبه نسوز) است و داراي خاصيت انعطاف‌پذيري اندك مي‌باشد و از مقاومت شيميايي بالايي در مقابل اسيدها و آلكالي‌ها برخوردار است. همچنين مقاومتش در مقابل افزايشي دما بسيار خوب مي‌باشد.

•ترموليت:
اين كاني جزو دسته آمفيبول هاي منوكلينيك است. تركيب شيميايي آن سيليكات منيزيم كلسيم‌دار به فرمول Ca2Mg5Si8O22(OH)2 مي‌باشد. ترموليت معمولي‌ترين و پايدارترين كاني گروه تالك است كه بصورت رشته‌اي يا لايه‌‌هاي بسيار نازك ديده مي‌شود. تالك ترموليتي كه گاهي تالك سخت خوانده مي‌شود، حاوي 6 تا 10 درصد كلسيت و مقداري دولوميت است و درصدهاي مختلفي از تالكهاي ورقه‌اي نرم، سرپانتين‌هاي گروه تالك و مواد آمفيبولي غير آزبستي را نيز دارد.

•لاوا:
اصطلاحي است كه دربازرگاني تجارتي براي بلوك‌هاي تالك يا فرآورده‌هاي تالك هاي بلوكي بكار برده مي‌شود.

•تالك مخلوط:
تالك مخلوط در واقع مخلوطي از تالك نرم، روشن شيستي، تالك نرم ورقه‌اي، سرپانتين، دولوميت، كلسيت و تعدادي كانيهاي فرعي مي‌باشد. تالك مخلوط با درجه خلوص پايين حاوي تالك، كلريت و دولوميت است.

•تالك رشته‌اي:
تالك رشته ای به تالك هايي اطلاق مي‌شود كه حاوي مقدار گسترده‌اي كانيهاي آزبستي باشد.

•تالك نرم - ورقه‌اي:
تالك نرم - ورقه‌اي حاصل متاسوماتيسم سنگهاي كربنات منيزيم‌دار رسوبي است كه غالبا حاوي كلريت مي‌باشد و بيشترين مورد استفاده را در بين ديگر انواع تالك دارد.

تأثيرات زيست محيطي:

از نظر ايمني در محيط هاي كار حد آستانه اي براي ذرات تالك در نظر گرفته شده كه حدود 22 ميلي گرم در هر متر مكعب هوا مي باشد. مقدار حد در مورد تالك هاي صنعتي در بردارنده ناخالصيهاي مضر مثل سيليس آزاد كمتر از اندازه بالا است. در صورتي كه حداكثر مجاز ناخالصيهايي از الياف آزبست مانند كريزوتيل، آنتوفيليت و ترموليت عبارت از دو رشته با طول حدود 5 ميكرون در هر سانتي متر مكعب هوا است.

تاكنون پژوهش ها و انتشارات زيادي با سرطان زايي تالك هاي صنعتي صورت گرفته است. اين موضوع بيشتر به اين دليل مورد توجه قرار گرفته كه آثار بيماري زائي در تالك هاي ترموليتي ايالت نيويورک امريكا در كارگران ديده شده است.
تالك به ‌دليل داشتن كاني‌هاي رشته‌اي مانند ترموليت، آنتوفيليت و آكتينوليت قوانين تحت قوانين زيست‌ محيطي قرار گرفت.
در ژوئن 1992، OBHA آمريكا قانون نهايي براي حذف انواع غيرآزبستي آنتوفيليت، ترموليت و آكتينوليت را از استانداردهاي آزبست به تصويب رساند. انواع غيرآزبستي تحت محدوديت‌هايي قرار مي‌گيرد كه بويژه براي انواع تالك ترموليت‌دار كه در سراميك بكار مي‌رود مهم است.
از نظر ايمني در محيط‌هاي كار حد آستانه‌اي براي ذرات تالك در نظر گرفته شده كه طبق استانداردهاي جهاني حدود 2 ميلي گرم در هر متر مكعب هوا مي‌باشد. اين مقدار در مورد تالك‌هاي صنعتي در بردارنده ناخالصي‌هاي مضر نظير سيليس آزاد كمتر از حد بالا است. در حاليكه حداكثر مجاز ناخالصي‌هاي از الياف پنبه نسوز نظير كريزوتيل، آنتوفيليت و ترموليت عبارت از دو رشته با طول حدود 50 ميكرون در هر سانتي متر مكعب هوا است.
تاكنون مطالعات زيادي درخصوص آثار سرطان‌زايي تالك‌هاي صنعتي انجام پذيرفته است و اين امر به دليل پيدايش آثار اين بيماري در كارگران معادن تالك‌هاي ترموليتي نيويورك آمريكا بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
تا زماني كه طي فرآوري، درصد سيليس متبلور در پيروفيليت كمتر از 1% شود، پيروفيليت تحت قانون فوق قرار مي‌گيرد.

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

  آشنایی با خواص عمومی کانیها

کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً; معین که در زمین یافت می...
کانی عبارت است از عناصر یا ترکیبات شیمیایی طبیعی جامد ، همگن ، متبلور و ایزوتروپ با ترکیبات شیمیایی نسبتاً معین که در زمین یافت می شود. خواص فیزیکی کانیها در حدود مشخص ممکن است تغییر نمایند. کانیها به صورت اجسام هندسی با ساختمان اتمی منظم متبلور می گردند که به آن بلور می گویند. اگر بلور یک کانی را به قطعات کوچک و کوچکتر تقسیم نماییم سرانجام به کوچکترین جزء دارای شکل هندسی منظم خواهیم رسید که آن را واحد تبلور ، سلول اولیه و یا سلول واحد بلور می نامند. از کنار هم قراردادن واحدهای تبلور شبکه بلور که سازنده اجسام متبلور است ایجاد می گردد. .

بیش از 4000 گونه کانی توسط انجمن جهانی کانی شناسی (ima) شناسایی شده است. از این تعداد، 150 کانی را می توان جزو کانی های معمول و 50 کانی را می توان از کانی های تا ندازه ای کمیاب بشمار آورد. بقیه آن ها کانی های کمیاب یا بسیار کمیاب هستند.

● اختصاصات کانی ها :

کانیها را بر اساس خواص مختلفی دسته بندی می کنند این خواص عبارتند از:

ـ درجه سختی

ـ لومینسانس

ـ چگالی

ـ ماکل

ـ رخ

ـ سطح شکست

ـ خاصیت پیروالکتریسیته

ـ خاصیت پیزوالکتریسته

ـ لمس کانی

ـ رنگ در کانی ها

ـ رنگ خاکه

ـ انواع جلا

ـ شفافیت

ـ ضربه پذیری

ـ بو

ـ مزه

ـ خواص رادیواکتیویته

ـ خواص مغناطیسی

● درجه سختی:

درجه سختی، میزان مقاومت یک کانی در برابر خراشیده شدن را نشان می دهد.سختی کانی به نوع پیوند و چگونگی استقرار اتمها در مولکولهای آن بستگی دارد. برای مقایسه سختی، دوکانی را بر روی هم می کشند، کانی دارای سختی بیشتر بر روی کانی کم مقاومت تر خط می اندازد، و اگر دو کانی دارای سختی یکسان باشند می توانند بر روی همدیگر خط بی اندازند. البته باید توجه نمود که آیا واقعاً خراشیدگی پدید آمده است یا خیر، زیرا کانی های نرم ممکن است اثری از خود بر روی کانیهای مقاومتر پدید آورند که البته این اثر با مالش پاک می گردد.

برای سنجش سختی کانی های مختلف 10 کانی را به عنوان مبنای سختی انتخاب کرده اند و سختی سایر کانی ها را نسبت به آنها می سنجند. این مقیاس به نام مقیاس موس معروف است.

1) تالک

2) ژیپس

3) کلسیت

4) فلویورین

5) آپاتیت

6) ارتوز

7) کوارتز

8) توپاز

9) کرندوم

10) الماس

● رخ یا کلیواژ (Cleavage):

برخی از بلورها در امتدادهای بخصوصی به آسانی و به صورت سطوح صاف شکسته می شوند. این سطوح به نام سطوح رخ یا کلیواژ خوانده می شود. باید توجه داشت که سهولت شکستن کلیواژ در کانی های مختلف متفاوت است و حتی ممکن است یک کانی دارای امتداد کلیواژهای مختلف باشد

▪ رخ کامل (Prefect cleavage ) : درصورتی که کانی به راحتی و به صورت صفحات نازک با سطوح صاف و و صیقلی بشکند می گویند که داری رخ کامل است . مانند میکا و ژیپس .

▪ رخ خوبGood cleavage)) : هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ندارد . مانند کلسیت , نمک طعام , گالن .

▪ رخ مشخص : (Distinct cleavage) کانیهایی که دارای این نوع رخ هستند گاهی در جهات رخ و به صورت سطوح صاف و صیقلی میشکنند و گاهی با ایجاد سطوح ناهموار می شکنند مانند : فلدسپاتها , آمفیبولها .

▪ رخ ناقص : (Imperfect cleavage ) دراین نوع رخ ؛سطوح صاف بسیار کم است و عمدتاُ سطوح ناهموار ایجاد می شود . مانند بریل , آپاتیت

● چگالی کانیها (وزن مخصوص، وزن حجمی):

چگالی بلورهای دارای شکل هندسی منظم، از طریق محاسبه حجم جسم و تعیین نسبت حجم به وزن جسم بدست می آید. برای بدست آوردن چگالی کانیهای فاقد شکل معین می توان قطعه ای از کانی مورد نظر را به استوانه مدرج حاوی آب قرار داد. تفاوت سطح آب در قبل و بعد از قراردادن کانی برابر با حجم کانی می باشد.

همچنین می توان وزن یک نمونه را در هوا و به صورت غوطه ور در آب از طریق ترازو به دست آمد. چگالی کانیها به ترکیب شیمیایی آنها بستگی دارد، ناخالصی های موجود در یک کانی می تواند از جرم مخصوص آن کانی را تغییر دهد به همین دلیل جرم و به دنبال آن چگالی را بین دو عدد نزدیک به هم در نظر می گیرند.برخی از کانیها در آب محلول هستند، جهت محافظت از این نوع کانی ها در طول آزمایش، بهتر است از مایعاتی چون استون، الکل و بنزین استفاده نمود. البته باید چگالی این مایعات را قبلاً تعیین و با آب مقایسه نمود.در برخی از کانیها چگالی یکی از ویژگیهای مهم در شناسایی به شمار می رود، به عنوان مثال وزن مخصوص گالن و باریت بسیار بالا بوده در صورتی که دیاتومیت بسیار سبک می باشد.

● ماکل یا دو قلویی( Twining):

رشد توأم دو یا چند بلور هم شکل که از نظر بلورشناسی جزء یک گروه می باشند و از قوانین خاصی تبعیت می نمایند را دوقلویی می گویند. نمود این پدیده ایجاد عناصر تقارن ( صفحه تقارن , محور تقارن و غیره ) اضافی می باشد . دو نوع دوقلویی بسته به چگونگی قرار گرفتن بلورهای منفرد به طور ساده و با هم و یا در داخل یکدیگر تقسیم وجود دارد،که عبارتند از:

▪ ماکل تماسی(متقاطع) : که به دو قسمت ساده و پلی سسنتتیک ( چند گانه) تقسیم می شود.

▪ ماکل متداخل : به دو قسمت ساده و صلیبی تقسیم می شود

● سطح شکست( Fracture):

یکسان بودن قدرت پیوندهای شیمیایی در تمام جهات در برخی از کانیها سبب می شود کانیها در اثر ضربه به صورت نامنظم شکسته شوند سطح پدید آمده را سطح شکست می گویند. انواع شکستگی عبارتند از:

▪ شکستگی صدفی : (Conchoidal Fracture ) هرگاه سطح حاصل از شکستگی به صورت یک سطح صاف و مقعر که شبیه به سطح داخلی صرف دو کفه ایها است باشد به نام شکستگی صدفی نامیده می شود مانند شکستگی سنگ شیشه و کالسدوین.

▪ شکستگی رشته ای : ( Fibrous Fracture ) در این نوع شکستگی محل شکستگی مانند شکسته شدن چوب است و حالت رشته ای دارد . این نوع شکستگی در تومولیت و آکتینولیت دیده می شود .

▪ شکستگی مضرس : ( Hackly Fracture ) دراین حالت سطح شکستگی حالت داندانه ای و تیز دارد . این شکستگی در اغلب عناصر طبیعی مانند : طلا , مس , پلاتین دیده می شود .

▪ شکستگی ناهموار : ( Uneven Fracture ) در این توع شکستگی سطح ناهموار و زبری ایجاد می شود . این حالت در کانیهای سولفیدی ,آپاتیت و کاسیتریت دیده می شود .

● لومینسانس ( Luminescence ):

خاصیتی است که در برخی کانیها هنگام حرارت دادن آنها به صورت التهابی نورانی دیده می شود این این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد. (م-نظری جزوه آموزشی 1378)

به عبارتی دیگر هر گاه دسته ای اشعه نورانی به یک جسم تابیده شود معمولاً قسمتی از آن جذب و تبدیل به حرارت می شود. ولی در برخی از کانیها قسمتی از انرژی تبدیل به انرژی نورانی با طول موج بزرگتر شده و معمولاً رنگ آن عوض می شود. این قابلیت به نام خاصیت نوردهی یا لومینسانس خوانده می شود. (مدنی و شفیعی ـ زمین شناسی عمومی )

پدیده لومینسانس در اثر تغییر تراز الکترونها در اثر تحریک فیزیکی ایجاد می گردد. برخی از کانیها اگر تحت تأثیر نور شدید یا نور ماوراء بنفش و یا مالش شدید قرار گیرند این خاصیت را از خود بروز می دهند.

پدیده لومینسانس به انواع مختلفی تقسیم می شود که برخی از آنها عبارتند از فلورسانس، فسفرسانس، ترمولومنیلساس و تریبولومنیلساس می باشد.

▪ فلورسانس( Fluorescence) : اگر به محض قطع شدن محرک، نوری که ایجاد می شود از بین برود اصطلاحاً به آن فلورسانس گفته می شود. کانیهای دارای این خاصیت در نور فرابنفش تغییر رنگ می دهند مانند نور ساطع شده از شبرنگ خیابانها برای شناسایی این خاصیت می توان از لامپهای تست اسکناس استفاده نمود.

▪ فسفرسانس( Phosphorescence) : اگر تا مدتی پس از قطع انرژی این خاصیت نوردهی تا مدتی باقی بماند به نام فسفرسانس نامیده می شود مانند برخی از ساعتهای مچی که خاصیت شبرنگ دارند و در تاریکی نور از خود ساطع می کنند.کانی خالص هیچ وقت دارای خاصیت فسفرسانس نیست برای اینکه کانی دارای خاصیت مزبور باشد لازم است که در آن مقداری ناخالصی که فسفرزا گفته می شود وجود داشته باشد (دکتر قریب، شناخت سنگها جلد 2)

▪ ترمو لومینسانس( Thermoluminescene) : پدید ه ایی که طی آن برخی کانیها هنگام حرارت دادن به صورت التهابی ، نورانی دیده می شود این خاصیت در دمای بین 50 تا 100 درجه سانتیگراد در طیف مریی دیده می شود و در دمای بالاتر از 450 درجه سانتیگراد خاتمه می یابد.

▪ فتولومینسانس (Photoluminescence) : اگر لومینسانس بر اثر تحریک کانیها با نور مریی و یا پرتو فرابنفش پدیدار شود به نام فتولومینسانس نامیده می شود مثل : پیروفیلیت ( Pyrophylite )

▪ کاتولومینسانس ( Cathodoluminescence ) : اگر عامل محرکه پرتوهای کاتدیک یا پرتوx باشد به نام کاتدولومینسانس خوانده می شود مثل : گیبسیت Gibbsite

▪ تریبولومینسانس (triboluminescence) : گاهی پدیده لومینسانس بر اثر ضربه ایجاد می شود که به نام تریبولومینسانس نامیده می شود مثل : کوارتز ( Quartz )

▪ الکتولومینسانس ( Electroluminedcenec ) : گاهی اثر جریانات الکتریکی بر لومینسانس موثر است که به آن الکترولومینسانس گفته می شود

▪ کریستالولومینسانس ( Crysthlloluinescence ) : گاهی رشد و تشکیل کانی جدید نیز با تایش نور همراه است و بنام کریستالو لومینسانس خوانده می شود.

▪ ترمولومینسانس ( Thermoluminescence ) : گاهی در اثر حرارت کانیها خاصیت لومینسانس از خود نشان می دهند که در این صورت پدیده را ترمو لومینسانس گویند مثل : آپاتیت ( Apatite )

● خاصیت پیروالکتریسیته ( Pyroelectricity ) :

کانیهایی که در اثر حرارت دادن و یا سرد کردن دارای بارهای الکتریکی می شوند را گویند . البته این پدیده در بلورهایی مشاهده می گردد که فاقد مرکز تقارن می باشد. بارهای الکتریکی دو سر این کانیها مخالف همدیگر می باشد همچنین بارهای الکتریک هر قطب بر اثر سرد کردن مخالف با بارهای الکتریکی آن قطب بر اثر حرارت دادن است. در اثر گرم شدن در یکی از دو انتهای محور تقارن این نوع بلورها با رالکتریکی مثبت و در انتهای دیگر بار منفی به وجود می آید و هنگام سرد شدن این عمل معکوس می شود. بلور کوارتز به خوبی خاصیت پیروالکتریسیته از خود نمایش می دهد به طوریکه در رویه های آنها یکی در میان بارالکتریکی مثبت و منفی در اثر دما ایجاد می شود.از این خاصیت برای تبدیل انرژی حرارتی به انرژی الکتریکی بخصوص بهره برداری از انرژی خورشیدی استفاده می کنند . تورمالین یکی از کانیهایی است که دارای خاصیت پیروالکتریسیته می باشد.

● خاصیت پیزوالکتریسته ( Piezoelectricity ) :

بعضی از کانیها بر اثر فشارها و یا کششهای مکانیکی در جهات معینی دارای بارهای الکتریکی می شوند که در دو طرف کانی این بارها مخالف یکدیگرند هستند . مثلا کوارتز بر اثر فشار مکانیکی در جهت محور x و یا کشش در جهت محور y دارای بار الکتریکی مخالف در دو سر کانی و در جهت محور c می شود و اگر جهت فشار یا کشش را عوض کنیم بارهای دو سر بلور تغییر می کند . امروزه به علت مصرف زیاد صفحه های پیزوالکتریک آنها را از بلورهای مصنوعی اتیلن دیامین. تارترات، فسفات آلومینیوم و بعضی مواد دیگر به قیمت ارزان تهیه می کنند.

● لمس :

به وسیله دست زدن به کانیها می توان فهمید که کدام یک بیشتر و کدامیک کمتر دما را هدایت می کنند. به عنوان مثال توپار خیلی سردتر از کوارتز است چون کوارتز بیشتر هادی دما است. بعضی از کانیها لمس زبر و عده ای مثل تالک حالت صابون مانند و نرم و لغزنده ای دارند. و یا گرافیت و نفلین لمس چرب دارند. بعضی دیگر به دلیل داشتن خلل و فرج زیاد به زبان می چسبند مثل کایولن.

● رنگ ( Color ):

رنگ کانی ها معمولا خیلی متغیر است و بسته به عوامل فیزیکی و شیمیایی در حد وسیعی تغییر می کند. بطوری که نمی توان آن را جز مشخصه های اصلی در نظر گرفت. ولی رنگ خاکه کانی یعنی رنگی که در اثر مالش آن با یک صفحه چنین حاصل می شود، نسبتا ثابت تر است و در خیلی موارد به شناسایی کانی کمک می کند.

▪ ایدیوکروماتیک : ( Idiochromatic ) کانیهای خود رنگ را گویند . رنگ این کانیها به دلیل ترکیب شیمیایی یا ساختمان داخلی آنها است و همواره ثابت است مانند سبز مالاکیت یا رنگ آبی در لازوریت .

▪ آلوکرماتیک : ( Allochromatic ) کانیهای دگر رنگ را گویند . این نوع رنگ بدلیل وجود ناخالصی در کانی به وجود می اید و با توجه به انواع ناخالصی ؛ تنوع رنگی نیز دیده می شود . مثل کانی کوارتز که به رنگهای متنوعی دیده میشود .

▪ پزوروکرماتیک : (Pesudochromatic ) کانیهای دارای رنگ کاذب را گویند . این نوع زنگ در اثر انعکاس نور در سطوح مختلف کانیهای شفاف یا نیمه شفاف اینجاد می شود ؛ بدین صورت که شعاعهای نوری پس از برخورد به سطوح کریستالی کانیها در جهات مختلف منعکس می شوند و در نتیجه تداخل آنها رنگهای متفاوتی به چشم می خورد . مثل کانی لابرادوریت . در بعضی از کانیها مانند کالکوپریت تداخلی از چند رنگ به صورت رنگین کمان منعکس می شود .

● انواع جلا (Luster species):

اشعه ای که در سطح کانی منعکس می شود منظره ویژه ای به آن می دهد که به نام جلای کانی خوانده می شود. جلای کانی به خواص سطح و قدرت جذب آن بستگی دارد و به انواع فلزی ، الماسی ، شیشه ای ، صمغی ، مومی ، صدفی ، چرب و ابریشمی تقسیم می شود.

▪ جلای فلزی : (metallic Luster) این نوع جلا در کانیهایی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن , هماتیت و طلا.

▪ جلای نیمه فلزی : ( Sub metallic Luster) در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است مثل : ماگنتیت , پیرولوزیت , کرومیت و . .

▪ جلای شیشه ای : ( Vitreous Luster ) کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت , کوارتز , باریت و . . .

▪ جلای نیمه شیشه ای : (Sub vitreous Luster ) در کانیهایی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت , آلونیت و . . .

▪ جلای صمغی : ( Resinous Luster ) این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند , آپاتیت , ارپیمان , رآلگار و. . .

▪ جلای چرب : ( Greasy Luster ) در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز , تالک , اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند .

▪ جلای مرواریدی : ( Pearly Luster ) در انی حلت جسم جلایی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت , دولومیت و . . .

▪ جلای الماسی : ( Adamantine Luster ) در کانیهایی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت , مالاکیت , اسفالریت و . . .

▪ جلای ابریشمی : ( Silky Luster) در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می اید مثل : آزبست , هورنبلند , الکسیت و . . .

● شفافیت (Transparency ) :

▪ شفاف : ( Transparent ) کانی نور را کاملا از خود عبور میدهد و میتوان از پشت آن اشیاء را دید مثل: ورقه نازک ژیپس یا کوارتز.

▪ کدر : کانی نور را از خود عبور نمی دهد مثل مگنتیت , گالن و . . .

▪ نیمه شفاف : ( Translucent ) کانی نور را خود عبور می دهد ولی از پشت آن اشیاء دیده نمی شوند مثل : کوارتز ناخالص , هالیت و . .

▪ اندک شفاف : ( Sub translucent ) نور از ورقهای نازک کانی عبور می کند مثل : فلوریت , پلاژیوکلاز.

● ضربه پذیری ( Tenacity ) :

رفتار کانیها در مقابل ضربه های وارده به آنها می باشد که شامل چهار قسمت می باشد:

▪ شکننده : ( Brittle ) که در اثر ضربه خرد می شوند مثل : گوگرد .

▪ چکش خوار : ( Malleable ) که قابلیت چکش خواری را دارا می باشد مثل : کانیهای فلزی چون طلا , مس

▪ برش پذیر : ( Sectile ) که توانایی برش خوردگی را دارا می باشند مثل : ژیپس .

▪ خم پذیر : ( Flexible ) که قابلیت ارتجاء را دارا می باشند مثل : میکا


نویسنده محمد مهدی مالکی
سایت جامع علمی داکفا www docfa ir

تالک سفید ضد اسید 400 مش

تالک سفید ضد اسید 400 مش ویژگی ها:
گروه تالک سفید ضد اسید
واحد کیلوگرم
قیمت واحد محصول ریال ایران
آخرین قیمت را بده
حداقل میزان سفارش 4000 کیلوگرم
شرایط پرداخت نقدی, چکی
نحوه تحویل تحویل درب کارخانه

توضیح جزییات محصول

تالک تولیدی این شرکت از مرغوب ترین سنگهای تالک میباشد و با اسید واکنش نشان نمی دهد
تالک (Talc) این کانی از هیدرات منیزیم و سیلیکات تشکیل شده‌است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10(OH)2. طبق جدول سختی موس این کانی در پایین جدول قرار دارد و نرم‌ترین کانی است و می‌توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه‌های کوچک تالک قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می‌کنیم احساس می‌کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه‌ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی‌شود ولی بسیار کم در کانی‌های اسیدی حل می‌شود و در شعله ذوب نمی‌شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg (رنگ صورتی) قابل تشخیص است. گل سرشور که خود سنگی دگرگون است کاملا از تالک تشکیل شده‌است.
کانی نرم خرد شونده ای از ذرات نرم کلوئیدی با لمس صابونی است با وزن مخصوص 2/8 و سختی 1 موس است. درجه حرارت 927 سلسیوس را تحمل می نماید. سیلیکات منیزیم به عنوان پر کننده در لاستیک پلاستیک و رنگها و عایق های الکتریکی، قطعات گرم کن و ظروف شیمیایی به کار می رود هم در مواد آرایشی و اندوده های کاغذ،نیز به عنوان ماده قلیایی سفید کننده در روغن ها واکس ها و حلال ها به کار برده می شود.
از تالک در صنایعی مانند کاغذسازی، صنایع کائوچو، صنایع سرامیک، روغن سر، تولید مواد چرب و روان‌کننده، تولید کابل برق، صنایع غذایی، رنگ و تولید پوشش، پلاستیک سازی، لوازم آرایشی بهداشتی، کاربردهای دارویی و ... استفاده می‌شود.
تالک سفید ضد اسید 400 مش
تالک سفید

تالک سفید ضد اسید 400 مش

تالک سفید ضد اسید 400 مش ویژگی ها:
گروه تالک سفید ضد اسید
واحد کیلوگرم
قیمت واحد محصول ریال ایران
آخرین قیمت را بده
حداقل میزان سفارش 4000 کیلوگرم
شرایط پرداخت نقدی, چکی
نحوه تحویل تحویل درب کارخانه

توضیح جزییات محصول

تالک تولیدی این شرکت از مرغوب ترین سنگهای تالک میباشد و با اسید واکنش نشان نمی دهد
تالک (Talc) این کانی از هیدرات منیزیم و سیلیکات تشکیل شده‌است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10(OH)2. طبق جدول سختی موس این کانی در پایین جدول قرار دارد و نرم‌ترین کانی است و می‌توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه‌های کوچک تالک قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می‌کنیم احساس می‌کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه‌ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی‌شود ولی بسیار کم در کانی‌های اسیدی حل می‌شود و در شعله ذوب نمی‌شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg (رنگ صورتی) قابل تشخیص است. گل سرشور که خود سنگی دگرگون است کاملا از تالک تشکیل شده‌است.
کانی نرم خرد شونده ای از ذرات نرم کلوئیدی با لمس صابونی است با وزن مخصوص 2/8 و سختی 1 موس است. درجه حرارت 927 سلسیوس را تحمل می نماید. سیلیکات منیزیم به عنوان پر کننده در لاستیک پلاستیک و رنگها و عایق های الکتریکی، قطعات گرم کن و ظروف شیمیایی به کار می رود هم در مواد آرایشی و اندوده های کاغذ،نیز به عنوان ماده قلیایی سفید کننده در روغن ها واکس ها و حلال ها به کار برده می شود.
از تالک در صنایعی مانند کاغذسازی، صنایع کائوچو، صنایع سرامیک، روغن سر، تولید مواد چرب و روان‌کننده، تولید کابل برق، صنایع غذایی، رنگ و تولید پوشش، پلاستیک سازی، لوازم آرایشی بهداشتی، کاربردهای دارویی و ... استفاده می‌شود.
تالک سفید ضد اسید 400 مش
تالک سفید

تالک سفید ضد اسید 400 مش

تالک سفید ضد اسید 400 مش ویژگی ها:
گروه تالک سفید ضد اسید
واحد کیلوگرم
قیمت واحد محصول ریال ایران
آخرین قیمت را بده
حداقل میزان سفارش 4000 کیلوگرم
شرایط پرداخت نقدی, چکی
نحوه تحویل تحویل درب کارخانه

توضیح جزییات محصول

تالک تولیدی این شرکت از مرغوب ترین سنگهای تالک میباشد و با اسید واکنش نشان نمی دهد
تالک (Talc) این کانی از هیدرات منیزیم و سیلیکات تشکیل شده‌است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10(OH)2. طبق جدول سختی موس این کانی در پایین جدول قرار دارد و نرم‌ترین کانی است و می‌توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه‌های کوچک تالک قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می‌کنیم احساس می‌کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه‌ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی‌شود ولی بسیار کم در کانی‌های اسیدی حل می‌شود و در شعله ذوب نمی‌شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg (رنگ صورتی) قابل تشخیص است. گل سرشور که خود سنگی دگرگون است کاملا از تالک تشکیل شده‌است.
کانی نرم خرد شونده ای از ذرات نرم کلوئیدی با لمس صابونی است با وزن مخصوص 2/8 و سختی 1 موس است. درجه حرارت 927 سلسیوس را تحمل می نماید. سیلیکات منیزیم به عنوان پر کننده در لاستیک پلاستیک و رنگها و عایق های الکتریکی، قطعات گرم کن و ظروف شیمیایی به کار می رود هم در مواد آرایشی و اندوده های کاغذ،نیز به عنوان ماده قلیایی سفید کننده در روغن ها واکس ها و حلال ها به کار برده می شود.
از تالک در صنایعی مانند کاغذسازی، صنایع کائوچو، صنایع سرامیک، روغن سر، تولید مواد چرب و روان‌کننده، تولید کابل برق، صنایع غذایی، رنگ و تولید پوشش، پلاستیک سازی، لوازم آرایشی بهداشتی، کاربردهای دارویی و ... استفاده می‌شود.
تالک سفید ضد اسید 400 مش
تالک سفید

تالک سفید ضد اسید 400 مش

تالک سفید ضد اسید 400 مش ویژگی ها:
گروه تالک سفید ضد اسید
واحد کیلوگرم
قیمت واحد محصول ریال ایران
آخرین قیمت را بده
حداقل میزان سفارش 4000 کیلوگرم
شرایط پرداخت نقدی, چکی
نحوه تحویل تحویل درب کارخانه

توضیح جزییات محصول

تالک تولیدی این شرکت از مرغوب ترین سنگهای تالک میباشد و با اسید واکنش نشان نمی دهد
تالک (Talc) این کانی از هیدرات منیزیم و سیلیکات تشکیل شده‌است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10(OH)2. طبق جدول سختی موس این کانی در پایین جدول قرار دارد و نرم‌ترین کانی است و می‌توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه‌های کوچک تالک قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می‌کنیم احساس می‌کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه‌ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی‌شود ولی بسیار کم در کانی‌های اسیدی حل می‌شود و در شعله ذوب نمی‌شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg (رنگ صورتی) قابل تشخیص است. گل سرشور که خود سنگی دگرگون است کاملا از تالک تشکیل شده‌است.
کانی نرم خرد شونده ای از ذرات نرم کلوئیدی با لمس صابونی است با وزن مخصوص 2/8 و سختی 1 موس است. درجه حرارت 927 سلسیوس را تحمل می نماید. سیلیکات منیزیم به عنوان پر کننده در لاستیک پلاستیک و رنگها و عایق های الکتریکی، قطعات گرم کن و ظروف شیمیایی به کار می رود هم در مواد آرایشی و اندوده های کاغذ،نیز به عنوان ماده قلیایی سفید کننده در روغن ها واکس ها و حلال ها به کار برده می شود.
از تالک در صنایعی مانند کاغذسازی، صنایع کائوچو، صنایع سرامیک، روغن سر، تولید مواد چرب و روان‌کننده، تولید کابل برق، صنایع غذایی، رنگ و تولید پوشش، پلاستیک سازی، لوازم آرایشی بهداشتی، کاربردهای دارویی و ... استفاده می‌شود.
تالک سفید ضد اسید 400 مش
تالک سفید

تالک سفید ضد اسید 400 مش

تالک سفید ضد اسید 400 مش ویژگی ها:
گروه تالک سفید ضد اسید
واحد کیلوگرم
قیمت واحد محصول ریال ایران
آخرین قیمت را بده
حداقل میزان سفارش 4000 کیلوگرم
شرایط پرداخت نقدی, چکی
نحوه تحویل تحویل درب کارخانه

توضیح جزییات محصول

تالک تولیدی این شرکت از مرغوب ترین سنگهای تالک میباشد و با اسید واکنش نشان نمی دهد
تالک (Talc) این کانی از هیدرات منیزیم و سیلیکات تشکیل شده‌است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10(OH)2. طبق جدول سختی موس این کانی در پایین جدول قرار دارد و نرم‌ترین کانی است و می‌توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه‌های کوچک تالک قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می‌کنیم احساس می‌کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه‌ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی‌شود ولی بسیار کم در کانی‌های اسیدی حل می‌شود و در شعله ذوب نمی‌شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg (رنگ صورتی) قابل تشخیص است. گل سرشور که خود سنگی دگرگون است کاملا از تالک تشکیل شده‌است.
کانی نرم خرد شونده ای از ذرات نرم کلوئیدی با لمس صابونی است با وزن مخصوص 2/8 و سختی 1 موس است. درجه حرارت 927 سلسیوس را تحمل می نماید. سیلیکات منیزیم به عنوان پر کننده در لاستیک پلاستیک و رنگها و عایق های الکتریکی، قطعات گرم کن و ظروف شیمیایی به کار می رود هم در مواد آرایشی و اندوده های کاغذ،نیز به عنوان ماده قلیایی سفید کننده در روغن ها واکس ها و حلال ها به کار برده می شود.
از تالک در صنایعی مانند کاغذسازی، صنایع کائوچو، صنایع سرامیک، روغن سر، تولید مواد چرب و روان‌کننده، تولید کابل برق، صنایع غذایی، رنگ و تولید پوشش، پلاستیک سازی، لوازم آرایشی بهداشتی، کاربردهای دارویی و ... استفاده می‌شود.
تالک سفید ضد اسید 400 مش
تالک سفید

تالک سفید ضد اسید 400 مش

تالک سفید ضد اسید 400 مش ویژگی ها:
گروه تالک سفید ضد اسید
واحد کیلوگرم
قیمت واحد محصول ریال ایران
آخرین قیمت را بده
حداقل میزان سفارش 4000 کیلوگرم
شرایط پرداخت نقدی, چکی
نحوه تحویل تحویل درب کارخانه

توضیح جزییات محصول

تالک تولیدی این شرکت از مرغوب ترین سنگهای تالک میباشد و با اسید واکنش نشان نمی دهد
تالک (Talc) این کانی از هیدرات منیزیم و سیلیکات تشکیل شده‌است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10(OH)2. طبق جدول سختی موس این کانی در پایین جدول قرار دارد و نرم‌ترین کانی است و می‌توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه‌های کوچک تالک قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می‌کنیم احساس می‌کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه‌ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی‌شود ولی بسیار کم در کانی‌های اسیدی حل می‌شود و در شعله ذوب نمی‌شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg (رنگ صورتی) قابل تشخیص است. گل سرشور که خود سنگی دگرگون است کاملا از تالک تشکیل شده‌است.
کانی نرم خرد شونده ای از ذرات نرم کلوئیدی با لمس صابونی است با وزن مخصوص 2/8 و سختی 1 موس است. درجه حرارت 927 سلسیوس را تحمل می نماید. سیلیکات منیزیم به عنوان پر کننده در لاستیک پلاستیک و رنگها و عایق های الکتریکی، قطعات گرم کن و ظروف شیمیایی به کار می رود هم در مواد آرایشی و اندوده های کاغذ،نیز به عنوان ماده قلیایی سفید کننده در روغن ها واکس ها و حلال ها به کار برده می شود.
از تالک در صنایعی مانند کاغذسازی، صنایع کائوچو، صنایع سرامیک، روغن سر، تولید مواد چرب و روان‌کننده، تولید کابل برق، صنایع غذایی، رنگ و تولید پوشش، پلاستیک سازی، لوازم آرایشی بهداشتی، کاربردهای دارویی و ... استفاده می‌شود.
تالک سفید ضد اسید 400 مش
تالک سفید

تالک سفید ضد اسید 400 مش

تالک سفید ضد اسید 400 مش ویژگی ها:
گروه تالک سفید ضد اسید
واحد کیلوگرم
قیمت واحد محصول ریال ایران
آخرین قیمت را بده
حداقل میزان سفارش 4000 کیلوگرم
شرایط پرداخت نقدی, چکی
نحوه تحویل تحویل درب کارخانه

توضیح جزییات محصول

تالک تولیدی این شرکت از مرغوب ترین سنگهای تالک میباشد و با اسید واکنش نشان نمی دهد
تالک (Talc) این کانی از هیدرات منیزیم و سیلیکات تشکیل شده‌است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10(OH)2. طبق جدول سختی موس این کانی در پایین جدول قرار دارد و نرم‌ترین کانی است و می‌توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه‌های کوچک تالک قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می‌کنیم احساس می‌کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه‌ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی‌شود ولی بسیار کم در کانی‌های اسیدی حل می‌شود و در شعله ذوب نمی‌شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg (رنگ صورتی) قابل تشخیص است. گل سرشور که خود سنگی دگرگون است کاملا از تالک تشکیل شده‌است.
کانی نرم خرد شونده ای از ذرات نرم کلوئیدی با لمس صابونی است با وزن مخصوص 2/8 و سختی 1 موس است. درجه حرارت 927 سلسیوس را تحمل می نماید. سیلیکات منیزیم به عنوان پر کننده در لاستیک پلاستیک و رنگها و عایق های الکتریکی، قطعات گرم کن و ظروف شیمیایی به کار می رود هم در مواد آرایشی و اندوده های کاغذ،نیز به عنوان ماده قلیایی سفید کننده در روغن ها واکس ها و حلال ها به کار برده می شود.
از تالک در صنایعی مانند کاغذسازی، صنایع کائوچو، صنایع سرامیک، روغن سر، تولید مواد چرب و روان‌کننده، تولید کابل برق، صنایع غذایی، رنگ و تولید پوشش، پلاستیک سازی، لوازم آرایشی بهداشتی، کاربردهای دارویی و ... استفاده می‌شود.
تالک سفید ضد اسید 400 مش
تالک سفید

تالک سفید ضد اسید 400 مش

تالک سفید ضد اسید 400 مش ویژگی ها:
گروه تالک سفید ضد اسید
واحد کیلوگرم
قیمت واحد محصول ریال ایران
آخرین قیمت را بده
حداقل میزان سفارش 4000 کیلوگرم
شرایط پرداخت نقدی, چکی
نحوه تحویل تحویل درب کارخانه

توضیح جزییات محصول

تالک تولیدی این شرکت از مرغوب ترین سنگهای تالک میباشد و با اسید واکنش نشان نمی دهد
تالک (Talc) این کانی از هیدرات منیزیم و سیلیکات تشکیل شده‌است، فرمول شیمیایی آن عبارت است از Mg3Si4O10(OH)2. طبق جدول سختی موس این کانی در پایین جدول قرار دارد و نرم‌ترین کانی است و می‌توان با ناخن روی آن خراش ایجاد کرد. ورقه‌های کوچک تالک قابل انعطاف ولی غیرقابل ارتجاع است، هادی خوبی برای حرارت نیست و هنگامی که آن را لمس می‌کنیم احساس می‌کنیم که چرب است. دارای لومینسانس اغلب سفید مایل به سبز، زرد، کرم، قهوه‌ای، سبز و آبی است. این کانی در آب حل نمی‌شود ولی بسیار کم در کانی‌های اسیدی حل می‌شود و در شعله ذوب نمی‌شود. کانی مشابه آن پیروفیلیت است که از آن بوسیله آزمایش Mg (رنگ صورتی) قابل تشخیص است. گل سرشور که خود سنگی دگرگون است کاملا از تالک تشکیل شده‌است.
کانی نرم خرد شونده ای از ذرات نرم کلوئیدی با لمس صابونی است با وزن مخصوص 2/8 و سختی 1 موس است. درجه حرارت 927 سلسیوس را تحمل می نماید. سیلیکات منیزیم به عنوان پر کننده در لاستیک پلاستیک و رنگها و عایق های الکتریکی، قطعات گرم کن و ظروف شیمیایی به کار می رود هم در مواد آرایشی و اندوده های کاغذ،نیز به عنوان ماده قلیایی سفید کننده در روغن ها واکس ها و حلال ها به کار برده می شود.
از تالک در صنایعی مانند کاغذسازی، صنایع کائوچو، صنایع سرامیک، روغن سر، تولید مواد چرب و روان‌کننده، تولید کابل برق، صنایع غذایی، رنگ و تولید پوشش، پلاستیک سازی، لوازم آرایشی بهداشتی، کاربردهای دارویی و ... استفاده می‌شود.
تالک سفید ضد اسید 400 مش
تالک سفید

مقدمه

تشخیص سنگهای سازنده پوسته زمین نیاز به شناسایی اجزا تشکیل دهنده آنها یعنی کانیها دارد. خوشبختانه تعداد کانیهای سنگ ساز محدود است. علاوه برآن ، رابطه نزدیکی بین خواص فیزیکی ظاهری کانی با ترکیب شیمیایی و مشخصات بلورشناسی آن وجود دارد. از این رو پس از کمی تمرین می‌توان با استفاده از اینگونه خواص که تعیین آنها معمولا نیاز به ابزارهای پیچیده ندارد، نام کانی را به سهولت در روی زمین تعیین کرد. وسایل مورد نیاز برای نمونه گیری و شناسایی فوری کانیها شامل چکش زمین شناسی ، کیسه نمونه گیری ، یک تکه شیشه ، یک تکه چینی بدون لعاب ، ماژیک ، ذره بین و یک شیشه اسید هیدرو کلریک رقیق است.

مهمترین روشهای شناسایی کانیها

جلا

جلای هر کانی در واقع توانایی آن در منعکس ساختن ، متفرق کردن یا جذب نور است. شاید یک مثال بتواند مفهوم جلا را بهتر نشان دهد. دو کانی پیریت و گوگرد هر دو زرد رنگ هستند. ولی به دلیل بازتاب متفاوت نور از آنها ، جلاهای مشخص و متفاوتی را از خود نشان می‌دهند. بطور کلی هر چه انعکاس و انکسار نور از سطح کانی و سطوح رخ و شکستگی داخل آن شدیدتر باشد، جلای آن نیز قویتر و شدیدتر خواهد بود. از طرفی چون جلا در نمونه‌های مختلف یک کانی کم و بیش پایدار است، از این رو وسیله مناسبی برای تشخیص کانیها است. جلای کانیها را می‌توان به دو گروه فلزی و غیر فلزی تقسیم کرد. تفاوت بین جلای فلزی و غیر فلزی کم و بیش مشابه تفاوت بین رنگ متالیک و رنگ عادی اتومبیلها است.

رنگ و رنگ خاکی

رنگ بخشهای سالم و هوانزده کانی نشانه دیگری برای تشخیص آن است. باید توجه داشت که پاره‌ای از کانیها حالتی گمراه کننده داشته و نمونه‌های مختلف آن رنگهای متفاوتی دارد. به عنوان مثال ، کانی کوارتز ممکن است به رنگهای سفید شیری ، گلی ، بنفش ، بی رنگ و غیره دیده شود. از طرف دیگر ، چند کانی مختلف ممکن است به یک رنگ باشند. از این رو معمولا به همراه تعیین رنگ کانی ، رنگ خاکی آن را نیز مشخص می‌کنند. به این منظور گوشه‌ای از کانی مورد نظر را به روی یک صفحه چینی بدون لعاب می‌کشیم و اثر حاصل را مشاهده می‌کنیم.

باید توجه داشت که برای تعیین رنگ خاکی یک کانی ، سختی آن باید کمتر از سختی صفحه چینی بدون لعاب (حدود 7 ) باشد. رنگ و رنگ خاکی یک کانی الزاما مشابه نیست. به عنوان مثال رنگ خاکی کانیهای فلزی ممکن است همانند رنگ ظاهری آنها یا غیر از آن باشد. درصورتی که رنگ خاکی بیشتر کانیهای غیر فلزی ، صرفنظر از رنگ ظاهریشان ، سفید یا بی رنگ است.

سختی

سختی ، مقاومتی است که کانی در برابر خراشاندن ، ساییدن یا خراشیده شدن از خود نشان می‌دهد. برای تعیین سختی کانیها کافی است که هر کانی را توسط کانی دیگر خراش دهیم تا سختی نسبی آن دو معلوم گردد. برای اینکه تعیین سختی کانیها حالتی یکنواخت پیدا کند، فریدریک موس کانی شناس آلمانی ، 10 کانی را که بطور متوالی هر یک سخت تر از نمونه قبلی بود، انتخاب نمود. این 10 کانی که به مقیاس سختی موس معروف‌اند، امروزه به صورت گسترده جهت تعیین سختی کانیها مورد استفاده قرار می‌گیرند. باید توجه داشت که درجات سختی موس فقط نسبت سختی را نشان می‌دهد و نشانگر مقدار واقعی سختی کانی نیست. به این معنی که الماس (باسختی 10) ممکن است بیش از چندین برابر آپاتیت (باسختی 5) سخت باشد.

رخ

در برخی از کانیها نحوه قرار گرفتن اتمها در شبکه بلوری به نحوی است که در جهاتی خاص پیوندهای سست تری بین آنها ایجاد می‌شود. به نحوی که بر اثر ضربه یا فشار در امتداد آن سطوح با سهولت بیشتری می‌شکنند. به عنوان مثالی در این مورد می‌توان کانیهای گرومیکا را نام برد که در امتداد و به موازات یک سطح خاص ورقه ورقه شده و به اصطلاح رخ بر می‌دارند. نمونه دیگر بلور نمک طعام است که دارای سه دسته رخ عمود برهم است. بطور کلی هر دسته رخ در یک کانی به صورت گروهی از سطوح صاف و هموار ، که به موازات هم قرار گرفته‌اند، تظاهر می‌کند.

شکستگی

اگر با چکش ، ضربه‌ای به یک کانی بدون رخ وارد کنیم به شکلی خاص می‌شکند (در مورد کانیهای دارای رخ ، شکستگی باید در جهتی غیر از سطوح رخ آن ایجاد شود). شکستگی کانیهای مختلف ممکن است صاف و هموار ، خشن ، صدفی و یا تحته‌ای باشد. نوع شکستگی مشخصه خوبی برای تشخیص برخی از کانیها است. ضربه پذیری که نشان دهنده عکس العمل کانیها در برابر ضربه و همچنین مقاومت ذرات تشکیل دهنده کانی در مقابل خرد شدن و جدا شدن از یکدیگر است، نیز می‌تواند به عنوان نشانه‌ای از شناسایی بکار آید. نحوه تغییر شکل کانیها نیز با یکدیگر فرق می‌کند. مس و طلا چکش خوارند، درصورتی که گوگرد ترد و شکننده است. میکاها نیز رفتاری کشسان دارند.

چگالی نسبی

چگالی نسبی هر کانی عبارت از وزن آن نسبت به وزن آب هم حجمش است. چگالی نسبی بیشتر کانیها بین 2 تا 3.5 است. اگر چگالی نسبی یک کانی کمتر از 2 باشد، در دست سبک به نظر می‌رسد. در مقابل اگر چگالی نسبی یک کانی بیش از 3.5 باشد، سنگین به نظر خواهد رسید.

خواص مغناطیسی

برخی از کانیها خاصیت مغناطیسی داشته یا توسط آهنربا جذب می‌شوند و این نشانه بسیار خوبی برای تشخیص آنهاست.

طعم ، بو و لمس

گروهی از کانیها طعم خاصی دارند، مانند هالیت (نمک طعام) که شور است و سیلویت (سولفات منیزیم آبدار) که تلخ است. بو نیز در مورد برخی از کانیها نشانه مناسبی برای تشخیص آنهاست. به عنوان مثال بر اثر مالش پیریت و حرارت دادن کانیهای سولفیدی بوی گوگرد به مشام می‌رسد. بر اثر مالش یا شکستن ترکیبات آرسنیک بوی سیر ایجاد می‌شود. لمس کانی توسط دست نیز ممکن است بتواند در شناسایی آن تاثیر داشته باشد. به عنوان مثال کانی تالک در لمس با دست حالت یک جسم چوبی را تداعی می‌کند.

واکنش با اسید

تنها ویژگی شیمیایی که در شناسایی فوری کانیها بکار گرفته می‌شود، نحوه ترکیب آنها با اسید هیدرو کلریک ضعیف (5 تا 10 درصد) است. به عنوان مثال کلسیت در اسید رقیق می‌جوشد.

شکل کانیها

شرایط تشکیل کانیها همواره به صورتی نیست که بتواند بلورهای بزرگ و کاملا مشخص بسازند. البته در برخی حالات ، کانیها چه بطور آزاد و چه در داخل سنگ ، بلورهای بسیار بزرگ و زیبایی می‌سازند. با این حال در بسیاری موارد بلورها آن اندازه ریز هستند که با چشم غیر مسلح قابل تفکیک و تشخیص نیستند. بلورهای ریز کانیها را با ذره بین دستی یا در بررسیهای دقیق ، با میکروسکوپهای پلاریزان و اشعه ایکس مورد بررسی قرار می‌دهند.

مباحث مرتبط با عنوان